۸۲۱۴۹
۳۸۱۱
۳۸۱۱

کتاب برای کودکان، خرگوشی که نمی خواست بخوابد

نی‌نی‌بان در مجموعه مطالبی با عنوان «معرفی کتاب»، کتاب‌های مناسب کودکان را در رده‌های سنی مختلف به پدر و مادرها معرفی می‌کند تا آنها بتوانند بهترین انتخاب را برای فرزندانشان داشته باشند.

خرگوشی که نمی خواست بخوابد
نویسنده: ل‍ی‍ل‍ی‍ان‌ ادوال‌
تصویرگر: س‍ارا ج‍ی‍م‌ ب‍رگ‍س‍ون‌
مترجم: ن‍س‍ری‍ن‌ وک‍ی‍ل‍ی‌
تعداد صفحه: ۲۸
(چاپ سال 93)
ناشر: م‍ب‍ت‍ک‍ران‌
مناسب برای کودک(۳ تا ۶ سال)

نی‌نی‌بان در مجموعه مطالبی با عنوان «معرفی کتاب»، کتاب‌های مناسب کودکان را در رده‌های سنی مختلف به پدر و مادرها معرفی می‌کند تا آنها بتوانند بهترین انتخاب را برای فرزندانشان داشته باشند.

کتاب برای کودکان، خرگوشی که نمی خواست بخوابد

درباره کتاب
پدر بدون این که سرش را برگرداند با مهربانی گفت: «وقت‌اش رسیده است که بروی توی رختخواب». خرگوش کوچولو به خودش گفت: «این که درست نیست من تازه بازی را شروع کرده ام، می‌توانم یک کم دیگر بیدار بمانم؟»
این‌ها گفتگوهای آشنایی هستند که این بار میان خرگوش کوچولو و پدر و مادرش رُخ می‌دهند. خرگوش کوچولو از صبح کارهای زیادی کرده ولی هنوز خسته نیست و می‌خواهد بازی کند، هر چند که پدر و مادر خسته هستند و خواهر کوچکش به سختی به خواب رفته است. خرگوش کوچولو اما هنوز خسته نیست و می‌خواهد بازی کند. او باعث می‌شود خواهرش از خواب بپرد و پدر و مادر عصبانی شوند. در نهایت زمانی که از دست پدر که می‌خواهد او را به اتاقش بفرستد به پشت مبل فرار می‌کند، همان جا خوابش می‌برد و نشان می‌دهد که در واقع خیلی هم خسته بوده است.
داستان کتاب ساده و زیباست و بی‌گمان موضوعی است آشنا برای تمامی پدر و مادرانی که سعی در خوابانیدن کودکان خود دارند تا ساعات پایانی شب را کمی آسوده باشند و به کارهای خود برسند و بچه‌هایی که نمی خواهند زود بخوابند.
این اثر از مجموعه کتاب های تصویری است که تصاویر در آن، متن را به خوبی دنبال کرده و توضیح می‌دهند، تصاویر ساده ای که دارای حرکت هستند و طنزی ظریف در آن‌ها دیده می‌شود.
نکته جالب در این کتاب ساختارشکنی جنسیتی است، در این اثر برخلاف اکثر کتاب‌ها، پدر خانواده را در حال ظرف شستن می بینیم. امری که آموزشی نو و غیر مستقیم به همراه دارد. و شاید دیدن این کتاب و خواندن آن باعث گردد تا کودکانمان راضی شوند که شب‌ها زود بخوابند!

گزیده‌ای از کتاب
گوش‌های مامان دراز بودند، با این وجود، در این لحظه هیچ چیز نمی شنیدند.
خرگوش مادر گفت: «دیر است، خواهر کوچک‌ات خیلی وقت است که خوابیده،
تو فردا باید به مهد کودک بروی، و باید دندان‌هایت را مسواک بزنی»
خرگوش گفت: «من بازی‌ام تمام نشده .»
منبع: کتابک

محتوای حمایت شده

تبلیغات متنی

  • اخبار داغ
  • جدیدترین
  • پربیننده ترین
  • گوناگون
  • مطالب مرتبط

برای ارسال نظر کلیک کنید

لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.

از ارسال دیدگاه های نامرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.

لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.

در غیر این صورت، «نی نی بان» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.