۵۲۲۵۶
۳۰۶۰
۳۰۶۰

قوانین تربیت کودک، مرگ همسر

توصیه‌ به آنهایی که بعد از فوت همسرشان به تنهایی از فرزندشان نگهداری می‌کنند

بعضی همسران رابطه خوبی با هم ندارند و در زندگی آنها عشق که چه عرض کنم، حتی اگر وابستگی مختصری هم وجود داشته باشد، رنگ و بویی از عاطفه ندارد. آنها فقط با هم زندگی می‌کنند؛ چون بچه‌ دارند، چون موقعیت شغلی یا ژست خانوادگی‌شان ایجاب می‌کند کنار هم باشند یا به دلایل دیگری از همین قبیل.

در مقابل این خانواده‌های سرد و بی‌روح که در آنها زن و مرد از دوری یکدیگر بیشتر آرامش می‌گیرند تا از با هم بودن، همسرانی هم وجود دارند که دلباخته یکدیگرند؛ با عشق ازدواج می‌کنند. با هزار امید و آرزو و تلاش می‌کنند تا خانواده سالمی بسازند و بعد دلشان می‌خواهد زندگی عاشقانه‌شان را با داشتن فرزندی تکمیل کنند. آنها بچه‌دار می‌شوند و هیچ چیز نمی‌تواند این خوشبختی را از آنها بگیرد. هیچ چیز به جز یک حادثه؛ یک حادثه تلخ که حتی فکر کردن به آن پشت آدم را می‌لرزاند.

وقتی یک یا دو بچه کوچک دارید و با همسرتان برای ساختن آینده آنها تلاش می‌کنید، چه احساسی خواهید داشت اگر سرنوشت، شما را از هم جدا کند؟ اگر همسرتان فوت کند چگونه با این غم مواجه خواهید شد؟ چطور این بار سنگین را به تنهایی به دوش خواهید کشید؟ توصیه‌های دکتر میترا حکیم‌شوشتری، روان‌پزشک کودک و نوجوان و دکتر بدری‌السادات بهرامی، مشاور خانواده را به تک‌والدها بخوانید.

قوانین تربیتی کودک نباید به خاطر درگذشت همسرتان تعطیل شود

اغلب تک ‌والدها را زنان تشکیل می‌دهند و اکثر افرادی که در جست ‌وجوی یافتن یک مشاور خوب هستند تا در مورد مشکلات‌شان یا پرسش‌هایی که برایشان پیش می‌آید با او صحبت کنند و راهکار بگیرند، خانم‌ها هستند.

حتی وقتی شرایط زندگی فرد به صورت پراسترسی درمی‌آید، باز هم خانم‌ها هستند که در پی یافتن راه‌حل از کسی مشورت می‌گیرند. یکی از این شرایط پراسترس وقتی حاصل می‌شود که شما با هزار ذوق و شوق با همسرتان تصمیم می‌گیرید بچه‌دار شوید و پس از به دنیا آمدن بچه، وقتی که او هنوز کوچک است و برای تربیت و پرورش او به همراهی همسرتان احتیاج دارید، بر اثر یک اتفاق ناگوار تنها می‌مانید.

در این شرایط بحرانی اکثر مادران و البته اغلب پدرها تصمیم‌ می‌گیرند به تنهایی بچه‌های خود را بزرگ کنند. البته تک‌والد شدن آنها به همین راحتی نیست و اگر این خانم‌ها و آقایان برخی نکات و اصول مهم را در زندگی جدیدشان در نظر نگیرند، در آینده‌ای نزدیک با خستگی مفرط و نارضایتی از وضعیت موجود، با حس نگرانی و ناتوانی از اینکه دیگر قادر نیستند این‌بار را به دوش بکشند و با احساس گناه در مقابل فرزندان‌شان که پدر یا مادر خود را از دست داده‌اند با انواع و اقسام مشکلات روحی و روانی مواجه می‌شوند.

اگر شما نیز با این مشکل مواجه شده‌اید و مانند خانم «سمیرا» همسر خود را از دست داده‌اید و قصد دارید مسوولیت‌ها را به تنهایی بپذیرید، لازم است این توصیه‌های ده‌گانه را به خاطر بسپارید.

۱.در روزها و هفته‌های آغازین فوت همسرتان که در اوج بحران به سر می‌برید، به این مساله فکر نکنید که چه برنامه‌ای برای آینده دارید. نه با خودتان و نه با دیگران در مورد اینکه آیا دوباره ازدواج می‌کنید یا نه و آیا از این خانه نقل‌مکان خواهید کرد یا خیر، صحبت نکنید.

یادتان باشد در ماه‌های اول اوج استرس را دارید و شما و فرزندان‌تان به زمان نیاز دارید تا خود را پیدا کنید و با این غم کنار بیایید و بر شرایط مسلط شوید. حتی به نزدیک‌ترین و صمیمی‌ترین دوستان خود هم نگویید: «دیگر هیچ‌وقت ازدواج نمی‌کنم»، «دیگر هیچ‌کسی جای او را برایم نمی‌گیرد» و...
2.شرایط کودک را متزلزل نکنید.

بعضی از اقوام و آشنایان به شما توصیه می‌کنند بهتر است خانه و محل زندگی یا تحصیل کودک را تغییر دهید تا مدام با خاطرات پدر یا مادر فوت‌شده‌اش درگیر نباشد. اما این بدترین کاری است که می‌توانید انجام ‌دهید. شما نباید خانه را عوض کنید یا مدرسه او را تغییر دهید. بچه نباید به خاطر ناراحتی شما هیجانات خود را مخفی کند.

او هم حق دارد به تخلیه هیجاناتش بپردازد. اگر مانع بروز احساسات منطقی بچه‌ها شوید، این سرکوب شدن‌ها به روش دیگری از جمله پرخاشگری و تغییر رفتار در بچه‌ها بروز خواهد کرد و این مساوی است با چند برابر شدن دردسر شما والدین. به خصوص چون شما تک‌والد هستید این بار مضاعف بسیار خسته‌‌کننده و آسیب‌رسان خواهد بود.

۳.سعی کنید واقعیت‌ها را بپذیرید. هرگز با خودتان تصور نکنید که می‌توانید با برخی اقدامات شرایط زندگی جدید را طوری مهیا کنید که هیچ آسیبی از فوت همسرتان به بچه‌ها وارد نشود. شما باید بپذیرید او مادر یا پدر خود را از دست داده و این مساله استرس بالایی را به او وارد کرده است اما شما با رفتارهای منطقی و آگاهانه، تنها می‌توانید کمکش کنید بر خود مسلط شود و آسیب‌ وارده به حداقل برسد و آثار آن بر زندگی آینده او و پیشرفت تحصیلی و شغلی‌اش کمرنگ شود.

این بچه‌ها به‌ویژه اگر والد دیگرشان نتواند راه‌های مدیریت خشم و استرس را به آنها بیاموزد و مهارت بهتر زیستن را به آنها آموزش دهد، مستعد افسردگی هستند. بعضی از والدین سعی می‌کنند این‌طور جلوه دهند که اتفاق مهمی نیفتاده است و بچه‌ها را بعد از فوت مادر یا پدر به سفر و گردش می‌برند یا به منزل اقوام و دوستان می‌روند تا از محیط خانه دور باشند اما این روش بسیار مخرب است. مانع بروز احساسات بچه‌ها شدن مساوی است با عوارض بدتری که به زندگی شما تحمیل می‌شود و آزارتان می‌دهد.

۴.سعی نکنید از همان آغاز خود را بی‌نیاز از حمایت دوستان و اقوام نشان دهید. نباید بگویید: «خودم هم پدرش می‌شوم، هم مادرش و دلم نمی‌خواهد کسی به بچه‌های من توجه ویژه‌ای داشته باشد.» لازم است از شبکه حمایتی دوستان و آشنایان بهره‌مند شوید. مدتی بعد متوجه می‌شوید عجب اشتباهی مرتکب شده‌اید که بقیه را از اطراف خود رانده‌اید.

5.به خودتان و نیازهایی که دارید اهمیت بدهید. شما نباید از اینکه فرزندتان از داشتن نعمت پدر یا مادر محروم است، احساس گناه کنید و به خاطر رفع این حس گناه بیش از آنچه در توان‌تان است یا هر آنچه دارید و ندارید را به پای فرزندتان بریزید.

اگر این کار را انجام دهید و خود را از ارضای نیازهای طبیعی و اولیه‌ای که دارید مثل پوشیدن لباسی دلخواه، رفتن به میهمانی یا سینما یا دیدار دوستان، شرکت در یک کلاس ورزشی و بسیاری موارد دیگر منع کنید تا بتوانید فقط به فرزندتان رسیدگی کنید، باید از عواقب این تصمیم بترسید چرا که با از دست رفتن روزهای جوانی و غصه خوردن و اهمیت ندادن به خودتان به وضعیتی می‌رسید که حالتان روز به روز بدتر می‌شود.

اگر حالتان نامناسب باشد آیا می‌توانید با جسم و روح بیمار به نیازهای بچه‌ها رسیدگی کنید؟! من به شما نمی‌گویم که حتی در شرایط نامناسب اقتصادی و اجتماعی به فکر ارضای صددرصد نیازهای خود باشید ولی لااقل به فکر ارضای نیمی از آنها باشید تا بتوانید با سلامت کامل به بچه‌هایتان سرویس بدهید. اعتدال را رعایت کنید تا با مشکلی مواجه نشوید.

۶.اگر بیش از حد توان خود برای کودکتان وقت و سرمایه و انرژی صرف کنید و درواقع انتظار بیش از حدی از خود داشته باشید به سلامت‌تان آسیب می‌رسانید. وقتی باور کنید که یک آدم معمولی هستید با برخی نیازها و البته توانایی‌هایی که محدودند، انتظار معقولانه از خود دارید و هرگز دچار فرسایش روحی نمی‌شوید.

در این حالت از حمایت دیگران بهره می‌گیرید و در ضمن در رفتارهای خود به بچه‌هایتان نشان می‌دهید که باید برای ساختن این شرایط جدید تلاش کنید. به این ترتیب با گذشت زمان، خسته و فرسوده نمی‌شوید و مانند بعضی از والدین حس نمی‌کنید قربانی فرزندان‌تان شده‌اید.

اگر خلاف این توصیه عمل کنید و انتظار زیادی از خود داشته باشید، غیرمستقیم این پیام را به بچه‌ها می‌‌دهید که متوقع باشند. سرانجام روزی می‌رسد که سر بچه‌ها منت می‌گذارید که من جوانی و عمرم را فدای شما کردم و این منت گذاشتن خیلی بد است و رابطه‌تان را تخریب می‌کند.

7.یکی از مشکلاتی که تک ‌والدها با آن مواجه می‌شوند این است که مبادا نتوانند آن‌طوری که پدر یا مادرش (والد فوت شده) آرزو داشته زندگی بچه‌ را بسازند. این نگرانی و استرس به شما آسیب می‌رساند. با این طرز فکر غلط درواقع هر نوع مسوولیتی را از بچه‌ سلب می‌کنید و بار همه مسایل زندگی را به دوش خود می‌اندازید.

یادتان باشد بچه‌ها هم باید مطابق سن خود مسوولیت کارهایشان را بپذیرند. آنها باید بپذیرند اگر درس نخوانند عواقب ناخوشایندی در انتظارشان است. داشتن دفتر و کتاب پرزرق و برق گران‌قیمت یا وسایل آنچنانی مدرسه از ابزارهای لازم برای درس خواندن بچه نیست. او باید بفهمد پس از فوت پدرش شرایط مالی به شما اجازه می‌دهد وسایلی را تهیه کنید که در فلان پایه قیمتی باشند و نه بیشتر.

بنابراین بهانه‌تراشی او را برای شانه خالی کردن از زیر بار مسوولیت‌اش نپذیرید. اگر او مسوولیت‌پذیر بار نیاید تقصیر شماست. چون حس گناه از مرگ پدر یا مادرش باعث شده از رعایت اصول تربیتی برای او صرف‌نظر کنید. فشار این شیوه زندگی کردن قطعا شما را از پای درمی‌آورد و به‌خاطر استرس مضاعفی که تحمل می‌کنید حتی قادر نخواهید بود به بچه‌هایتان کمک کنید موفق و شاد باشند.

۸.تمرین کنید گاهی به بچه‌ها «نه» بگویید. مبادا احساس اینکه او فقط یک والد دارد، مانع این شود که برای رد کردن بعضی از درخواست‌هایش «نه» بگویید. قدرت «نه» گفتن باعث می‌شود چارچوب خاصی را تحت عنوان قوانین تربیتی در خانه تعریف و او را ملزم به رعایت کنید.

بچه‌هایی که در چارچوب تربیتی پرورش پیدا نکرده‌اند قدرت پذیرش واقعیت‌ها و تحمل ناکامی‌های کوچک و بزرگ زندگی را ندارند، در نتیجه بچه‌های خوشحالی نخواهند بود. لازم نیست به بچه بگویید چون پدر یا مادر تو فوت کرده و این واقعیت به ما آسیب‌ زده، لازم است در این شرایط خاص مالی یا اجتماعی زندگی کنیم؛ کافی است در عمل به او نشان دهید که واقعیت چیست.

درخواست‌های او برای خرید وسایل مورد نیازش، اعم از اسباب‌بازی، لباس، وسایل مدرسه و... باید معقول باشد تا شما توان پرداخت هزینه آن را داشته باشید و وقتی این رفتارهای او معقولانه می‌شود که شما آن چارچوب صحیح را معین کرده باشید.

9.از توانایی‌های خود استفاده کنید. شما به عنوان یک والد تنها بار مضاعفی به دوش می‌کشید و برای اینکه از شر افکار بد و خستگی روحی رها شوید، لازم است روابط جدید و محیط‌های جدید را تجربه کنید تا استرس تک‌والد بودن شما کمتر شود.

اگر حس می‌کنید توانایی‌های بالقوه‌ای دارید که در زندگی با همسرتان نیاز نبوده از آنها استفاده کنید، حالا وقت آن رسیده آن توانمندی را به کار گیرید. درست است که با این روش، کارتان زیادتر می‌شود اما حس تنش کم می‌شود. توانمندی‌هایی مثل کارهای دستی و هنری حتی می‌تواند برای شما درآمدزا باشد.

10.به خاطر حرف دیگران زندگی نکنید. زندگی برای تاییدیه گرفتن از دیگران، بدترین شیوه زندگی کردن است. اگر کودک شما کم‌سن‌و‌سال است، بهتر است قبل از اینکه بزرگ‌تر شود و از کمبود ‌پدر یا مادر به شما شکایت کند، ازدواج کنید.

اگر تصمیم به ازدواج گرفتید یادتان باشد به هیچ‌وجه از بچه‌ها نپرسید آیا راضی هستند که شما با کسی ازدواج کنید یا نه. این حالت اجازه گرفتن یا اینکه آیا شخص مورد نظر شما را می‌پسندند یا خیر یعنی اجازه دادن به بچه‌ها برای وارد شدن به حریم خصوصی شما. فقط لازم است تأکید کنید معنای این ازدواج به فراموشی سپردن والد فوت شده او نیست و قرار نیست کسی جایگزین مادر یا پدر او شود.

به او بگویید همسرتان (پدر یا مادر او) همواره در قلب و خاطر شما می‌ماند اما این یک واقعیت است که شما دیگر او را نخواهید داشت. این فرد جدید می‌تواند به شما و او کمک کرده و نیازهای شما را برطرف کند. اگر تصمیم دارید ازدواج مجدد کنید فرصت را از دست ندهید چون بچه‌های کوچک‌تر راحت‌تر با شرایط جدید تطبیق پیدا می‌کنند.

شاید هم تصمیم دارید به خاطر اینکه بچه‌ها در سنین نوجوانی هستند ابتدا آنها را سروسامان بدهید و پس از اینکه به دانشگاه رفتند یا ازدواج کردند به ازدواج مجدد و داشتن رابطه جدید فکر کنید؟

این تصمیم به عهده شماست اما بد نیست مشاوره بگیرید تا مبادا با تصمیم اشتباه به خودتان آسیب برسانید. اگر هم تصمیم دارید به عنوان والد تنها بچه‌ها را بزرگ کنید در جست‌وجوی یک فرد مورد اعتماد و هم‌جنس فرزند خود در میان اقوام و دوستان باشید تا در‌ آینده‌ای نزدیک بتوانید روی کمک او حساب کنید. لازم است فرزند شما او را دوست داشته باشد.

اگر او به عمو، دایی یا حتی معلم مدرسه‌اش اعتماد داشته باشد می‌توانید برخی مسایل را از طریق آن فرد معتمد با پسرتان حل کنید. گاهی عمه، خاله یا کسی که حالت مادرگونه برای فرزند دختر شما دارد می‌تواند یاریتان کند.


نگاه مثبت جامعه می‌تواند حامی شما باشد

2 حالت وجود دارد که کانون خانواده از شکل طبیعی خود خارج می‌شود و والدین فرصت اینکه کنار هم باشند و هر 2 به اتفاق، تربیت و پرورش بچه‌ها را بر عهده بگیرند از دست می‌دهند؛ حالت اول وقتی است که زن و شوهر از هم طلاق بگیرند و از روی انتخاب و خواسته خود جدایی را به با هم بودن ترجیح دهند و حالت دوم وقتی است که پدیده‌ای طبیعی و خارج از دخل و تصرف انسان، همسران را از هم جدا کند (مانند زندگی خانم سمیرا و فوت همسرشان).

در این ۲ حالت، مسوولیت نگهداری از بچه‌ها به یکی از والدین سپرده می‌شود و این تک‌والد مشکلات زیادی خواهد داشت. اغلب تک‌والدها مادران هستند چون مردان یا خود تمایل ندارند به تنهایی از بچه‌ها نگهداری کنند یا خانواده، آنها را از پذیرش این مسوولیت سنگین منع می‌کند.

اغلب والدینی که فرزندان را به تنهایی بزرگ می‌کنند با این مشکل مواجه‌اند که نمی‌توانند نقش جنسیتی والد مخالف و تاثیری که این نقش روی بچه‌ها دارد، به خوبی ایفا کنند. به‌عنوان نمونه مادر نمی‌تواند برای بچه‌هایش نقش پدر را ایفا کند و جای خالی او را پر کند.

پدر هم هرچه تلاش کند، نمی‌تواند نقش عاطفی و امنیتی که بچه‌ها از مادر می‌گیرند را به آنها بدهد. این نقش جنسیتی واقعیتی است که ناتوانی در برابر ایفای آن تک‌والد را آزار می‌دهد.

والدی که ازدواج مجدد نمی‌کند و به تنهایی بچه‌ها را سرپرستی می‌کند، با این مساله مواجه است که نمی‌تواند رابطه خاص والد و فرزندی را با بچه‌هایش داشته باشد، چون دختر بزرگ‌تر یا پسر بزرگ‌تر او درگیر مسوولیت‌هایی می‌شود که جزو وظایف والد دیگر است و همین نقش جدیدی که به او تحمیل می‌شود موجب می‌شود حالت حق به جانبی پیدا کند که به هر حال، مناسب رابطه والد و فرزندی نیست.

دختر بزرگ‌تر مسوولیت تهیه غذا، مرتب کردن خانه یا رسیدگی به خواهر و برادران کوچک‌تر خود را ناخواسته می‌پذیرد و حتی گاهی نقش مادری را برای پدر خود ایفا می‌کند. پسر بزرگ‌تر هم همین‌طور، او در نبود پدر نقش مرد خانواده را دارد و این برقراری رابطه سالم والد و فرزندی را مخدوش می‌کند.

در تک‌والدهایی که زندگی‌شان بر اثر طلاق به این نقطه رسیده، بررسی اوضاع با والد تنهایی که همسرش را به خاطر مرگ از دست داده، کاملا متفاوت است.

والد تنهایی که از همسرش طلاق گرفته مجبور است تبعات رفتاری فرزندانش را بپذیرد. از آنجا که بچه‌ها لازم می‌بینند که طلاق گرفتن والدین خود را به‌خاطر منفی بودن نگاه مردم به بچه‌های طلاق از نظر دوستان، همکلاسی‌ها و اجتماع مخفی کنند، دست به نقش بازی کردن، ظاهرسازی و دروغ می‌زنند. آن والد تنها هم مجبور می‌شود در مقابل بقیه بگوید «همسرم به سفر رفته است و من تنهایی به جلسه اولیا و مربیان آمدم»، «همسرم گرفتاری کاری داشت و نتوانست در جشن تولد پسرمان شرکت کند.»

این در حالی است که نگاه مردم به فوت همسر و یتیم شدن این بچه‌ها، مثبت است و آنها به دلایل انسانی و اخلاقی و حتی دینی، سعی می‌کنند رفتار مناسب و محبت‌آمیزی با این خانواده سوگوار داشته باشند. تک‌والدها در این شرایط می‌توانند روی شبکه حمایتی خانواده، دوستان و حتی همسایه‌ها حساب کنند اما معمولا دید خوبی به کسی که طلاق گرفته و از بچه‌هایش به تنهایی مراقبت می‌کند وجود ندارد.

اگر دختر یا پسر کوچولوی شما برایتان از دوستی تعریف کند که با پدرش زندگی می‌کند و مادر خود را از دست داده است به او چه می‌گویید؟ آیا با دیدن این کودکی که مادر ندارد سعی نمی‌کنید تا می‌توانید به او رسیدگی کنید؟ حالا اگر متوجه شوید پدر و مادر او طلاق گرفته‌اند و خانواده آشفته‌ای دارد آیا باز هم اجازه می‌دهید فرزند شما با او رفت و آمد کند؟ آیا باز هم به او کشش عاطفی خواهید داشت یا حس می‌کنید می‌تواند به روند تربیتی فرزند شما آسیب برساند؟

وقتی بچه‌ای، پدرش را از دست می‌دهد به خاطر فقدان و محرومیتی که بر او تحمیل می‌شود هم از سمت خانواده پدری و هم از سوی خانواده مادری مورد حمایت قرار می‌گیرد، اما اگر زن و مردی از هم طلاق بگیرند به دلیل کشمکش‌ها و ناملایماتی که قطعا قبل از طلاق در خانواده‌ها بوده است، کدورت‌هایی پیش می‌آید که متاسفانه گاهی اوقات روی شیوه برخورد خانواده با بچه‌ها تاثیر می‌گذارد.

بچه‌ای که یتیم خوانده می‌شود حتی از حمایت اخلاقی جامعه هم برخوردار می‌شود او در مدرسه و جامعه هم از حمایت عاطفی دیگران برخوردار است چون همه معتقدند محرومیتی قهری برای او به وجود آمده است. در مقابل باید گفت به خانواده متلاشی شده از طلاق و بچه‌های آنها به چشم یک آسیب اجتماعی می‌نگرند.

موقعیت اجتماعی در بچه‌هایی که والدشان فوت شده کاملا مثبت است. نگاه جامعه به یک مرد یا زن بیوه با نگاهی که به زن یا مرد مطلقه دارد کاملا متفاوت است. و این می‌تواند برای شما به عنوان خانمی که همسر خود را از دست داده‌اید، مطلوب باشد چون از حمایت دیگران برخوردارید.

البته برای شما بهتر است که در نقش یک والد جوان با داشتن بچه‌های خردسال ازدواج مجدد کنید چون این تصمیم برای وضعیت بچه‌ها مطلوب‌تر است. بچه‌های شما نیاز به نقش جنسیتی دارند و هرچه تلاش کنید، نمی‌توانید این نقش و نیاز به آن را در بچه‌ها مرتفع سازید.

اگر در سن میانسالی بودید و بچه‌هایتان بزرگ‌تر بودند (نوجوان بودند) شاید چنین توصیه‌ای نمی‌کردم. آنها وقتی بزرگ‌تر باشند حس می‌کنند با ازدواج کردن شما علاوه بر از دست دادن والد فوت‌شده، شما را هم از دست خواهند داد و با این ازدواج سرسختانه برخورد می‌کنند.

علاوه بر این چون دختر و پسر شما کوچک‌اند با انتخاب یک فرد مناسب که بتواند نقش پدری را برای آنها ایفا کند، می‌توانید به آنها کمک کنید بدون دغدغه‌های خاص، همانند تمامی همسن و سالانشان فقط به درس خواندن فکر کنند و مشغول بازی یا فعالیت‌های مناسب سن خود شوند، نه اینکه نگران شما باشند تا نقش مرد خانه را در اموری چون خرید کردن، انجام کارهای مردانه و... به خود تحمیل کنند که مناسب سنشان نیست.

محتوای حمایت شده

تبلیغات متنی

  • اخبار داغ
  • جدیدترین
  • پربیننده ترین
  • گوناگون
  • مطالب مرتبط

برای ارسال نظر کلیک کنید

لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.

از ارسال دیدگاه های نامرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.

لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.

در غیر این صورت، «نی نی بان» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.