۱۸۰۰۸۱
۱۱۹۵
۱۱۹۵

حریم خصوصی برای کودکان، یک نیاز است؟

آنچه کودکان بیش از همه نیاز دارند، والدینی است که به آن‌ها نیاز نداشته باشند.

آنچه کودکان بیش از همه نیاز دارند، والدینی است که به آن‌ها نیاز نداشته باشند. این جمله کمی آزاردهنده است، ازاین‌رو یک‌بار دیگر آن را بخوانید. حال اجازه دهید کمی آن را بازکنیم.
آنچه کودکان بیش از همه نیاز دارند این است والدینشان اولین افرادی باشند که آن‌ها را فردی مستقل، دارای زندگی و قدرت تصمیم‌گیری و آینده‌ای مجزا بدانند/پ. کودکان به دنیا نیامده‌اند که والدین احساس محبت، صمیمیت، احترام یا قدردانی کنند. آن‌ها به وجود آمده‌اند تا به‌صورت بزرگ‌سالانی خودفرمان رشد کنند و خودشان بشوند. نیاز آن‌ها این است که ما فضای کافی برای انجام این مهم در اختیار آن‌ها قرار دهیم.
هر یک از ما حریمی داریم که از آنِ خودمان است. در این حریم، می‌توانیم آزادانه کندوکاو کنیم، امکانات و ظرفیت‌های بالقوه خود را کشف کنیم، مرتکب خطا شویم و از آن درس بیاموزیم. می‌توانیم در چنین فضایی راحت باشیم و با آنچه مایۀ دردسر ما می‌شود دست‌وپنجه نرم کنیم.
برای هر شخصی که تاکنون به دنیا آمده، ازجمله فرزندان شما، چنین حریمی در نظر گرفته‌شده است. به همین دلیل است که دوست نداریم دیگران به ما بگویند چه‌کار کنیم. به همین دلیل است که از همان اوان کودکی یاد می‌گیریم که بگوییم: تو رئیس من نیستی.
کلمۀ موردعلاقۀ اکثر کودکان دوساله این است: نه. چرا آن‌ها به این کلمه علاقه دارند؟ قطعاً دلیلش این نیست که آن‌ها الزاماً سرکش‌اند و بی‌تردید به این دلیل هم نیست که خلاف‌کارهایی کوچک و گمراه‌اند، بلکه به این دلیل است که در حال شناخت حریم شخصی خود هستند. درواقع احساس اینکه فرد تا حدودی بر امور و اوضاع پیرامونش کنترل دارد، عاملی اساسی برای سلامت جسمی و روانی او به شمار می‌رود.

اگر فرزندان ما حریمی نداشته باشند که خطاهایشان در آن رخ دهد، زندگی آن‌ها عاریه‌ای بیش نخواهد بود.
کودکان به حریمی از آنِ خود نیاز دارند چون بدون فضای کافی که بتوانند در آن کندوکاو کنند، دست به آزمایش بزنند و خود تصمیم بگیرند هرگز نمی‌توانند به‌ صورت بزرگسالانِ خودفرمانی رشد کنند که ما می‌خواهیم. این به آن معنی نیست که هر کودکی در خانه به یک اتاق مجزا نیاز دارد؛ زیرا درصد کمی از خانواده‌ها می‌توانند چنین امکانی را برای فرزندان خود فراهم کنند. در اینجا منظور ما این است که برای هر یک از فرزندان خود قلمرویی قائل شویم که شامل فضای فیزیکی و فضای عاطفی است.
اگر فرزندان ما فضایی نداشته باشند که در آن با علایق و نفرت های خود آشنا شوند و دست به آزمایش و خطا بزنند زندگی آن‌ها به‌صورت عاریتی پیش می‌رود و این تنها دو گزینه پیش روی آن‌ها می‌گذارد: مبارزه باکسانی که سعی می‌کنند برای زندگی آن‌ها تصمیم بگیرند (کودک سرکش و یاغی) یا گردن نهادن به خواسته‌های اطرافیان (کودک منفعل و آدم‌آهنی).
حتماً تاکنون متوجه شده‌اید که ایجاد حریم برای کودک تا حدی مستلزم جدا شدن است. اما ظاهراً نباید در خانواده جدایی رخ دهد. درست است؟
با توجه به هدفِ قرار دادن فرزندانمان در مسیر خودفرمانی سؤال ما از این والدین همیشه این است: تا کی؟ چه زمانی تصدیق خواهید کرد که آن‌ها حق‌دارند برای خود حریم و قلمرویی شخصی داشته باشند؟ وقتی‌که بتوانند گواهینامۀ رانندگی بگیرند؟ وقتی خانه را برای تحصیلات عالی ترک می‌کنند؟ زمانی که ازدواج کنند؟
اگر قرار است با در نظر داشتن پایان و نتیجۀ نهایی راه را آغاز کنیم چرا نباید آن را در مؤثرترین محیطی که فرزندانمان در طول زندگی به خود خواهند دید، آموزش دهیم. چرا نباید احترامی را که انتظار داریم آن‌ها بعدها نسبت به خود و دیگران رعایت کنند، از حالا شکل دهیم؟
آیا دوست ندارید که دخترتان آن‌قدر برای خودش ارزش و احترام قائل شود که پسرانی را که درصدد اغفال او هستند از خود براند؟ حال که این‌طور است از همین امشب با رعایت حریم او، رفتاری را که درخور اوست پیش گیرید. به او نشان دهید که حریم او ارزش رعایت کردن را دارد و این کار را صرفاً با کلماتی مانند تو باید برای خودت ارزش قائل شوی انجام ندهید، بلکه در درجۀ اول آن را در عمل به او نشان دهید. او را تشویق کنید که در اتاقش را ببندد. قبل از وارد شدن به اتاق او در بزنید. از او سؤال کنید که آیا دوست دارد درباره احساساتش با شما صحبت کند؟ و پاسخ او را محترم بشمارید.
فرزندان ما از همان بدو تولد سفری را آغاز کرده‌اند که در آن از ما فاصله می‌گیرند. حتی نیاز آن‌ها به پیوند نزدیک با ما در ابتدا برای آن است که احساس امنیتی را در خود پرورش دهند که در آینده بدون ما هم بتوانند روی پای خود بایستند. کودکان باید از ما فاصله بگیرند تا آنچه ما دوست داریم بشوند، یعنی بزرگسالانی خودفرمان. بنابراین حال که آن‌ها به ما نزدیک‌اند می‌توانیم فاصله گرفتن صحیح را به آن‌ها بیاموزیم.
وقتی داوطلبانه فضای بیشتری برای فرزندانمان فراهم می‌کنیم نگرانی و اضطراب آن‌ها را از بین می‌بریم و باعث جدایی آن‌ها از مواد مخدر، آمیزش جنسی، گروه‌های خلاف‌کار یا خودکشی می‌شویم. آن‌ها به واکنش مضطربانۀ ما در خصوص این موضوعات نیازی ندارند، آن‌ها می‌خواهند که ما فضای عاطفی بیشتری در اختیار آن‌ها بگذاریم و یاد بگیریم که فردیت آن‌ها را محترم بشماریم.
هرچند شنیدن این موضوع ممکن است برای ما سنگین باشد، اما اگر فرزندان ما خود تصمیم‌های ضعیف بگیرند، خیلی بهتر از آن است که آن‌ها را وادار کنیم برای فرونشاندن نگرانی ما تصمیم بگیرند.
حال چه باور کنید و چه نکنید، اگر با خونسردی قلمرو خاصی برای فرزندتان در نظر بگیرید احتمال تصمیم‌گیری‌های ضعیف و نادرست خیلی کمتر می‌شود.
آرام ساختن و حفظ خونسردی خود، به طرز بسیار مؤثری به فرزندانمان می‌فهماند که: استقلال آن‌ها نه‌تنها بدون اشکال، بلکه خوب هست و دیگر اینکه هرچه آن‌ها بزرگ‌تر می‌شوند و تصمیم‌های مهم‌تری می‌گیرند، احترام ما به آن‌ها کم که نمی‌شود هیچ، بیشتر هم می‌شود.
البته این نوع ارتباط تضمین نمی‌کند که آن‌ها هیچ اشتباهی نخواهند کرد؛ هیچ اقدامی چنین تضمینی به بار نمی‌آورد. اما اگر ما بتوانیم نگرانی خود دربارۀ تصمیم‌های نادرست آن‌ها را فروبنشانیم، این امکان ضعیف‌تر می‌شود که آن‌ها برای فرار از روبه‌رو شدن با ترس و نگرانی ما دست به اقدام نادرستی بزنند.

نمی‌توان با حرف حریمی برای آن‌ها قائل شد و در عمل طور دیگری رفتار کرد.
هرچند ممکن است به رسمیت شناختن حریم خصوصی فرزندمان در عمل برایمان دشوار باشد، اما باید بدانیم که برقراری یک ارتباط محترمانۀ دوسویه همواره با پیش‌قدمی والدین آغاز می‌شود. ما نمی‌توانیم منتظر بمانیم تا فرزندانمان به ما و خودشان احترام بگذارند.
در مورد حریم خصوصی نیز، همان‌طور که آن‌ها نمی‌توانند تعیین کنند که ما چگونه از قلمرو خود استفاده کنیم ما نیز نمی‌توانیم برای آن‌ها تصمیم بگیریم که چگونه از حریم خود استفاده کنند. این فضا متعلق به آن‌هاست؛ یک امتیاز نیست، بلکه یک حق است. بخشی از انسان بودن است.
وظیفۀ شما این نیست که به فرزندتان بگویید چگونه فکر یا احساس کند و بخواهید از این طریق قلب او را تغییر دهید. با انجام کاری که مسئولیتش به عهدۀ شما نیست، به حریم و حقوق فرزندتان به‌عنوان یک انسان، تجاوز می‌کنید. ازآنجاکه این تلاش برخاسته از نگرانی است، ناگزیر درنهایت قلبِ یاغی و سرکشی را به وجود خواهید آورد که ابتدا قصد داشتید آن را تغییر دهید.
نکتۀ جالب اینجاست که احترام به احساسات آن‌ها و حق آن‌ها برای آنکه چنین احساسی داشته باشند، عملاً احتمال آن را که آن‌ها طوری احساس کنند که موردنظر شماست، بیشتر می‌کند.
اگر واقعاً حریف عاطفی آن‌ها را محترم بشمارید، نمی‌توانید اتاق یا بخشی از یک اتاق را در اختیار آن‌ها بگذارید اما در عمل طوری رفتار کنید که گویی هنوز متعلق به شماست. اگر اتاق مال آن‌هاست پس دیگر نگهداری، زیرورو کردن، نظافت کردن یا نکردن و سامان دادن آن‌هم به عهدۀ خود آن‌هاست. این یعنی آنکه نمی‌توانید ناگهان وارد اتاق آن‌ها شوید. ابتدا در بزنید و سؤال کنید که آیا می‌توانید داخل شوید یا نه.
می‌دانم این موضوع برایتان عجیب است؛ چون درنهایت امر اتاق آن‌ها خانه شماست. اما معنی رعایت حریم شخصی دیگران این است. شما دوست دارید آن‌ها هم همین‌طور به شما احترام بگذارند. این‌طور نیست؟ اما اگر خود با پیش‌قدمی الگویی برای فرزندتان نشده باشید، نمی‌توانید چنین توقعی از او داشته باشید.

محتوای حمایت شده

تبلیغات متنی

  • اخبار داغ
  • جدیدترین
  • پربیننده ترین
  • گوناگون
  • مطالب مرتبط

برای ارسال نظر کلیک کنید

لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.

از ارسال دیدگاه های نامرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.

لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.

در غیر این صورت، «نی نی بان» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.