حمایت روانی کودک، والدین بخوانند
هر چقدر هم که والدین و مراقبین تلاش کنند که «چیزهای بد» را از بچهها دور کنند، زندگی آنان مکررا به واسطه اخبار و...
هر چقدر هم که والدین و مراقبین تلاش کنند که «چیزهای بد» را از بچهها دور کنند، زندگی آنان مکررا به واسطه اخبار و واقع بد تحت تاثیر قرار میگیرد. به جای آنکه تلاش کنیم که کودکان را از معرض این اخبار دور نگه داریم، افراد بالغ باید با آنها درباره آنچه اتفاق افتاده است صحبت کنند.
اگرچه این مکالمات به نظر آسان نمیآیند، اما حفظ یک جایگاه مراقبتکننده از طرف فرد بالغ و بیان مطالب هر چند دشوار در واژگانی متناسب با سن کودک منجر خواهد شد که او احساس امنیت و راحتی بیشتری بکند.
از سوی دیگر، هر چقدر هم که بالغین تلاش کنند درباره مسائل جلوی کودک صحبت نکنند، کودکان اغلب متوجه خواهند شد که واقعهای سخت یا ترسناک رخ داده است. اگر بالغین با کودک در مورد آنچه روی داده صحبت نکنند، کودک در ذهن خود واقعه را بیش از آنچه هست بزرگنمایی میکند یا معنای بدی درباره علت سکوت بزرگترها در ذهن خود میسازد. بنابراین با کودکان باید در مورد موضوعهای سخت و دردناک صحبت کرد. وقتی والدین مکالمات سخت را پیش میکشند، معنایش برای فرزندانشان این است که در هر شرایطی پدر و مادر در دسترس و حامی باقی خواهند ماند.
* مکالمه را هدایت کنید
ا- درباره آنچه قرار است به کودک بگویید فکر کنید
خوب است که قبل از صحبت با کودک در ذهن خود، جلوی آینه یا با یک فرد بالغ دیگر مکالمه را تمرین کنید. تمرین قبلی مکالمه را آسانتر خواهد کرد.
2- زمان مناسب و آرامی را پیدا کنید
زمانی مثل بعد از شام را برای مکالمه انتخاب کنید. زمانی که تمام توجه شما بتواند معطوف به فرزندتان باشد.
3- بفهمید که کودک چه میداند
مثلا از کودک بپرسید که در مورد زلزله چه میداند؟ اگر عضوی از خانواده را از دست داده، بپرسید زلزله چه تاثیری بر خانواده آنها گذاشته ست؟ اگر دچار مشکلات جسمی شده است بپرسید فکر میکند زلزله چه مشکلاتی را برای جسم او ایجاد کرده است؟ و سپس فقط گوش بدهید؛ با حوصله و دقت تمام به صحبتهای کودک گوش دهید.
* حتما احساسات خود را با کودک به اشتراک بگذارید
هیچ مشکلی ندارد که احساسات خود را با کودک به اشتراک بگذارید. آنها میفهمند که شما انسان هستید و همچنین یاد میگیرند که آنها هم حق ناراحت بودن و گریه کردن را دارند. میتوانید کودک را در آغوش بگیرید و با هم ابراز احساسات کنید. والدین همواره شنیدهاند که باید الگوی کودکان خود باشند، این درست است و از این رو پدر و مادر باید برای کودک الگوی آشنایی به احساسات و ابراز صحیح احساسات دردناک نیز باشند.
* واقعیت را بگویید
واقعه را تا حد درک کودک ساده کنید اما از دروغ بپرهیزید. لازم نیست به شرح چگونگی رخ دادن واقعه و جزئیات آن بپردازید. در کودکان کوچکتر باید ابتدا درکشان در مفهوم را پرسیده و سپس این مفهوم را برایشان توضیح دهید. مثلا وقتی آدمها میمیرند یعنی دیگر چیزی احساس نمیکنند، گرسنه یا تشنه نمیشوند و چیزی دیگر اذیتشان نمیکند. ما دیگر نمیتوانیم آنها را ببینیم، اما میتوانیم خاطراتشان را در قلب و ذهنمان برای همیشه حفظ کنیم. در ضمن از گفتن جمله «من نمیدانم» واهمه نداشته باشید. چراکه در بسیاری از مواقع پاسخ سوال کودک، این جمله است «من نمیدانم». اگر کودک از شما میپرسد که چرا زلزله روستای ما آمده، جواب مناسب میتواند «من نمیدانم» باشد.
* حتما به کودکان اطمینان ببخشید
در پایان مکالمه کودک را مطمئن کنید که شما و سایر اعضا خانوادهاش تمام تلاشتان را میکنید تا از او مراقبت و محافظت کنید. به کودک اطمینان بدهید که هر زمان که دوست داشت میتواند نزد شما بیاید، دوباره در مورد موضوع صحبت کند و سوالاتش را از شما بپرسد. به کودکتان اطمینان دهید که عاشق او هستید.
* از خودتان مراقبت کنید
تجربه زلزله و از دست دادن خانواده و خانه تجربهای بسیار سخت و ناگوار است. فراموش نکنید که اگر میخواهید از کودکانتان حمایت کنید باید مراقب سلامت جسم و روح خود باشید. به اخبار بد بهجز در حد ضرورت گوش ندهید و در معرض شنیداری این اخبار قرار نگیرید. استراحت کنید، فعالیت بدنی داشته باشید و فعالیتهای لذتبخشی که روحیه شما و خانوادهتان را بالا میبرد را از سر بگیرید.
* از متخصصان سلامت روان (روانپزشک، روانشناس) کمک بگیرید
نکات توصیهای که به آنها اشاره شد به شما کمک میکند تا بتوانید کودکتان را از بحران فعلی بیرون ببرید. اما اگر شما یا کودکتان احساس گیر افتادن میکنید، فکرتان شدیدا مشغول است، خوابتان به هم ریخته و عصبی و پرخاشگر شدهاید، بیقرار و ناآرام هستید، مکررا صحنه حادثه ناگوار برایتان تکرار میشود حتما نزد متخصص سلامت روان بروید و کمک تخصصی رواندرمانی، مشاوره یا دارودرمانی بگیرید.
منبع:
سلامانه
برای ارسال نظر کلیک کنید
▼