۵۱۹۲۹
۲۱۲۳
۲۱۲۳

دکتر زنان و زایمان، طرز بیان مناسب با بیمار

کلمات از ابراز کار پزشک هستند. اولین قدم برای درمان پس از تشخیص، آگاهی فرد از بیماری خود است.

هفته نامه سپید: ابزاری دیگر از جنس صداقت یا خوبی و خیرخواهی، فراسوی کلمات و جملات نیز در دست پزشکان است.

در راهروهای بی روح و کسل کننده اداره خدمات اجتماعی که من قبل از ورود به رشته پزشکی کارمند آن بودم و در روند پر پیچ و خم کاغذبازی آن، ادب و خضوع غیرمعمول مراجعه کننده انگار از عناصر حتمی و لازم شده است، فقر و درماندگی، رفتاری یکسان و برده وار در این افراد ایجاد می کند که پس از مدتی برای هر کارمند اداره خدمات اجتماعی عادی می شود.

در میان خیل تعظیم کنندگان تنها گری استثنا بود. مراجعه کننده آرام و بی سر و صدای اداره، آن روز نیز با آرامش در را برای زنی که با کیفی پر از غذاهای مرکز خیریه دعاگویان بیرون می رفت باز کرد، لبخندی زد و پس از سلام و علیک مختصری با من روی صندلی نشست و منتظر نوبت شد. چند دقیقه ای که گذشت از گوشه چشم نگاهی انداختم و متوجه حالت غیرعادی اش شدم. سرش پایین افتاده و به یک سو خم شده بود.

پیرمرد، بی صدا در جای خود می لرزید. با سراسیمگی رییس را صدا زدم که بلافاصله آمد، نگاهی به گری انداخت و با بی تفاوتی گفت: «باز هم دچار حمله شده» و به اتاق اش برگشت. بدون انجام هیچ کاری به اورژانس تلفن زدم و منتظر آمبولانس شدم.

مدتی گذشت و گری دیگر نمی لرزید. با نگاهی بی معنا به پوتین هایش و ستونی از آب دهان که از چانه تا روی پیراهن اش می ریخت آرام دراز کشیده بود. باز هم چند دقیقه ای به انتظار آمدن آمبولانس گذشت.

نگاه آشفته گری به اطراف کشیده می شد و کم کم از سر خشم جسته گریخته کلمه هایی نجوا می کرد. من نیز ناخودآگاه همراه با او با نجوا کردن آهنگین کلمات آرام بخش و مالیدن شانه هایش سعی در آرام کردن اش داشتم.

مکالمه نجواگونه ما از هم گسیخته و نامعقول بود. پس از هوشیاری، او هرگز به یاد نیاورد که در آن چند دقیقه در بین ما چه ارتباطی ایجاد شده، ولی اثر آن ارتباط عاطفی بدون کلام هنوز بر من باقی است. برخلاف گری، من آن کلمات را به یاد دارم. آرامش شگفت آن چند دقیقه تنها حمایت عاطفی برای گری نبود.

این اولین برخورد من با این بیمار قبل از ورود به رشته پزشکی، الگوی ارتباط من با بیماران ام در سال های آینده را پایه ریزی کرد.


ابزار کار پزشک

کلمات از ابراز کار پزشک هستند. اولین قدم برای درمان پس از تشخیص، آگاهی فرد از بیماری خود است. گزینه های مختلف درمان با افعال شرطی بیان می شوند و برنامه ریزی ها با زمان آینده و در آخر همه چیز ثبت می شود. ارتباط ما به طور کامل به کلماتی که ادا می کنیم وابسته است و عبارات و جمله هایی که در روز و هفته بارها می شنویم و می گوییم این ارتباط را شکل می دهد.

تقریبا هیچ کدام نمی دانیم بدون این ابزار مهم چه کنیم، ولی ابزاری دیگر از جنس صداقت یا خوبی و خیرخواهی فراسوی کلمات و جملات نیز در دست ماست. گاه این ابزار به اندازه جملات و کلمات رسمی ما را در مداوای بیمار کمک می کند.

پس از ورود به دانشکده پزشکی و شروع دوره انترنی با یک خانم دکتر متخصص عفونی اهل هند در بخش کار می کردم. او را برای مشاوره در مورد یک بیمار هندی مبتلا به سرطان که دچار عفونت های بیمارستانی شده بود، فراخوانده بودند. عفونت رو به بهبود می رفت، ولی سرطان هر روز بیشتر ریشه می دواند.

با او همراه شدم تا در اتاق بیمار هندی در مورد چشم انداز نه چندان روشن روند بیماری صحبت کنیم. در زمان دانشجویی با روش جالب همانندسازی، مثل تمرین های هنرپیشگی با بازی کردن نقش بیمار رو به احتضار و یا پزشکی که باید در این مورد با بیمار صحبت کند آموزش دیده بودیم، ولی دیدن یک بیمار واقعی و صحبت با او از جنس دیگری بود.

قبلا هم چنین تجربه ای داشتم و حتی این تجربه ها هیچ گاه نتوانسته بودند مرا در پرداختن درست به جزییات موردنظر بیمار کمک کنند. جزییاتی بسیار مهم مانند مدتی که بیمار زنده می ماند، روش های درمانی دیگری که می تواند به کار بندد، مسکن هایی که دریافت کند و آسایشگاهی که این چندروز آخر را بتواند در آن سرکند.

در روبه رو شدن با یک بیمار واقعی باز هم گیج و سردرگم باقی می ماندم. کدام آزمایشگاه یا آزمایشی به پزشک اجازه طرح صحبت درباره زمان باقی مانده را می داد؟ شرکت های بیمه چه قدر بابت اقامت در آسایشگاه می پردازند؟ آیا می تواند قبل از مرگ، بستگان اش را دوباره ببیند؟... مرد هندی در کنار همسرش که چسبیده به تخت بیمار در ساری درخشان و رنگارنگی او را می پایید آرام دراز کشیده بود.


مکالمه ای مسحورکننده

دکتر وارد شد و به زبان انگلیسی صحبت را شروع کرد و زن و شوهر تمام هوش و حواس خود را جمع کرده بودند تا بتوانند آن را بفهمند. من که با دقت این مکالمه را دنبال می کردم کم کم متوجه شدم زبان انگلیسی برای آن دو به طور کامل قابل فهم نیست. خانم دکتر عاقبت انگلیسی را رها کرد و به زبان هندی سلیس مکالمه را ادامه داد.

باز هم به دقت گوش می دادم، ولی این بار موسیقی کلام بود که مرا به دنبال خود می کشاند. کلمات انگلیسی مثل رنج کشیدن، آرامش و آسایشگاه گاه و بی گاه در رشته طولانی کلمات هندی به گوش من می خورد. سرنخ کلام را گم کرده بودم و در فضایی ناآشنا به دنبال آن بودم.

کم کم معنی را رها کردم و گوش به آهنگ موسیقی کلمات سپردم؛ مکالمه ای زیبا، مسحور کننده و تفکربرانگیز. وقتی معنی کلمات را کنار گذاشتم ذهن ام به چیزی جلب شد که تا به حال توجه نکرده بودم: صدای تسکین دهنده و آهنگین پزشک هندی که با حرکاتی آرام بیمار خود را خطاب قرار داده بود و زن و شوهر هندی که با دست های گره خورده عشق و ترس و امید کم رنگی را در برق نگاه شان با هم شریک می شدند.

پس از مدتی بیمار نگاهی به من کرد و گفت: «حالا شاید بتوانیم انگلیسی صحبت کنیم تا او هم بفهمد.» از این توجه سپاسگزار بودم، ولی دیگر نیازی به کلمات نبود. این بار بیش از هر وقت دیگر حس بیمارم را عمیقا درک کرده بودم.

محتوای حمایت شده

تبلیغات متنی

مشاوره ویدیویی

    • اخبار داغ
    • جدیدترین
    • پربیننده ترین
    • مطالب مرتبط

    برای ارسال نظر کلیک کنید

    لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.

    از ارسال دیدگاه های نامرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.

    لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.

    در غیر این صورت، «نی نی بان» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.