طلاق با داشتن فرزند، صحیحه یا غلط؟
در چند سال اخیر مقالات متعددی در زمینه طلاق و آمار روبه رشد آن چاپ شده که همگی نشان دهنده اهمیت این معضل اجتماعی و عوارض ناشی آن است.
آیا باید به خاطر فرزندانمان در یک ازدواج ناموفق بمانیم؟
در چند سال اخیر مقالات متعددی در زمینه طلاق و آمار روبه رشد آن چاپ شده که همگی نشان دهنده اهمیت این معضل اجتماعی و عوارض ناشی آن است.دلایل بسیاری توسط آسیبشناسان اجتماعی و جامعهشناسان برای طلاق برشمرده میشود که از مهمترین آنها میتوان به عدم دانش کافی از مهارتهای زندگی، مشکلات اقتصادی، بیکاری، تفاوت فرهنگ میان زن و مرد، اختلاف سنی و خشونت علیه زنان اشاره کرد.ولی آیا به راستی طرح هر روزه این موضوع ، آگاه کردن مردم از عواقب سوء ناشی از طلاق و تشویق مکرر خانوادهها برای ادامه زندگی مشترک بدون مساعی مادی و معنوی همه جانبه برای حل ریشهای مشکلات، احتمال طلاق عاطفی را افزایش نمیدهد و یا اینکه آیا فرزندان رشد یافته در این دسته ازخانوادهها مشکلات اخلاقی و رفتاری کمتری نسبت به دسته دیگر دارند؟خانوادههایی که زن و شوهر اگرچه با هم زیر یک سقف زندگی می کنند، اما هیچ مهر و محبت و عاطفه ای بین آنها حاکم نیست. در این نوع زندگی، تنها چیزی که زوجین را به هم متصل می کند قراردادی است که در ابتدای زندگی آن را پذیرفته اند و بس.دردناکترین و سختترین موضوع برای فکر کردن به اتمام این دسته ازدواجها، فرزندان هستند. هیچ پدر و مادری نمیخواهد منشا ناراحتی و بدبختی برای فرزندش باشد، فرزندانی که بیشتر از زندگیشان به آنها عشق میورزند.
در چند سال اخیر مقالات متعددی در زمینه طلاق و آمار روبه رشد آن چاپ شده که همگی نشان دهنده اهمیت این معضل اجتماعی و عوارض ناشی آن است.دلایل بسیاری توسط آسیبشناسان اجتماعی و جامعهشناسان برای طلاق برشمرده میشود که از مهمترین آنها میتوان به عدم دانش کافی از مهارتهای زندگی، مشکلات اقتصادی، بیکاری، تفاوت فرهنگ میان زن و مرد، اختلاف سنی و خشونت علیه زنان اشاره کرد.ولی آیا به راستی طرح هر روزه این موضوع ، آگاه کردن مردم از عواقب سوء ناشی از طلاق و تشویق مکرر خانوادهها برای ادامه زندگی مشترک بدون مساعی مادی و معنوی همه جانبه برای حل ریشهای مشکلات، احتمال طلاق عاطفی را افزایش نمیدهد و یا اینکه آیا فرزندان رشد یافته در این دسته ازخانوادهها مشکلات اخلاقی و رفتاری کمتری نسبت به دسته دیگر دارند؟خانوادههایی که زن و شوهر اگرچه با هم زیر یک سقف زندگی می کنند، اما هیچ مهر و محبت و عاطفه ای بین آنها حاکم نیست. در این نوع زندگی، تنها چیزی که زوجین را به هم متصل می کند قراردادی است که در ابتدای زندگی آن را پذیرفته اند و بس.دردناکترین و سختترین موضوع برای فکر کردن به اتمام این دسته ازدواجها، فرزندان هستند. هیچ پدر و مادری نمیخواهد منشا ناراحتی و بدبختی برای فرزندش باشد، فرزندانی که بیشتر از زندگیشان به آنها عشق میورزند.
اما هرگز به خاطر فرزندانتان به یک ازدواج ناموفق ادامه ندهید ، بلکه به دلیل خودتان و ارزشمند بودن زندگی خودتان تلاش کنید زندگی بهتری داشته باشید و بجای انتقام گیری یا تلافی یا ... به بهبود زندگی زناشویی تان بپردازید ، از متخصصین کمک بگیرید و از روش های موثر استفاده کنید . عدم رضایت شخصی شما از شرایطی که در آن بسر میبرید تأثیرات مخرب به مراتب بیشتری از طلاق خواهد داشت. بچهها دوست دارند والدین خود را خوشحال ببینند. آنها خود را برای راضی کردن والدینشان مسئول میدانند. مهم نیست که تا چه اندازه فکر میکنید در مخفیکردن واقعیتها موفق هستید، باید بدانید که آنها کاملا درک میکنند در چه زمانهایی ناراضی و ناراحتید.لطمات روحی برای کودکان رشد یافته در این خانوادهها بیشتر از کودکان طلاق است. آنها خود را مسئول قربانی شدن شما میدانند و همین فشار زیادی را به آنها وارد میکند. کودکانی که پدر و مادر آنها از هم جدا شدهاند و عشق و خوشحالی را با دیگری و یا به تنهایی به دست آوردهاند نه تنها احساس بهتری نسبت به خود و والدینشان، بلکه رویکردی مثبت به عشق و ارتباط متقابل داشتهاند که همگی ناشی از داشتن الگوی رفتاری مناسب در رابطهای دونفره بوده است. در مقابل، برخی از ناراضیترین ها، کسانی بودند که والدین آنها در محیطی خالی از عشق و محبت، آمیخته با خشمی سرکوب شده در کنار یکدیگربه زندگی ادامه داده بودند. این زنان و مردان، بیاعتماد به عشق و ناتوان در ابراز آن بودند.چنانچه کودکانتان در ارتباطی سرد و خالی از عشق بزرگ شوند نگرشی منفی درباره این رابطه داشته و همواره احساس عدم لیاقت برای دوست داشته شدن خواهند کرد.والدین مسئولند به خاطر فرزندانشان، سخت برای زندگی زناشویی خود تلاش کنند و از هیچ اقدامی برای بهبود آن کوتاهی نکنید، نه اینکه زیر یک سقف به هر قیمتی زندگی کنند تنها به دلیل اینکه فرزندانشان ، فرزندان طلاق نباشند ؛ چنانچه زوجین به نقطهای رسیدند که دریافتند هیچ راهکار و مشاورهای موثر نیست باید اینبار به خاطر فرزندانشان از رابطه خارج شوند.
شکی نیست که از هم پاشیدگی یک زندگی اثرات مخرب و زیانباری به خانواده بعنوان کوچکترین ارگان یک اجتماع وارد میکند ، اما این آگاهی ها می بایست بسیار پیش تر در دسترس زوجین قرار می گرفت . شاید بهتر باشد به جای اصرار و پافشاری بر ادامه زندگیهای زناشویی که تنها نمود ظاهری آن محصولی مشترک به نام فرزند است و پایدار نگاه داشتن بنیان کجی که به نسیمی ویران میشود به این دسته کمک کرد تا این مرحله دشوار را پشت سر گذارند . آمار افزایشی طلاقهای امروزی حاکی از عدم توجه و برنامه ریزی صحیح در سالیان گذشته است. سالیانی که به دلیل بارمنفی واژه طلاق ترجیح داده شد که به آن پرداخته نشود تا شاید با گذشت زمان از روند آن کاسته شود! اگر امروز به فکر آموزش صحیح برای اقشارجامعه باشیم، میتوان به کاهش روند طلاق در آینده امیدوار بود.
منبع:
فان پاتوق
برای ارسال نظر کلیک کنید
▼