قرار دادن قهرمان در یک موقعیت سخت و بحرانی که تنش از دل آن جوشیده و بیرون میزند، ایدهای کلاسیک در ملودرام به حساب میآید که هم قصه را سروشکل داده و هم به واسطه قهرمان، تماشاگر را به همذاتپنداری با خود وادار میکند. فیلم سینمایی «سه جلد» ساخته مهدی اسماعیلی و به تهیهکنندگی محمد آفریده که سال گذشته روی اکران رفته و این روزها از طریق اکران آنلاین پلتفرم فیلمنت در اختیار علاقمندان سینمای ایران قرار گرفته، یکی از همین دسته آثار به حساب میآید. ملودرامی شخصیت محور که تمام توان خود را روی خلق قهرمان خود گذاشته و مماس بودن با جامعه و نیز ملموس بودن آن را مرکز ثقل فیلم قرار داده است. خصلت مشترک اغلب ملودرامهای ایرانی که گاه مورد توجه مخاطبان خود قرار گرفته و گاه نیز به سرعت فراموش میشوند؛ به نظر میرسد که نخستین ساخته سینمایی مهدی اسماعیلی میتواند در دسته نخست قرار گیرد.
«سه جلد»، قصه زنی جوان به نام مینو که بر اثر تجاوز باردار شده و حال باید راه حلی برای آن پیدا کند. از طرف دیگر در محل کار خود که محل نگهداری از بچههای بیسرپرست و بدسرپرست است، به دختری به نام نهال وابسته شده که پدرش به دلیل قتل زیر تیغ است. سوژه ای به شدت ملتهب که در مرکز آن بحث تجاوز و بارداری ناشی از آن قرار گرفته و وضعیتی بغرنج را برای قهرمان رقم زده است.
در پرده نخست به خوبی با مینو و مشکلات ریز و درشت او آشنا شده و نیز پی به بیماری قلبیاش هم میبریم. به موازات او با شخصیت پرخاشگر نهال آشنا میشویم که ترس از دست دادن را با تمام وجودش احساس میکند. در عین حال، اسماعیلی که خود فیلمنامه فیلمش را نوشته به شکلی تلگرافی به خانواده مینو که ساکن شهری دیگر هستند، اشاره میکند. رابطه ای که تا حدود زیادی دچار نوسان شده و حتی مینو به عنوان شخصیتی زخم خورده، حمایت آنها را با خود ندارد. انتخاب شغل برای شخصیت اول، یکی از بزنگاههای فیلمنامهنویسی محسوب میشود که اسماعیلی در این رابطه موفق عمل کرده است. مینویی که خود در چنبره ای از دردسرهای مختلف گرفتار شده اما برای نجات جان پدر نهال به آب و آتش میزند.
این زمینهچینی، رابطه این دو که هر کدام زخمهای درونی عمیقی دارند را خوب و باورپذیر از آب درآورده و تماشاگر را با خود همراه میکند. مرگ و زندگی و تقابل میان آنها، تمهای اصلی فیلم هستند که ذهن تماشاگر را به چالش فرا میخوانند؛ یک سو جنینی که مینو با خود حمل میکند و سوی دیگر مردی به نام امیر پدر نهال که تنها چند روز با طناب دار فاصله دارد. مینو برای حل مشکل خود و نهال دست به یک ریسک بزرگ زده و نقطه عطف دوم را رقم میزند. چیزی که شاید برای تماشاگر ملموس نباشد اما با توجه لایههای درونی مینو و شخصیت درهم ریخته اش باورپذیر جلوه میکند. تنهایی یکی دیگر از دستمایه های فیلمساز برای ملموس تر کردن جهان فیلم خود است که تبلور آن را در مینو، نهال و حتی پدر مینو می بینیم. در عین حال، «سه جلد» یک پرده پایانی منسجم دارد که بخش مهمی از کندی ریتم نیمه میانی را میپوشاند. اسماعیلی برای فیلم خود یک پایان باز در نظر گرفته تا ذهن تماشاگر جای خالی آن را پر کند؛ پایانی که از جنس خود فیلم بوده و میتواند برای تماشاگر متقاعدکننده باشد.
مهدی اسماعیلی در «سه جلد» تلاش کرده تا فضای ملتهب درام خود را با تکیه بر عنصری به نام دوربین روی دست خلق کند که در انجام آن آنچنان که باید موفق نبوده است. در تدوین، عماد خدابخش تلاش زیادی برای خلق تنش به کار گرفته که حاصل کارش خوب بوده است. اسماعیلی در انتخاب بازیگران فیلمش موفق عمل کرده و باران کوثری یکی از مهمترین نقاط قوت کار به حساب میآید. با اکتهای بیرونی زیاد و واکنشهای گاه هیستریک که برای تماشاگر با توجه به اطلاعاتی که از مینو در اختیار دارد، باورپذیر جلوه میکند. همین طور بازیگر نوجوان نقش نهال که انگ نقش بوده و کارگردان نیز در هدایتاو موفق نشان داده است. البته نمی توان از حضور کوتاه اما تاثیرگذار آتیلا پسیانی هم به سادگی عبور کرد که این روزها جای خالیاش در سینمای ایران کاملا احساس میشود.
محمد جلیلوند