مادر شاغل و تربیت کودک، نکات مهم
یکی از مشکلات امروز فعالیت های اجتماعی زنان این است که کودکان آنها از زیر سایه محبت و تربیت آنها بهره کمتری را می برند.
تبیان: یکی از مشکلات امروز فعالیت های اجتماعی زنان این است که کودکان آنها از زیر سایه محبت و تربیت آنها بهره کمتری را می برند و ممکن است آسیب هایی را نیز ببینند این همواره یکی از دغدغه های مادران شاغل بوده است.
زندگی در جوامع مدرن فعلی، منجر به ایجاد شرایطی شده که زنان را نسبت به حضور در محیط کار، ترغیب کرده است. هر چند عوامل مختلفی بر ایجاد این شرایط موثر است اما به نظر می رسد مواردی همچون ارتقای شغلی و تحصیلی زنان، مسائل اقتصادی و معیشتی به عنوان متداول ترین عوامل برای شاغل شدن زنان در جامعه، معرفی شده است.
اما در کنار این پدیده، پدیده های تازه ای ظهور می کنند که مهم ترین آنها بالا رفتن سن فرزندآوری و سپس، حضور کودکان در مهد کودک است. اگر به تک تک این موارد توجه کنید متوجه خواهید شد که هر کدام را می توان به عنوان موضوعی مهم و حساس در زندگی اجتماعی و فردی، مورد تجزیه و تحلیل قرار داد که از حوصله این نوشتار خارج است. به همین دلیل در این نوشتار به طور اجمالی به موضوع حضور کودکان در مهد کودک می پردازیم.
بی تردید هر مساله ای دارای کیفیت های متفاوت است و می تواند دو روی مثبت و منفی داشته باشد. مهم این است که نسبت به کدام روی یک مساله حساس تر باشیم. موضوع سپردن کودکان به مهدکودک هم همین طور است.
بسیاری از والدین معتقدند که این موضوع پیچیده و مخاطره انگیزی نیست در حالیکه عده ای دیگر از والدین معتقدند که بهره گیری از مهد کودک باید به عنوان حاشیه ای برای تنوع و تفریح در زندگی کودک دیده شود و هر مکانی برای حضور کودکشان مناسب نیست.
واقعیت این است که بسیاری از کارشناسان علوم اجتماعی و روان شناسی معتقدند که حضور مداوم کودکانی که مادران شاغل دارند، از ابتدای تولد تا شش سالگی در محیط مهدکودک، اثرات جبران ناپذیری بر نحوه رشد و تربیت آنها دارد.
واقعیت این است که بسیاری از کارشناسان علوم اجتماعی و روان شناسی معتقدند که حضور مداوم کودکانی که مادران شاغل دارند، از ابتدای تولد تا شش سالگی در محیط مهدکودک، اثرات جبران ناپذیری بر نحوه رشد و تربیت آنها دارد.
اغلب چنین کودکانی ، غالب ساعتهای عمر خود را زیرنظر مربیان مهد کودکی که مشخص نیست تا چه اندازه احساسات و نیازهای کودک را درک می کنند، می گذرانند و کمتر مزه محبتهای مادرانه را احساس می کنند. جالب است بدانیم روان پزشکان امریکایی به خصوص اچ ام اسکیلز و آر . ای . اسپیتز در یافتند که : « شیرخواران پرورشگاهها که محروم از مهر و محبت بودند از لحاظ عاطفی گوشه گیر و بی احساس بار می آمدند ». با وجود تحقیقات متعددی که در رابطه با این موضوع صورت گرفته، به نظر می رسد که هرگز نمی توان نقش پررنگ عاطفی که از حضور مادر در کنار کودک شکل می گیرد را انکار کرد.
یکی دیگر از تبعات شاغل بودن مادران این است که بر نظارت و مراقبت کودک اثر می گذارد . هرچند این عجیب نیست که ، محدودیت وقت، به مادران شاغل فشار زیادی وارد میکند و باعث شود نظارت یا مراقبت کمتری در مورد کودکان خود داشته باشند و اغلب این اتفاق بطور ناخودآگاه و علیرغم میل باطنی مادران رخ می دهد.
مشخص است که سلامتی کودک، دستکم تا حدودی ناشی از کمیت مدت زمانی است که صرف او میشود و طبیعی است که فعالیتهای مختلف داخل خانه مانند نظافت یا تهیه غذا که معمولا مسئولیت اصلی مادر است محدودیت زمانی بیشتری برای مادر شاغل ایجاد میکند.
به نظر می رسد مادران شاغل، مراقبت از کودک را از حالت متمرکزِ فردی و با یک نگرش واحد ، به حالت متفرقِ گروهی و با نگرش های متعدد و گاه متناقض در آورده اند و همین امر موجب شده که دلبستگی کودک نسبت به مادر از حالت طبیعی خارج شود و فرزند دچار نوعی حیرت احساسی و سرگشتگی عاطفی و دلبستگی پریشان شود.
در زندگی مدرن امروز، زنان نسبت به حضور در جامعه تمایل دارند. این می تواند به خاطر جبران هزینه های مالی زندگی باشد و یا علاقه به مال اندوزی، تنوع و کسب منزلت اجتماعی.
به هر تقدیر ممکن است برخی از زنان روشنفکر سعی می کنند با مساله شغل خود و سپردن
کودکان به مهد اینطور برخورد کنند که این تحقیقات قابل اعتماد نیستند و کیفیت حضور در کنار فرزند موثر است و نه کمیت. و یا اینکه تصور کنند نبود مادر در خانه و خانواده موجب می شود که بچه ها خودکفا و مستقل بار بیایند و ... حتی مساله بسیار بدیهی ارزش حضور مادر در خانواده را منکر شوند.
اما نکته دیگر اینکه در شرایط فعلی جامعه ما این حقیقت را باید پذیرفت که متاسفانه به دلایل مختلف عده پرشماری از زنان میل دارند که در جامعه به هر قیمتی حضور داشته باشند و این واقعیتی ایست که گریزی از آن نیست.
برخی از آنها به دلیل فشارها و مشکلات مالی ناچار به تحمل فعالیتهای سخت بیرون از منزل هستند و برخی هم برای تفنن و سرگرمی خویش و فرار از محیط یکنواخت خانه و فعالیت های خانه داری. البته دلیل دوم توجیهی ندارد اما برای دلیل اول می توان گفت یک معادله ساده وجود دارد و آن اینکه کودکان به مهد سپرده می شوند و از درک محبت مادری تا حد زیادی محروم می شوند و همین کودکان ممکن است در آینده، طاقت صبر و تحمل در برابر بیماری و سالخوردگی والدین شان را نداشته باشند و آنان را به خانه سالمندان بسپارند.
عده ای از مادران هم کودک خود را به مهد خصوصی می سپارند و وجدانشان آسوده است که فرزندم در محیطی مناسب به سر می برد و پایان هر ماه ملاحظه می کنند که نیمی از حقوق شان را به مهد داده اند تا به این ترتیب در سالهای آینده بتوانند از حقوق بازنشستگی بهره ببرند. آن زمان دیگر کودکی فرزندشان به اتمام رسیده و شاید فرصت های زیادی از دست رفته باشد.
در زندگی مدرن امروز، زنان نسبت به حضور در جامعه تمایل دارند. این می تواند به خاطر جبران هزینه های مالی زندگی باشد و یا علاقه به مال اندوزی، تنوع و کسب منزلت اجتماعی. در هر حال به نظر می رسد که این وظیفه جامعه و دولت است که راهکارهای لازم را هم برای ارضای صحیح این میل در زنان، فراهم آورد و هم کاری کند تا آنان علاوه بر حضور در جامعه تا حدودی در خانه و خانواده نیز حاضر باشند ؛ از جمله راهکارها می توان به : افزایش مرخصی زایمان زنان از شش ماه فعلی به دو سال یا حداقل یکسال اشاره کرد . امکانی که بسیاری از کشورها از آن برخوردارند.
فراموش نکنید که حضور و مشارکتِ برابرِ زنان در محیطهای کارِ بیرون از خانه و قرار گرفتن در کنار همکاران مرد، از جمله مقولههایی بوده و هست که همواره از سوی دیدگاههای فمینیستی ترویج شده است.
جوامع صنعتی غرب نیز در حرکتی هماهنگ، با نادیده انگاریِ تفاوتهای زیستی و غریزی زنان و مردان، فرصتهای مساوی و متعددی برای اشتغال زنان ـ حتی در کارهایی مانند معماری، مهندسی، معدن، بنّایی، ارتش و.. که تا پیش از این به مردان اختصاص داشت ـ فراهم آوردند. اما تفاوتهای بدیهی و طبیعی را با نظریه های فمنیستی نادیده گرفتند.
از همین رو قدرت برتر جسمانی و تمایلات شدید غریزیِ مردانه از یک سو، و زیبایی و ضعف جسمانی زنان در مقایسه با مردان از سوی دیگر، موجب شد اذیت و آزار زنان در محیط کار به وقوع بپیوندد.
بسیاری از زنان شاغل نسبت به این موضوع اذعان دارند و به نوعی به این نتیجه رسیده اند اما باز هم به این روند ادامه می دهند و برای آن دلایل مختلفی را ذکر می کنند. غافل از اینکه تبعات واقعی این امر در سالهای آینده وضوح بیشتری پیدا می کند. چه در رابطه با زنان شاغل و چه در مورد کودکانی که در سایه مربیان مهد کودک ها پرورش یافته و بزرگ شدند.
برای ارسال نظر کلیک کنید
▼