ازدواج در سن کودکی، این آمار وحشتناک است!
ازدواج در کودکی بر هر دوی پسران و دختران تأثیرات منفی میگذارد، هرچند غریب به اتفاق آنهایی که صدمه میبینند دختراناند.
هر ٢ ثانیه در دنیا، یک دختربچه، عروس میشود، اما دختربچههایی که ١٨ساله یا کوچکتر هستند. هرگونه ازدواجی که پیش از ١٨سالگی باشد، «ازدواج در کودکی (Child marriage)» به شمار میآید.
ازدواج در کودکی بر هر دوی پسران و دختران تأثیرات منفی میگذارد، هرچند غریب به اتفاق آنهایی که صدمه میبینند دختراناند. در سطح اتحادیه اروپا و سطح بینالمللی، ازدواج کودکان یکی از شکلهای ازدواج اجباری به شمار میرود و مصداق نقض حقوق بشر و نمونهای از خشونت جنسیتی است. با این حال، همچنان در بسیاری از نقاط جهان، این امر اتفاق میافتد. ازدواج کودکان، جان دخترها و سلامت آنها را تهدید و آینده آنها را تخریب میکند.
وضعیت کنونی
درحال حاضر در سراسر جهان، بیش از ٧٠٠میلیون زن هستند که پیش از رسیدن به ١٨سالگی ازدواج کردهاند. بیش از یکسوم آنها (حدود ٢٥٠میلیون نفر)، پیش از ١٥سالگی ازدواج کردهاند.
گرچه ازدواج کودکان برای پسرها نیز اتفاق میافتد، اما این دخترها هستند که بهطور نامتناسبی متأثر میشوند. بهعنوان مثال در نیجریه ٧٧درصد از زنان ٢٠ تا ٤٩ساله، پیش از رسیدن به ١٨سالگی ازدواج کردهاند؛ در مقابل، تنها ٥درصد مردها در همین گروه سنی، پیش از ١٨سالگی متأهل شدهاند. حتی در کشورهایی که ازدواج کودکان در آنجا کمتر مرسوم است، این اختلاف میان تعداد دخترها و پسرها مشهود است. بهعنوان مثال در جمهوری مولداوی، ١٥درصد از زنان ٢٠ تا ٤٩ساله، پیش از ١٨سالگی ازدواج کردهاند؛ درحالیکه تنها ٢درصد از مردها در بازه سنی مشابه، پیش از ١٨سالگی ازدواج کردهاند. علاوه بر این، دخترها، غالبا با مردهایی مسنتر ازدواج میکنند. در موریتانی و نیجریه، بیش از نیمی از دخترهای نوجوان ١٥ تا ١٩ساله که درحال حاضر متاهل هستند، شوهرهایی دارند که ١٠سال یا بیشتر از آنها سن دارند. ازدواج کودکان نشاندهنده نابرابری جنسیتی است که این خود نمایانگر هنجارهای اجتماعی تبعیضآمیز علیه دخترهاست.
ازدواج کودکان در میان دخترها در کشورهای جنوب آسیا و جنوب صحرای آفریقا، بیش از هر جای دیگری رایج است، همچنین ١٠ کشور دارای بیشترین میزان ازدواج کودکان در این دو منطقه قرار دارند. نیجر دارای بالاترین میزان کلی ازدواج کودکان در جهان است، با این حال، بنگلادش نیز دارای بالاترین نرخ ازدواج دخترهای زیر ١٥سال است. جنوب آسیا محل استقرار تقریبا نیمی (٤٢درصد) از همه دختربچههای عروسشده در سراسر جهان است. هند به تنهایی دارای یکسوم این کودکان متأهل در جهان است.
نهتنها در کشورهای درحالتوسعه، بلکه در کشورهای توسعهیافته نیز ازدواج کودکان وجود دارد. ایالات متحده آمریکا، یکی از این کشورهاست. همچنان در برخی از ایالات این کشور، قانونی برای منع افراد جهت ازدواج با دخترهای زیر ١٨سال وجود ندارد. در ایالت آلاباما، هماکنون سن قانونی برای ازدواج دخترها، ١٦سال است. با این حال، مردها میتوانند با داشتن رضایت والدین دختر، با او ازدواج کنند.
چنین ازدواجهایی معمولا در جوامع سنتی و محافظهکار آمریکا اتفاق میافتد. سال ٢٠٠٠ در آمریکا بیش از ٢٣هزار ازدواج دختربچههای زیر ١٨سال ثبت شده است. در سال ٢٠١٠ این تعداد کمی کاهش یافت و به حدود ٩هزار دختربچه رسید. ویرجینیا، تگزاس و نیویورک در سالهای گذشته قانونی را برای محدود کردن این ازدواجها تصویب کردند. در ایالت کانتکیکات، سن قانونی ازدواج ١٦سال است. با این اوصاف، همچنان در آمریکا، در سالهای میان ٢٠٠٠ تا ٢٠١٥، بیش از ٢٠٧هزار ازدواج کودکان ثبت شده است؛ بیش از دوسوم آنها ١٧ ساله و ٩٨٥ نفر ١٤ساله بودهاند، اما ١٠ نفر نیز، فقط ١٢سال داشتهاند.
دیدهبان حقوق بشر و سایر فعالان حقوق بشری، در همه کشورها، درحال مبارزه برای ممنوعیت قانونی ازدواج کودکان هستند. آنها تلاش میکنند سن قانونی ازدواج را بدون هیچ استثنایی به ١٨سال برسانند.
بیشترین خطر برای دخترهاست
حتی در داخل یک کشور هم همه دخترها، بهطور یکسان با خطر ازدواج کودکان روبهرو نیستند. در اتیوپی، در ایالت شمالی «آمهارا»، نرخ ازدواج کودکان (٧٥درصد)، ٣ برابر بیشتر از آدیسآبابا (٢٦ درصد)، پایتخت این کشور است. ازدواج کودکان همچنین در میان گروههای جمعیتی خاص، رایجتر است. بهعنوان مثال در صربستان، ٨درصد از کل زنان ازدواجکرده، در زمان ازدواج، کودک بودهاند؛ با این حال، میزان ازدواج کودکان در میان زنان جوامع روما (Roma) -یک گروه قومی سنتی- به بیش از نیمی از جمعیت آنها (٥٤ درصد) میرسد.
از سوی دیگر، شکاف قابل ملاحظهای در مورد ازدواج کودکان در میان افراد فقیر و ثروتمند وجود دارد. زنان در میان گروههای جمعیتی فقیر، نسبت به گروههای ثروتمند، ٢,٥ برابر بیشتر در معرض ازدواج در کودکی هستند. این تفاوت خصوصا در کشورهای خاصی دیده میشود. در هند، متوسط سن ازدواج برای زنان در خانوادههای مرفه، ١٩.٧سال است، درحالیکه متوسط سن ازدواج فقیرترین زنان در آنجا ١٥.٤سال است. الگوی مشابه در جمهوری دومینیکن نیز دیده میشود که در آن، حداقل نیمی از فقیرترین زنان در ١٧سالگی ازدواج میکنند، درحالیکه در زنان ثروتمند، متوسط سن ازدواج به ٢١سال میرسد.
در همه مناطق، دخترهایی که در بخشهای روستایی زندگی میکنند، احتمال اینکه در کودکی ازدواج کنند، بیشتر از احتمال ازدواج همتایانشان در مناطق شهری است. این تفاوت بهویژه در برخی از کشورها در غرب و مرکز آفریقا و همچنین در آمریکای لاتین و کارائیب بسیار مشهود است؛ جاهایی که ازدواج کودکان در مناطق روستایی، حدود ٢ برابر میزان مناطق شهری است.
تبعاتی برای یک عمر
دخترهایی که در کودکی ازدواج میکنند، نهتنها دوران کودکیشان را از دست میدهند، بلکه آنها غالبا به لحاظ اجتماعی، بسیار منزوی میشوند، از خانواده و دوستان و سایر منابع حمایتی جدا میشوند و فرصتهای محدودی برای تحصیل و اشتغالشان باقی میماند. خانوادهها معمولا بهطور مشترک در مورد تحصیل و ازدواج دخترانشان تصمیم میگیرند و در این میان، معمولا تحصیل از میان میرود. بر این اساس، سطح پایین تحصیلات در میان زنانی که در دوران کودکی ازدواج کردهاند، یافت میشود. در مالاوی، بهعنوان مثال، حدود دوسوم زنانی که آموزش رسمی ندیدهاند، در کودکی ازدواج کردهاند؛ در مقابل، ٥درصد زنانی که در کودکی ازدواج کردهاند، دارای تحصیلات متوسطه یا بیشتر بودهاند.
عروسهای کودک، غالبا قادر نیستند بهطور موثر در مورد رابطه جنسی سالم و ایمن گفتوگو کنند، بنابراین آنها در طول بارداریهای اولیه، در معرض عفونتها و بیماریهایی نظیر اچ.آی.وی قرار میگیرند. فشار برای باردار شدن زنها، پس از ازدواج افزایش مییابد و عروسهای کودک غالبا درحالیکه خودشان هنوز جوان هستند، باید از فرزندان زیادی مراقبت کنند. در نپال، بهعنوان مثال، بیش از یکسوم زنان ٢٠ تا ٢٤ساله که پیش از ١٥سالگی ازدواج کردهاند، ٣ یا تعداد بیشتری فرزند دارند؛ درحالیکه تنها یکدرصد زنانی که بهعنوان بالغ ازدواج کردهاند، این تعداد فرزند دارند.
عروسهای کودک، همچنین در زمان بارداری، کمتر در معرض مراقبتهای پزشکی مناسب قرار میگیرند. در کشورهایی مثل بنگلادش، اتیوپی، نپال و نیجر، زنانی که پس از بالغشدن ازدواج کردهاند، نسبت به زنانی که پیش از ١٥سالگی ازدواج کردهاند، بیش از دو برابر احتمال دارد که کودکانشان در شرایط مناسب و در مراکز بهداشتی متولد شوند. این مسأله، به اضافه این واقعیت که دخترانی که به لحاظ جسمی، کاملا برای زایمان بالغ نشدهاند، هم مادر و هم کودکانشان را در معرض خطر قرار میدهد.
پیشرفتها تا امروز
ازدواج کودکان در جهان، به آرامی در حال کمشدن است و پیشرفتها در مورد ازدواج دخترهای زیر ١٥سال بسیار چشمگیر بوده است. در اوایل دهه ١٩٨٠، یکسوم از زنان جهان، در کودکی ازدواج میکردند، درحالیکه امروز، این مقدار به یک زن در میان ٤ زن در سراسر جهان رسیده است. در همین مدت، نسبت زنان جوان که پیش از ١٥سالگی ازدواج کردهاند، از ١٢درصد به ٨درصد کاهش یافته است. اما پیشرفتها در سراسر مناطق و در میان همه کشورها یکسان نیست.
در خاورمیانه و شمال آفریقا در طول ٣ دهه گذشته درصد زنانی که پیش از ١٨سالگی ازدواج کردهاند، از ٤٣درصد به ١٨درصد، یعنی تا حدود نصف، کاهش یافته است. در جنوب آسیا، تعداد دخترهایی که زیر ١٥سال ازدواج میکنند، از ٣٢ به ١٧درصد کاهش یافته است؛ ازدواج دخترهای زیر ١٨سال اما هنوز شایع است. در کشورهای آمریکای لاتین و کارائیب اگرچه میزان ازدواج کودکان بهطورکلی پایینتر آمده است، اما تغییر قابل توجهی در آنجا دیده نمیشود.
در اندونزی و مراکش، خطر ازدواج پیش از ١٨سال، از ٣ دهه گذشته، تا نصف کاهش یافته است. در اتیوپی، زنان ٢٠ تا ٢٤ساله، ٣ سال دیرتر از همسنهایشان در ٣ دهه گذشته ازدواج میکنند. با این حال، در برخی از کشورها، ازدواج کودکان همچنان شایع است؛ مثل بورکینا فاسو و نیجر که میانگین سن ازدواج بهطور قابل توجهی تغییری نداشته است.
چشمانداز
اما اینها که گذشت. برای نسلهای آینده و آینده دخترهای امروز چه اندیشیدهایم؟ از میان ١,١میلیارد دختربچه در جهان امروز، ٢٢میلیون نفر ازدواج کردهاند. صدها میلیون نفر گرچه ازدواج نکردهاند، اما هنوز خطر ازدواج کودکان در کمین آنهاست و تعداد آنها با افزایش تعداد جمعیت، افزایش مییابد. چند سناریوی محتمل در اینجا میآید:
اگر هیچگونه کاهشی در نرخ ازدواج کودکان وجود نداشته باشد، بیش از ٢٨٠میلیون دختربچه همین امروز در خطر تبدیل شدن به زنانی کوچک، آنهم پیش از سن ١٨سالگی هستند. براساس رشد جمعیت، این تعداد در سال ٢٠٥٠ به ٣٢٠میلیون نفر میرسد. بنابراین، با وجود همین نرخ ازدواج کودکان، تعداد کل زنانی که در کودکی ازدواج میکنند تا سال ٢٠٣٠ از حدود ٧٠٠میلیون نفر به حدود ٩٥٠میلیون نفر و تا سال ٢٠٥٠، به حدود یکمیلیارد و ٢٠٠میلیون نفر میرسد. تعداد دخترهایی که در هر سال، زیر ١٨سالگی ازدواج میکنند، از ١٥میلیون نفر امروز به ١٦,٥میلیون نفر در سال ٢٠٣٠ و تا سال ٢٠٥٠ به ١٨میلیون نفر میرسد. (یعنی با وجود همین نرخ ازدواج کودکان، در سال٢٠٥٠، هر ساله ١٨میلیون دختربچه زیر ١٨سال، ازدواج میکنند.)
بههرحال، ما میدانیم که پیشرفت در این زمینه، در طول ٣ دهه گذشته وجود داشته است. اگر همین نرخ کاهش ازدواج کودکان پایدار بماند، تعداد زنانی که در کودکی ازدواج میکنند، رو به کاهش میگذارد: از ٣٣درصد در سال ١٩٨٥ به ٢٢درصد در سال ٢٠٣٠ و به ١٨درصد در سال ٢٠٥٠.
با وجود این دستاوردها، این میزان کاهش به اندازهای است که خود را با رشد جمعیت هماهنگ سازد. حتی اگر این پیشرفت ادامه یابد، تعداد دختربچههای متأهل در سال ٢٠٥٠ حدود ٧٠٠میلیون نفر خواهد بود؛ اگرچه ٤٩٠میلیون دختر هم از ازدواج زودهنگام خلاص خواهند شد.
یعنی اگرچه تعداد آنها نسبت به جمعیت (یعنی درصد ازدواج کودکان)، کاهش یافته، اما تعدادشان نسبت به اکنون، تفاوتی نکرده است. بنابراین، اگر بخواهیم که نه در «نسبت»، بلکه در «تعداد»، آنها را به کمتر از ٧٠٠میلیون نفر برسانیم، پیشرفت ما در این زمینه باید شتاب بیشتری داشته باشد. اگر میزان کاهش ازدواج کودکان در سه دهه گذشته را دو برابر کنیم، آنگاه تعداد کل زنان متأهل که در کودکی ازدواج میکنند، تا سال ٢٠٣٠ به حدود ٥٧٠میلیون نفر و تا سال ٢٠٥٠ به ٤٥٠میلیون نفر کاهش خواهد یافت. میدانیم که چنین پیشرفتی ممکن است، چراکه نرخ کاهش ازدواج کودکان از سال ٢٠٠٠ تاکنون، سرعتی بیشتر از میانگین نرخ کاهش ازدواج کودکان در ٣ دهه گذشته داشته است.
شدیدترین سناریو در مورد کشورهای جنوب صحرای آفریقا باید اعمال شود. در آنجا حتی اگر سرعت پیشرفت فعلی حفظ شود، باز هم به اندازه کافی سریع نخواهد بود که رشد جمعیت را جبران کند. در آنجا، تعداد دختربچههای متأهل تا سال ٢٠٥٠، دو برابر خواهد شد و این منطقه حتی از جنوب آسیا، در داشتن بیشترین تعداد عروسهای کوچک پیشی خواهد گرفت. در این منطقه حتی کاهش دو برابری نرخ ازدواج کودکان نیز به اندازه کافی نتیجه نخواهد داد.
انتظار میرود که در آفریقا، کشور نیجریه، دارای بیشترین تعداد دختربچههای عروسشده بشود. این کشور، طی سه دهه گذشته، تنها کاهش یکدرصدی را در نرخ ازدواج کودکان به خود دیده است. با این نرخ کاهش، تعداد دختربچههای متأهل تا سال٢٠٥٠، دو برابر میشود.
در مقایسه با روند جهانی، برخی از کشورها، سطح ثابت یا حتی افزایشی در نرخ ازدواج کودکان را تجربه کردهاند. در بورکینا فاسو، در سه دهه گذشته، ازدواج کودکان در حدود ٥٠درصد باقی مانده است. اگر این امر ادامه یابد، تعداد دختربچههای ازدواجکرده در سالهای آینده، بهطور چشمگیری، با افزایش جمعیت، افزایش خواهد یافت.
مطالعهای که توسط بانک جهانی و مرکز بینالمللی تحقیقات زنان صورت گرفته، نشان میدهد که پایان یافتن ازدواج کودکان میتواند با کم کردن رشد جمعیت و نجات جان میلیونها زن جوان و فرزندانشان، بیش از ٤هزار میلیارد دلار به اقتصاد جهانی اضافه کند. همچنین، دولتها با پایان دادن به ازدواج کودکان، میتوانند زنان را وارد چرخه تحصیل و یافتن شغل کنند که این امر موجب رشد و توسعه اقتصاد این کشورها میشود.
«سوزان پترونی»، مدیر ارشد مرکز بینالمللی تحقیقات زنان میگوید که پایان دادن به ازدواج کودکان، یکی از اهداف توسعه پایدار است که توسط سازمان ملل در سال ٢٠١٥ تصویب شده است و منافع زیادی را برای دولتها و جوامع به دنبال دارد. خانم پترونی میگوید: «یکی از مهمترین و کارآمدترین راههای موثر برای ایجاد تغییر، این است که به دولتها و مردم آنها بیاموزیم که ازدواج کودکان برای آنها و جامعه آنها، چه هزینههای اقتصادی و اجتماعی را دربردارد.»
نکته بسیار مهم این است که پایان دادن به ازدواج کودکان به معنای شکستن چرخه بین نسلی فقر است؛ چراکه با از بین رفتن ازدواج کودکان، دخترها و زنها قادر به مشارکت بیشتر در جامعه، تحصیل و اشتغال خواهند بود. توانمندی دخترها و تحصیلکردنشان به آنها توانایی مراقبت و تربیت بهتر فرزندانشان را میدهد و خانوادهها را سالمتر خواهد ساخت. اگر به دختربچهها اجازه دهیم که دختربچه بمانند، همه ما پیروز خواهیم شد.
منبع:
سلامت نیوز
برای ارسال نظر کلیک کنید
▼