مشکلات تک فرزندی، تاثیرش بر آینده کودک
خانوادههایی که دارای یک فرزند هستند هم پدر مادر و هم فرزند احساس میکنند نیازهای شدیدی به یکدیگر دارند.
خانوادههایی که دارای یک فرزند هستند هم پدر مادر و هم فرزند احساس میکنند نیازهای شدیدی به یکدیگر دارند و والدین همیشه در ترس و اضطراب این هستند که روزی تنها فرزندشان را از دست بدهند.
تک فرزندی در جامعه مدرن و امروزی به چالشی جدید درآمده است، چرا که با تک فرزندی توازن و تعادل نسلها از هم میپاشد و از بین میرود.
خانوادههایی که دارای یک فرزند هستند هم پدر؛ مادر و هم فرزند احساس میکنند نیازهای شدیدی به یکدیگر دارند و والدین همیشه در ترس و اضطراب این هستند که روزی تنها فرزندشان را از دست بدهند.
در زمانهای کمی دورتر زمانی که ازدواجی صورت میگرفت همسران برای داشتن فرزند برنامه ریزی میکردند و داشتن فرزند یک حُسن و فایده محسوب میشد.
اما به مرور زمان و با تغییر در سبک زندگی خصوصاً بالا رفتن هزینهها و مخارج زندگی و تأمین آنها پدر و مادرها تصمیم گرفتند یک فرزند داشته باشند و یا فرزندی نداشته باشند، داشتن خانوادههای بزرگ با چندین فرزند به مرور زمان کمرنگ شد و از بین رفت.
زوجهای جوان ترجیح دادند یک فرزند داشته باشند که البته این امر معایب و مزایایی متعددی در بر دارد.
تشویقها و ترغیبها خانوادهها برای داشتن تک فرزند باعث شده تا آسیبهایی در خانوادهها بروز پیدا کند.
زمانی شعار سر میدادند دو فرزند در زندگی کافی است اما والدین با داشتن یک فرزند دیگری رغبتی به داشتن فرزند دوم از خود نشان ندادند.
رواج پدیده تک فرزندی باعث شده فرزند سالاری آن هم به شیوه نوین در خانوادهها حکمفرما شود. به طوری که هم اکنون بیش از هر زمان دیگر شاهد این پدیده هستیم.
خانوادههایی که تجربه تک فرزندی دارند بیشترین آسیبهای اجتماعی را به فرزند خود هدیه میدهند.
تک فرزندی در جامعه مدرن و امروزی به چالشی جدید درآمده است، چرا که با تک فرزندی توازن و تعادل نسلها از هم میپاشد و از بین میرود.
خانوادههایی که دارای یک فرزند هستند هم پدر؛ مادر و هم فرزند احساس میکنند نیازهای شدیدی به یکدیگر دارند و والدین همیشه در ترس و اضطراب این هستند که روزی تنها فرزندشان را از دست بدهند.
در زمانهای کمی دورتر زمانی که ازدواجی صورت میگرفت همسران برای داشتن فرزند برنامه ریزی میکردند و داشتن فرزند یک حُسن و فایده محسوب میشد.
اما به مرور زمان و با تغییر در سبک زندگی خصوصاً بالا رفتن هزینهها و مخارج زندگی و تأمین آنها پدر و مادرها تصمیم گرفتند یک فرزند داشته باشند و یا فرزندی نداشته باشند، داشتن خانوادههای بزرگ با چندین فرزند به مرور زمان کمرنگ شد و از بین رفت.
زوجهای جوان ترجیح دادند یک فرزند داشته باشند که البته این امر معایب و مزایایی متعددی در بر دارد.
تشویقها و ترغیبها خانوادهها برای داشتن تک فرزند باعث شده تا آسیبهایی در خانوادهها بروز پیدا کند.
زمانی شعار سر میدادند دو فرزند در زندگی کافی است اما والدین با داشتن یک فرزند دیگری رغبتی به داشتن فرزند دوم از خود نشان ندادند.
رواج پدیده تک فرزندی باعث شده فرزند سالاری آن هم به شیوه نوین در خانوادهها حکمفرما شود. به طوری که هم اکنون بیش از هر زمان دیگر شاهد این پدیده هستیم.
خانوادههایی که تجربه تک فرزندی دارند بیشترین آسیبهای اجتماعی را به فرزند خود هدیه میدهند.
زیرا برخی از والدین با ترس از ورود فرزند به جامعه به تمام خواستههای معقول و غیر معقول جواب بله دادهاند غافل از اینکه در بزرگسالی فرزند باید سکوت اختیار کنند!
آسیبهای فرزند سالاری
در خانوادههایی که تک فرزند هستند، بیش از حد به خواستهها و مطالبات فرزند توجه میشود و اغلب افراط و زیاده روی والدین دربرآوردن خواستههای تنها فرزندشان (هر چند این خواستهها غیر منطقی، و فراتر از توان و بنیه مالی باشد) مشاهده میشود.
توجه بیش از حد والدین و قرار دادن فرزند در کانون توجهات اثرات نامناسبی بر شخصیت کودک وارد میسازد. اینگونه کودکان غالباً حساس، زودرنج، پرتوقع و کم صبر هستند، نمیتوانند عواقب اشتباهات خود را بسنجند و مسئولیت عمل خود را قبول کنند.
تک فرزندها از جامعه اطراف خود این انتظار را دارند که همانند والدین با آنها رفتار کنند و همواره آنها را مورد حمایت خود قرار دهند.
فرزندانی که تنها هستند و مورد حمایت خانواده قرار میگیرند با مشکلات کمتری مواجه میشوند و در معرض تجربه کردن شکست، ناکامی، رانده شدن و ... قرار نمیگیرند، این کودکان شرایطی را که زمینه بالندگی روحی و روانی است تجربه نمیکنند.
در بسیاری از اوقات از آنجا که دنیای واقعی کاملاً مطابق میل و خواسته این کودکان و پاسخگوی توقعاتشان نیست، دچار سرخوردگی و ناسازگاری میشوند.
ضمن اینکه فرزند سالاری مانع شکلگیری شخصیت فعال فرزند میشود. شخصیت فعال شخصیتی است که بر اساس آن، فرد نسبت به نگرش و رفتار خود هوشیار است، به راحتی تصمیم گرفته، کار خود را با اعتماد به نفس به پیش میبرد و آن را به اتمام میرساند و کمتر دچار تردید میشود.
کودکان فرزند سالار وقتی وارد اجتماع میشوند دچار نوعی سرخوردگی و افسردگی میشوند، زیرا جامعه همانند خانواده تمام خواستههای آنها را برآورده نمیکند و آنها همان توقعی که از خانوده خود دارند از افراد اجتماع نیز دارند، با گذشت زمان و ورود به اجتماع بزرگتر وقتی فرزند پاسخی از جامعه دریافت نمیکند با همان حالت سرخوردگی روابط خود را با اجتماع قطع میکند و منزوی میشود.
یکی از دلایلی که خانوادهها ترجیح میدهند یک فرزند داشته باشند این است که میخواهند با محبت بیش از حد فرزند را از جامعه دور نگه دارند، زیرا جامعه را محیطی خطرناک برای فرزند تصور میکنند، اما این کار برخی از پدر و مادرها کاملاً اشتباه است چرا که محبت زیاد باعث نمیشود فرزند راه خلاف میل آنها را تجربه نکند!
بلکه ممکن است فرزند هیچگونه توجهی به خواستههای پدر و مادرش نداشته باشد و صرفاً به دنبال علایق و خواستههای شخصی خود برود.
در زمان قدیم نوع تربیت با امروز تفاوتهایی پیدا کرده است. در آن زمان پدر و مادر فرزندان خود را محدود میکردند اما پدر و مادر امروزی فرزند خود را در هر زمینهای آزاد گداشته اند که این یکی از عوامل بروز آسیبهای اجتماعی به حساب میآید.
والدین وظیفه مهم و پرمخاطرهای را در تربیت فرزند خود دارند و باید با آگاهی و هوشیاری کامل از عهده این مسئولیت بزرگ برآیند.
پدر و مادرها باید روشها و الگوهای تربیتی خود را تغییر دهند. از افراط و تفریط، محبت بیش از حد، خواستههای غیرعقلانی خودداری کنند تا بتوانند یک روش سالم و مناسب را در پرورش فرزند خود داشته باشند و دچار لغزش و مشکل نشوند.
در این خصوص گفتگویی با دکتر سید محسن اصغری نکاح روانشناس و استادیار دانشگاه فردوسی مشهد در ارتباط با فرزند سالاری و آسیبهای اجتماعی را میخوانید؛
فرزند آوری یک موهبت است
دکتر اصغری نکاح در خصوص رواج تک فرزندی بین زوجهای ایرانی گفت: شیوع تک فرزندی و بی فرزندی یک امر بدیهی است که در مشاهدات و گزارش آماری دیده میشود و متاسفانه این قضیه به دلایل مختلفی بین خانوادههای ما به یک امر بدیهی تبدیل شده است.
استادیار دانشگاه فردوسی مشهد در ادامه افزود: فرزند آوری یک موهبت و موقعیت جدی در رشد فردی و اجتماعی افراد محسوب میشود. کسانی که نعمت مادر و پدر شدن نصیبشان میشود به یک مرحله جدیدی از رشد و تعالی میرسند. کسانی که این مرحله را در زندگی ندارند و یا نداشتهاند از این تجربه محروم هستند.
دکتر اصغری نکاح با توجه به نظریههای روانشناسی در این خصوص بیان داشت: در بحث روانشناسی نیز به این مباحث پرداخته شده است.
به عنوان مثال "اریکسون" دورهای به نام دوره باروری در مقابل بی حاصلی را یادآور میشود که در یک دوره از عمر که دوره بزرگسالی است افراد به گذشته خود بازمی گردند و نگاه میکنند که آیا حاصل و باروری داشتهاند؟
باری در زندگی داشتهاند یا خیر؟ البته این حاصل عمر ممکن است شامل فعالیتهای زندگی حرفهای، تربیتی، فرهنگی و اجتماعی باشد.
قسمت دیگر حاصل عمر و زندگی شامل داشتن فرزند است. یعنی افرادی که عمری را سپری میکنند و زمانی زندگی گذشته خود را مرور میکنند فرزندان خود را حاصل آن زندگی میدانند.
فرزندانی که توسط آنها رشد و پرورش یافتهاند و حاصل عمر و زندگیشان به حساب میآیند. در این موقعیت یک حالت روانشناسی در پدر و مادرها ایجاد میشود که ثمره زندگیشان را میبینند و از لحاظ بهداشت روانی به آنها کمک میشود و میتوانند با فرزندان خود و سپس نوههایشان تعاملاتی داشته باشند.
داشتن فرزند در بهداشت روانی افراد تأثیر بسزایی دارد. داشتن فرزند طبیعتاً یک مسیر رشد را برای پدر و مادر باز میکند و منافع بسیار خوبی برای افراد دارد.
البته ناگفته نماند که نداشتن فرزند هم اثرات خود را دارد. به عنوان مثال ممکن است نداشتن فرزند باعث پیشرفتهای اقتصادی، اجتماعی پدر و مادر شود اما شامل آسیبهایی نیز میشود.
در خانوادههایی که تک فرزند هستند، بیش از حد به خواستهها و مطالبات فرزند توجه میشود و اغلب افراط و زیاده روی والدین دربرآوردن خواستههای تنها فرزندشان (هر چند این خواستهها غیر منطقی، و فراتر از توان و بنیه مالی باشد) مشاهده میشود.
توجه بیش از حد والدین و قرار دادن فرزند در کانون توجهات اثرات نامناسبی بر شخصیت کودک وارد میسازد. اینگونه کودکان غالباً حساس، زودرنج، پرتوقع و کم صبر هستند، نمیتوانند عواقب اشتباهات خود را بسنجند و مسئولیت عمل خود را قبول کنند.
تک فرزندها از جامعه اطراف خود این انتظار را دارند که همانند والدین با آنها رفتار کنند و همواره آنها را مورد حمایت خود قرار دهند.
فرزندانی که تنها هستند و مورد حمایت خانواده قرار میگیرند با مشکلات کمتری مواجه میشوند و در معرض تجربه کردن شکست، ناکامی، رانده شدن و ... قرار نمیگیرند، این کودکان شرایطی را که زمینه بالندگی روحی و روانی است تجربه نمیکنند.
در بسیاری از اوقات از آنجا که دنیای واقعی کاملاً مطابق میل و خواسته این کودکان و پاسخگوی توقعاتشان نیست، دچار سرخوردگی و ناسازگاری میشوند.
ضمن اینکه فرزند سالاری مانع شکلگیری شخصیت فعال فرزند میشود. شخصیت فعال شخصیتی است که بر اساس آن، فرد نسبت به نگرش و رفتار خود هوشیار است، به راحتی تصمیم گرفته، کار خود را با اعتماد به نفس به پیش میبرد و آن را به اتمام میرساند و کمتر دچار تردید میشود.
کودکان فرزند سالار وقتی وارد اجتماع میشوند دچار نوعی سرخوردگی و افسردگی میشوند، زیرا جامعه همانند خانواده تمام خواستههای آنها را برآورده نمیکند و آنها همان توقعی که از خانوده خود دارند از افراد اجتماع نیز دارند، با گذشت زمان و ورود به اجتماع بزرگتر وقتی فرزند پاسخی از جامعه دریافت نمیکند با همان حالت سرخوردگی روابط خود را با اجتماع قطع میکند و منزوی میشود.
یکی از دلایلی که خانوادهها ترجیح میدهند یک فرزند داشته باشند این است که میخواهند با محبت بیش از حد فرزند را از جامعه دور نگه دارند، زیرا جامعه را محیطی خطرناک برای فرزند تصور میکنند، اما این کار برخی از پدر و مادرها کاملاً اشتباه است چرا که محبت زیاد باعث نمیشود فرزند راه خلاف میل آنها را تجربه نکند!
بلکه ممکن است فرزند هیچگونه توجهی به خواستههای پدر و مادرش نداشته باشد و صرفاً به دنبال علایق و خواستههای شخصی خود برود.
در زمان قدیم نوع تربیت با امروز تفاوتهایی پیدا کرده است. در آن زمان پدر و مادر فرزندان خود را محدود میکردند اما پدر و مادر امروزی فرزند خود را در هر زمینهای آزاد گداشته اند که این یکی از عوامل بروز آسیبهای اجتماعی به حساب میآید.
والدین وظیفه مهم و پرمخاطرهای را در تربیت فرزند خود دارند و باید با آگاهی و هوشیاری کامل از عهده این مسئولیت بزرگ برآیند.
پدر و مادرها باید روشها و الگوهای تربیتی خود را تغییر دهند. از افراط و تفریط، محبت بیش از حد، خواستههای غیرعقلانی خودداری کنند تا بتوانند یک روش سالم و مناسب را در پرورش فرزند خود داشته باشند و دچار لغزش و مشکل نشوند.
در این خصوص گفتگویی با دکتر سید محسن اصغری نکاح روانشناس و استادیار دانشگاه فردوسی مشهد در ارتباط با فرزند سالاری و آسیبهای اجتماعی را میخوانید؛
فرزند آوری یک موهبت است
دکتر اصغری نکاح در خصوص رواج تک فرزندی بین زوجهای ایرانی گفت: شیوع تک فرزندی و بی فرزندی یک امر بدیهی است که در مشاهدات و گزارش آماری دیده میشود و متاسفانه این قضیه به دلایل مختلفی بین خانوادههای ما به یک امر بدیهی تبدیل شده است.
استادیار دانشگاه فردوسی مشهد در ادامه افزود: فرزند آوری یک موهبت و موقعیت جدی در رشد فردی و اجتماعی افراد محسوب میشود. کسانی که نعمت مادر و پدر شدن نصیبشان میشود به یک مرحله جدیدی از رشد و تعالی میرسند. کسانی که این مرحله را در زندگی ندارند و یا نداشتهاند از این تجربه محروم هستند.
دکتر اصغری نکاح با توجه به نظریههای روانشناسی در این خصوص بیان داشت: در بحث روانشناسی نیز به این مباحث پرداخته شده است.
به عنوان مثال "اریکسون" دورهای به نام دوره باروری در مقابل بی حاصلی را یادآور میشود که در یک دوره از عمر که دوره بزرگسالی است افراد به گذشته خود بازمی گردند و نگاه میکنند که آیا حاصل و باروری داشتهاند؟
باری در زندگی داشتهاند یا خیر؟ البته این حاصل عمر ممکن است شامل فعالیتهای زندگی حرفهای، تربیتی، فرهنگی و اجتماعی باشد.
قسمت دیگر حاصل عمر و زندگی شامل داشتن فرزند است. یعنی افرادی که عمری را سپری میکنند و زمانی زندگی گذشته خود را مرور میکنند فرزندان خود را حاصل آن زندگی میدانند.
فرزندانی که توسط آنها رشد و پرورش یافتهاند و حاصل عمر و زندگیشان به حساب میآیند. در این موقعیت یک حالت روانشناسی در پدر و مادرها ایجاد میشود که ثمره زندگیشان را میبینند و از لحاظ بهداشت روانی به آنها کمک میشود و میتوانند با فرزندان خود و سپس نوههایشان تعاملاتی داشته باشند.
داشتن فرزند در بهداشت روانی افراد تأثیر بسزایی دارد. داشتن فرزند طبیعتاً یک مسیر رشد را برای پدر و مادر باز میکند و منافع بسیار خوبی برای افراد دارد.
البته ناگفته نماند که نداشتن فرزند هم اثرات خود را دارد. به عنوان مثال ممکن است نداشتن فرزند باعث پیشرفتهای اقتصادی، اجتماعی پدر و مادر شود اما شامل آسیبهایی نیز میشود.
منبع:
زندگی آنلاین
برای ارسال نظر کلیک کنید
▼