ترویج کتابخوانی در کودکان، چگونه ممکن است؟
مخاطب کیست و مخاطب شناسی کدام است؟ آیا همه کودکان و نوجوانان می توانند مخاطب کتاب های منتشر شده باشند یا شرایط مختلف بر میزان درک و شناخت مخاطبان کودک و نوجوان تاثیر می گذارد؟
شهرزاد: مخاطب کیست و مخاطب شناسی کدام است؟ آیا همه کودکان و نوجوانان می توانند مخاطب کتاب های منتشر شده باشند یا شرایط مختلف بر میزان درک و شناخت مخاطبان کودک و نوجوان تاثیر می گذارد؟
بعضی نویسندگان کودک برای مخاطبی فرضی مینویسند
مخاطب کیست و مخاطب شناسی کدام است؟ آیا همه کودکان و نوجوانان می توانند مخاطب کتاب های منتشر شده باشند یا شرایط اجتماعی، طبقه فرهنگی، نیازهای اقتصادی، سبک زندگی و توانایی های ادبی و زبانی بر میزان درک و شناخت مخاطبان کودک و نوجوان تاثیر می گذارد؟ این پرسشی است که به بهانه روز جهانی کتاب کودک به آن پرداخته شده است.
آن گونه که علی اصغر سیدآبادی می گوید:« مراحل مختلفی از آفرینش یک اثر ادبی تا خواندن آن وجود دارد. مولف در فرآیندی پیچیده، اثر را می آفریند. اثر احتمالا دوباره خوانی می شود تا متن نهایی شکل بگیرد. مولف می تواند متن خود را به مخاطبان عرضه کند.برای عرضه متن به مخاطبان، می توان از ارتباط رودررو یا بی واسطه سود جست.
مولف می تواند متن خود را در نشست های ادبی با گروهی از مخاطبان درمیان بگذارد یا به وسیله رسانه هایی مثل مطبوعات، کتاب، اینترنت و...با مخاطبان ارتباط برقرار کند.
نظریه های ادبی مخاطب محور، بیشترین توجه خود را به مرحله خواندن معطوف می کنند در واقع به تحلیل و تبیین دریافت مخاطب از متن پرداخته و با توجه به انتظارهای مخاطب از متن،تجربه مشترک مخاطب و مولف،توانش ادبی و قراردادهای خواندن تلاش می کنند تا به تبیین و تحلیل برخورد میان متن و مخاطب بپردازند.
توجه به مخاطب می تواند مراحل مختلف یک رابطه ادبی را تحت تاثیر قرار دهد. اگر مولف،هنگام آفرینش یک اثر ادبی به مخاطب چشم داشته باشد، برای خود محدودیت هایی را فراهم آورده است. از سوی دیگر، موضوع متن هم می تواند برنوع مخاطب شناسی ما تاثیر بگذارد.
یکی از ویژگی های اساسی ادبیات کودک و نوجوان، تعیین محدودیت پیشینی برای انتخاب مخاطب آن است. به عبارت دیگر مولف ادبیات کودک و نوجوان، پیش از آن که به آفرینش ادبی دست یازد، تصویری کلی از جامعه مخاطب خود دارد و این آگاهی پیشینی می تواند به ادبیات کودک و نوجوان،منشی ارتباطی ببخشد.»
ادبیات کودک، ادبیاتی هدفمند
سیدعلی کاشفی خوانساری، ادبیات کودک و نوجوان را ادبیاتی هدفمند می داند و می گوید: پدیداورندگان آثار کودک و نوجوان، وقتی برای این گروه سنی می نویسند در جایگاه فرستنده قرار گرفته و درپی برقرارکردن ارتباطی خوب و موثر با کودکان و نوجوانان هستند، به همین خاطر از رسانه ای به نام کتاب استفاده و پیام خود را منتقل می کنند،از این رو ادبیات کودک و نوجوان، تنها به جنبه های ادبی نمی پردازند و وجوه مختلفی چون تعلیم، انتفال حس ،تصویر و... را هم دربرمی گیرد.
سردبیر ماهنامه شهرزاد، شناخت مخاطب کودک و نوجوان را یکی از اساسی ترین راه های ارتباط با این گروه سنی می داند و معتقد است: از آنجا که نویسندگان کودک و نوجوان،کار رسانه ای انجام می دهند باید مخاطب خود را به درستی بشناسند و با ذهن و زبان او آشنا باشند؛از سوی دیگر باید به روان و نیازهای روانی او نیز توجه کرده و به یک تصور کلی و مشترک از مخاطب خود دست یابند.
کاشفی، مخاطبان را به دوگروه عام و خاص تقسیم می کند و می گوید:مخاطبان عام، همه کودکان و نوجوانانی هستند که به خواندن کتاب علاقه مند بوده و ساعتی را به مطالعه اختصاص می دهند اما نویسندگان و شاعران و همچنین ناشران، علاوه بر آشنایی کلی با دنیای این گروه از خوانندگان، می توانند مخاطبان خود را محدودتر کرده و طیف خاصی را نشانه روند و مسلم است که هرقدر،شاعران و نویسندگان این گروه از مخاطبان را بیشتر و بهتر بشناسند، آثار تاثیرگذارتر و ماندگارتری خلق می کنند.
او به راههای مختلفی که برای شناخت مخاطب وجود دارد اشاره می کند: جشنواره های متفاوتی که به کمک کودکان و نوجوانان داوری می شوند و فهرستی که هرساله شورای کتاب کودک ارائه می کند،از راه های شناخت مخاطب است. همچنین نویسندگان و ناشران می توانند به مهدکودک ها و مدارس رفته و نظر کودکان را جویا شوند، اگرچه میزان فروش کتاب ها نیز می تواند یکی از معیارهای لازم برای تشخیص ذوق و پسند مخاطب باشد. اگرچه وجود پژوهش های جامعه شناسی، روان شناسی و نظرسنجی های علمی و روشمند نیز یکی از راه های شناخت مخاطب و نیازهای اوست که متاسفانه کمتر به آن پرداخته شده است.
نوشتن برای سایه خود
کسانی که برای کودکان و نوجوانان می نویسند را می توان به دو دسته تقسیم کرد: یکی آنان که دایره مخاطبان خود را تعیین کرده و برای آنان می نویسند و دیگر کسانی که به آفرینش شخصیت های جدید،بدون توجه به مخاطب پزداخته و معتقدند کتابشان، مثل هر اثر دیگری، پس از خلق مخاطب خود را می یابد.
مریم شریفی، نویسنده کودک همچنین به سه عامل فرستنده، گیرنده و متن پیام بر مخاطب اشاره می کند: بسیاری از منتقدان که نگاهی جامعه شناسانه به مخاطب شناسی کتاب دارند بر این باورند که کتاب مثل هر پیام دیگر باید به منصه ظهور برسد، آن گاه در بوته نقد قرار گیرد اما گروه دیگری هم هستند که فکر می کنند قلم،واسطه زبان درونی نویسنده و زبان مکتوب اوست و هرشاعر و نویسنده ای تنها می تواند بخشی از حالات درونی خود را رمزگشایی کرده و در اختیار مخاطب قرار دهد و یکی از کارهای اساسی منتقدان این است که میزان روشنی و تاثیر این زبان را دریابند.
وی نویسنده کودک و نوجوان را کسی می داند که هنوز کودکی و نوجوانی خود را فراموش نکرده و می گوید: مفهوم کودکی و نوجوانی ثابت و زمینه های آن متفاوت است، البته نویسندگانی که ارتباط بیشتری با بچه های امروز دارند، بهتر می توانند با این گروه سنی ارتباط برقرار کنند. برای مثال اینترنت، یکی از دغدغه های کودک امروز است و نویسنده ای که با اینترنت ناآشنا باشد حرف چندانی درباره فضای جادویی این دنیای مجازی ندارد.
شریفی، آموزش را یکی از راه های موثر برای انتقال تجربه ها می داند و می گوید: لالایی ها و افسانه های ما نیز جنبه آموزشی دارند و آموزش یک بستر پذیرفته شده از سوی جامعه انسانی است اما آنچه اهمیت دارد این است که نویسندگان ما آفرینش محور باشند، نه آموزش محور و در درجه نخست، به جنبه های ادبی کار خود بیندیشند، پس از آن به مسایل آموزشی و ناشران نیز بیش از هرچیز به اصل فراوش شده کتاب کودک که همان لذت است توجه کنند.
برای ارسال نظر کلیک کنید
▼