«بچه زرنگ» و تلاش برای خلق ابر قهرمان ایرانی

ابر قهرمان ها، شخصیتهای محبوب کودکان و به ویژه نوجوانها درسراسر جهان به حساب میآیند که ..
ابر قهرمان ها، شخصیتهای محبوب کودکان و به ویژه نوجوانها درسراسر جهان به حساب میآیند که رونق فوق العادهای هم به داستانهای مصور بخشیدهاند؛ از کمیک بوک های کاغذی که قدمتی صد ساله دارند تا انیمیشنها و فیلمهای بلند سینمایی که در دهه های اخیر گیشه را به تسخیر خود آوردهاند. وجه اشتراک همه آنها نیز چیزی جز تخیل نبوده که حتی برای مخاطبان بزرگسال نیز جذاب به نظر میرسد. در این میان، انیمیشنهای متکی بر ابرقهرمان نیز جایگاه خاص خود را پیدا کرده و از پرده عریض سینما تا قابهای کوچک تر را پر کردهاند. سینمای ایران به واسطه امکانات پایینی که در تولید انیمیشن داشته و هزینههای تولید آن را عموما بر نمیتابد، سالها بعد به این موج پیوسته و به سمت تولید آثار سینمایی در این رابطه رفته است. بچه زرنگ به کارگردانی مشترک بهنود نکویی، هادی محمدیان و محمدجوادجنتی یکی از مهمترین آنها به حساب میآید که سال گذشته اکران شده و لقب پر فروشترین انیمیشن بلند ایرانی را یدک میکشد. فیلمی که این روزها توسط پلتفرم فیلمنت اکران آنلاین شده و گزینه جذابی برای مخاطبان کودک و نوجوان خود در ایام نوروز به حساب میآید.
نویسنده فیلمنامه «بچه زرنگ» از الگوی سفر قهرمان برای شکلگیری قصه خود کمک گرفته و روی محسن نوجوان که آرزوی ابرقهرمان شدن دارد، تمرکز میکند. در پرده نخست، با محسن و آرزوهایش آشنا شده و خیلی زود به نقطه عطف اول میرسیم. جایی که او با ببر مازندران به عنوان یک گونه منقرض شده مواجه شده و تلاش جانانهای را برای نجات او از دست شکارچیها آغازمی کند. تلاش پسر نوجوان برای پنهان کردن ببر ، به شوخیهای بامزهای ختم میشود که جذاب از کاردرآمدهاند. برای نمونه هم میتوان به خرابکاری زنجیرهای محسن و ببر در آپارتمانهای در حال ساخت پدر او اشاره کرد که جنون کمدی در آن کاملا به چشم میآید. فهمیدن زبان حیوانات توسط محسن هم ایده خوبی برای نزدیک شدن جهان آنها به یکدیگر است که با قراردادهای معمول در انیمیشنها هم خوانی دارد. همراه شدن ببر با محسن درخیابان و مدرسه نیز شوخیهای زنجیرهای خوبی را خلق کرده و قصه را به نقطه عطف بعدی میرساند. جایی که محسن همراه بقیه بچه ها عازم اردوی جنگل ابر شده تا ببر را به زادگاه خودبازگرداند.
در انیمیشنهای سینمایی، بدمنها اهمیتی فوقالعاده داشته وباید هم پای قهرمان پیش بروند. در «بچه زرنگ» هم از این فرمول بهره گرفته شده و شکارچیهای غیرقانونی این نقش را به عهده گرفتهاند. هر چند که به مهیب بودن بیشتری نیاز داشته و میتوانست تماشاگر کم سن و سال فیلم را در بیم و امید بیشتری نسبت به سرنوشت محسن و دوستانش قرار دهد. بخش مهمی از پرده میانی به تعقیب و گریزها و بزنگاه هایی که محسن با آن مواجه می شود اختصاص پیدا کرده تا لباس ابرقهرمان را به تن او بپوشاند. برای مثال می توان به گیر افتادن ببر و الباقی حیوانات جنگل در دام اشاره کرد که هم جبهه شر را تقویت کرده و هم هیجان مناسبی به قصه تزریق میکند. قلب جنگل را می توان مرکز ثقل فیلم به حساب آورد که سرانجام در آخر پرده دوم و به عنوان نقطه عطف از آن پرده برداری میشود. آهوی زیبایی که عمری جاودان داشته و به روایت ضامن آهو گره میخورد. پیام نهایی فیلم که سازندگان «بچه زرنگ» به دنبال انتقال آن به مخاطبان کودک و نوجوان خود بوده و به زبانی ساده آن را بیان میکنند.
خلق کاراکتر در انیمیشن ها تابع تیپ سازی بوده و «بچه زرنگ» نیز از آن مستثنی نیست. محسن در قالب یک ابر قهرمان تقریبا همان چیزی است که مخاطب کم سن و سال فیلم انتظار دارد؛ هوشی آمیخته با شیطنت و نوسان هایی که به واقعیتر شدن او کمک ویژهای میکند. ببر هم شخصیت شیرین و بامزهای است که براساس کلیشههای آشنای سینمای انیمیشن خلق شده و مکمل قهرمان به حساب میآید. در طرف مقابل، شکارچیها صرفا شخصیتهایی صرفا منفی هستند که تخت و تکبعدی به چشم میآیند. به لحاظ فنی، «بچه زرنگ» نسبت به فیلم های پیش از خود پیشرفت زیادی نشان داده و جهان باور پذیرتری برای تماشاگران خود دارد. به ویژه در سکانس حضور ببر در کارگاه ساختمانی پدر محسن و دومینوی خرابکاریهای این دو نفر. دوبله درانیمیشن ها اهمیت فوق العادهای داشته و ظرافت در این رابطه حرف اول و آخر را میزند. در این فیلم هم شاهد ظرافت هایی از این دست هستیم و اغلب صداها به خوبی روی شخصیتها نشستهاند. به ویژه هومن حاجی عبداللهی و طنازیهایش که به ببر شخصیت جذابتری بخشیده است.
محمد جلیلوند
برای ارسال نظر کلیک کنید
▼