کودک و طلاق والدین، چگونه نامادری و یا ناپدری را می پذیرد؟
واژه های نامادری و ناپدری در گوش همه ما طنین ناخوشایندی دارد و هیچ کس دوست ندارد داشتن نامادری یا ناپدری را تجربه کند.
واژه های نامادری و ناپدری در گوش همه ما طنین ناخوشایندی دارد و هیچ کس دوست ندارد داشتن نامادری یا ناپدری را تجربه کند. با این حال افزایش طلاق زوج های جوان، افزایش تعداد فرزندان تک والد، افزایش زنان سرپرست خانوار که عهده دار سرپرستی یک یا چند فرزند خود هستند، اندک اندک خانواده های ایرانی را با مشکلات جدیدی روبه رو کرده است.
از این رو باید تلاش کرد انگ ازدواج مجدد را برای بسیاری از زنان جوان که فکر ازدواج را از سر خود بیرون می کنند و تمام زندگی خود را وقف یک یا چند فرزند خود می کنند، برداشت و راهکارهایی ارائه کرد تا آنان بتوانند با وجود تجربه طلاق، از مواهب زندگی مشترک بهره مند شوند. هم چنین مردانی که به علت حضور فرزندان خود، فرصت ازدواج را از دست می دهند و به تنهایی بار مشکلات زندگی را به دوش می کشند می توانند با انتخاب صحیح یک همسر، زندگی بهتری را تجربه کنند. اما بی گمان این تصمیم در زندگی آن ها بسیار سرنوشت ساز و حیاتی است و مقدمات آن را باید به درستی فراهم کرد.
سن و سابقه ارتباط با دیگران در پذیرش والد جدید برای فرزندان بسیار حیاتی است. در سنین پایین ممکن است فرزندان اصلا جابه جایی والد را تشخیص ندهند. بچه ها تا سن ۵ سالگی جابه جایی والدین و تغییر در خانواده را تشخیص نمی دهند و با شرایط جدید به سرعت تطابق پیدا می کنند. بنابراین سن کودک نکته بسیار حائز اهمیتی است. بحرانی ترین سن برای پذیرش والد جدید سن ۱۲- ۱۱ سالگی تا ۱۹-۱۸ سالگی است. ورود فرد جدید بستگی به سن فرزند و رابطه آن ها با مادر یا پدر جدید و چگونگی جدا شدن والد اصلی از خانواده دارد. بنابراین نقش تمامی این عوامل را در پذیرش والد جدید باید در نظر گرفت. مادر یا پدری که قصد ازدواج مجدد دارد، باید تمامی این معیارها را مدنظر قرار دهد.
در این میان ذکر یک نکته بسیار ضروری به نظر می رسد فرآیند شناخت ۲ جنبه دارد؛ یکی شناخت خودآگاه و دیگری ناخودآگاه است. انسان هر ۲ جنبه این شناخت را دارد اما حیوانات دارای شناخت ناخودآگاه هستند.
به عنوان مثال بره پس از جدا شدن از مادر و با طی کردن مسافت طولانی در برگشت به سرعت مادر خود را پیدا می کند. این شناخت نشان دهنده نوعی تمایل و کشش است. بر همین اساس شناخت در دوره جنینی براساس ناخودآگاه انسان است و انسان بعدها نمی تواند آن دوران و مادر خود را به یاد بیاورد. همچنان که بسیاری از ما وقایعی که تا ۲ سالگی برایمان رخ داده است، به یاد نمی آوریم و از مادر چیزی در ذهن نداریم. به همین دلیل است که می گوییم تا سن ۵ سالگی بسیاری از بچه ها تغییر و جابه جایی والدین را تشخیص نمی دهند و این دوران، بهترین زمان برای ازدواج مجدد پدر یا مادر است.
اگر رابطه خوبی بین زن و شوهر جدید برقرار باشد و بین او و والد جدید رابطه مناسبی ایجاد شود، کودک به سرعت او را می پذیرد و مشکلی به وجود نمی آید. پس از سن ۵ سالگی، کودک پدر یا مادر خود را کاملا می شناسد و این جابه جایی را درک می کند اما این شناسایی نباید مانع ازدواج مجدد پدر یا مادر شود. به عبارتی پدر یا مادری که فرزند بین ۵ تا ۱۱- ۱۰ ساله دارد نباید با این تصور که او نمی تواند والد جدیدی را بپذیرد و یا متوجه این جابه جایی می شود، فرصت ازدواج را از دست بدهد. این دوره، دوره پیروی و اطاعت از بزرگ تر است. اگر بچه لجباز و آشفته تربیت نشده باشد و والد قبلی به طور مسالمت آمیزی از زندگی او کنار رفته باشد و در سایه اختلافات بین زوج ها صدمه ندیده باشد، می تواند والد جدید را به راحتی بپذیرد.
کودک در این سنین وابسته به والدین خود است به آن ها احساس نیاز پیدا می کند و پناه می برد. بنابراین اگر به هر دلیلی مادر خود را از دست داد، به دلیل نیاز به داشتن سرپرست و پناهگاه، مادر جدید را می پذیرد. او با درک جابه جایی، واقعیتی را که در زندگی اش رخ داده است، می پذیرد و آن را قبول می کند. بنابراین در این سنین، کودکان آمادگی دارند مگر این که خود والدین با شیوه تربیتی غلط مشکلاتی برای کودک به وجود آورند. به طور معمول بین دختر و پسر در این سن برای پذیرش والد جدید تفاوتی احساس نمی شود.
اما به دلیل فرهنگی پذیرش پدر جدید برای پسران قدری دشوارتر است. از نظر اجتماعی نیز متاسفانه طعنه و کنایه و نیشخندهایی که نسبت به ورود پدر جدید به خانواده شنیده می شود، برای پسران غیرقابل تحمل است و مشکلاتی را به وجود می آورد. در سنین نوجوانی، دختران به هنگام پذیرش مادر جدید و پسران به هنگام پذیرش پدر جدید واکنش شدیدی نشان می دهند اما واکنش دختران در سنین نوجوانی شدیدترین نوع واکنش است و اصطلاح نامادری برای آن ها بسیار سنگین است.
نامادری واژه ناخوشایندی است و پیشوند نافیه دارد؛ پیشنهاد ما استفاده از واژه همادری به معنای همان مادر است که بسیار گوش نوازتر از نامادری است. یکی از مهم ترین معضلاتی که بچه های تک سرپرست دارند، این است که بسیار وابسته هستند. داستقلال فرزندان پس از مرگ یکی از والدین یا جدایی آن ها از یکدیگر نباید خدشه دار شود. در مواردی مشاهده شده است که یک پسر ۲۰ ساله هنوز با یکی از والدینش در یک اتاق می خوابد. این وابستگی نباید به این حد برسد، چرا که نداشتن استقلال در دوران بزرگسالی به آن ها ضربه می زند، به عبارتی باید هرچه بیشتر در یک محیط طبیعی و در شرایط عادی زندگی کنند نه این که به دلیل تک والد بودن، در شرایط استثنایی و ویژه ای تربیت شوند.
پیشنهاد ما این است که والد در صورت داشتن فرصت ازدواج، ازدواج کند و خود را وقف فرزند یا فرزندان کند. تربیت صحیح مانع به وجود آمدن مشکلات می شود و فقط فرزندان لجباز و خودخواه و از خودراضی حاضر نمی شوند شرایط جدید را بپذیرند و تقصیری هم متوجه آن ها نیست.
در حقیقت والدین آن ها مقصر هستند که با روش تربیتی غلط آن ها را طلبکار بار آورده اند. اما در دوره نوجوانی که دوره آشفتگی است به دلیل ویژگی های خاصی که دارد، حتی نوجوان رشد کرده در یک خانواده سالم، دچار چالش و تحول می شود چه برسد به این که در این دوره حساس، شوک شدیدی مثل طلاق والدین و جابه جایی یکی از والدین را ببیند. این مشکلات آشفتگی های دوران نوجوانی را چند برابر می کند و طبیعی است که والدین در این دوران باید دقت و حساسیت بسیار بیشتری نسبت به فرزند خود داشته باشند.
این بحث بدون داشتن نیم نگاهی به فردی که وارد خانواده شده است، کامل به نظر نمی رسد. پدر یا مادری که قصد ازدواج مجدد دارد، باید همسر جدیدش را از شرایطی که دارد آگاه کند و فرزند یا فرزندان خود را به او معرفی و آن ها را با او آشنا کند. پدر یا مادر جدید نیز باید نکاتی را مدنظر قرار دهد و با پذیرش موقعیت خانوادگی به خانواده ورود پیدا کند.
منبع:
سرسره
برای ارسال نظر کلیک کنید
▼