خواسته های نابجای کودکان، چگونه برخورد کنیم؟
گاهی نمیتوان در مقابل صدای بی وقفه «مامان، من اینو میخوام»، «بابا، اونو واسم بخر» و...، مقاومت کرد. اینجاست که پای «خرید ناخواسته»، به زندگی مامانها و باباها باز میشود.
شهرزاد : ما میریم یه دوری میزنیم، برمیگردیم!
گاهی نمیتوان در مقابل صدای بی وقفه «مامان، من اینو میخوام»، «بابا، اونو واسم بخر» و...، مقاومت کرد. اینجاست که پای «خرید ناخواسته»، به زندگی مامانها و باباها باز میشود. حالا اگر به این نوع خرید، مایحتاج زندگی روزمره فرزندتان را هم اضافه کنید، میبینید که کمکم باید با ادبیات خرید و فرهنگ آن آشنا شوید.
این فرهنگ، در فروشگاهها، بوتیکها، پاساژها و بازارها جاری است؛ بین خریدار که شما باشید و فروشنده که سوی دیگر خرید کردن است، اما وقتی پای فرزندتان هم به این میز معامله باز میشود، فضا ممکن است از دستتان خارج شود و فروشنده هم از این موضوع، برای فروختن اجناس بیشتر، با قیمت بالاتر و با نگاهی بدبینانه، با کیفیت پایینتر، استفاده کند. اینجاست که باید بلد باشید فروشنده باصداقت را از فروشندهای که کمی خرده شیشه دارد، تشخیص بدهید تا کمکم در فرهنگ خرید، به یک حرفهای تبدیل شوید.
این نکته ها را در مورد شناخت فروشنده راستگو بدانید. ممکن است کمکتان کند:
* اول از همه بهتر است به عقل خودتان رجوع کنید. پس، کالایی که میخواهید بخرید، از نزدیک، ورانداز و با دقت، آن را وارسی کنید. خودتان، با توجه به طیف قیمتی که برای این نوع کالا (مثلا شلوار جین یا دوچرخه یا ...) در ذهن دارید، قیمتی را برای آن حدس بزنید. بعد قیمت را از فروشنده بپرسید. اگر قیمتی که فروشنده به شما میگوید، تفاوت چشمگیری با تصور شما داشت، بدانید یک جای کار میلنگد؛ اما همینجا کوتاه نیایید. از فروشنده، دلیل قیمت را بپرسید و اگر جواب قانعکنندهای نداشت، میتوانید با خیال راحت، فروشگاه را ترک کنید و به فروشگاه بعدی بروید.
* وقتی وارد یک فروشگاه میشوید، قبل از اینکه نوبتتان شود، میتوانید مراوده فروشنده با خریدار دیگر را بررسی کنید. به هر حال، او یک الگوی رفتاری ثابت با مشتریهایش دارد و با زیر نظر قرار دادن معامله قبل از خودتان، میتوانید بفهمید که قرار است چه فرآیندی را با این فروشنده طی کنید. وقتی در مقام ناظر، شاهد یک رابطه خرید و فروشی باشید، مطمئن باشید خودتان، راحتتر می توانید درباره صداقت فروشنده، قضاوت کنید.
* یکی از راههای رایج برای تشخیص صداقت یک فروشنده، آمارگیری از همصنفان است. بگذارید یک مثال بزنیم. شما وارد بوتیکی میشوید و یک تیشرت را میپسندید. قیمت، جنس، دوخت و اطلاعات تیشرت را از فروشنده بخواهید. او به شما آمار میدهد، اما کمی صبر کنید. اگر عجله ندارید، بهتر است به قول معروف «بروید و یک دوری بزنید و بعد برگردید». با همان دور زدن، شما میتوانید از بوتیکهای دیگر، آمار همان تیشرت یا نمونههای مشابه را که دارند، بگیرید. به این ترتیب میتوانید بفهمید که چهقدر فروشنده، به شما راست گفته است.
* بدانید و آگاه باشید که «فاکتور خرید»، همیشه قابل اعتماد نیست. حتما برای شما پیش آمده که موقع خرید و چانه زدن، با پیشنهاد مرامکُش فروشنده طرف شدهاید که: «اصلا بگذارید فاکتور خریدمان را نشانتان بدهم تا خودتان ببینید. سود ما تقریبا صفر است»؛ یادتان باشد که فروشنده، پشت پیشخوان ایستاده تا اجناس فروشگاهاش را بفروشد و سود کند. پس، دلیلی ندارد که این همه به خودش زحمت بدهد، در صورتی که با همان قیمت خرید، به شما میفروشد. معمولا یکی از راههای کشف فروشنده غیرصادق، همین است که به فاکتور فروش متوسل میشود.
* فروشندهای که قاطعانه درباره جنس، مارک، قیمت و خدمات پس از فروش اجناس حرف میزند، ممکن است کمتر دروغ بگوید. در فروشگاههایی که واقعا قیمت مقطوع است، چانه زدن، معنی ندارد. همین چانه نزدن، باعث میشود خیلی از خریداران، بیخیال شوند و اصلا معامله جوش نخورد، اما از اینجا میتوان مطمئن شد که فروشنده، با اطمینانی ناشی از صداقت، حرف زده است. بدانید که وقتی دارید چانه میزنید و فروشنده هم پلهپله کوتاه میآید، به معنی این است که جایی از این معامله، صداقت به خرج نداده است؛ البته کشف صداقت یا عدم صداقت فروشنده، در این مرحله، کمی دیر است.
* طرز صحبت کردن، نوع نگاهها و تلاش برای پنهانکاری، خیلی راحت دست آدمها را رو میکند. کافی است کمی ریزبین باشید تا در همان سه یا چهار جمله اول بفهمید فروشنده، صداقت خرجتان کرده یا دروغ؛ البته نهفقط درمورد فروشندهها که در مورد همه آدمها میشود از روش «چشم در چشم»، برای فهمیدن دروغ استفاده کرد. در اصل، اینکه میگویند «چشمها دروغ نمیگویند»، چندان هم بیربط نیست.
برای ارسال نظر کلیک کنید
▼