رشد هیجانی کودکان، طی دوره طفولیت و نوباوگی
در طول دومین مرحله یعنی از سه تا شش سالگی که کودکان استقلال بیشتر را یاد می گیرند آنها راهبردهای درونی و بیرونی را برای تنظیم هیجان می آموزند.
هولودینسکی و فرید لمییر یک مدل چند مرحله ای رشد هیجانی را ارائه کرده اند. آنها ثابت کرده اند که در طول دو سال اول زندگی کودک مجموعه ای از هیجانات متفاوت را رشد می دهد.
این هیجانات به واسطه ی ارتباط کودک با والدین و مراقبانی که الگو هستند یا کسانی که به طور مستقیم علایم ابراز هیجانی و راهبردهای اولیه سازگاری را آموزش می دهند رشد پیدا می کند.
در طول دومین مرحله یعنی از سه تا شش سالگی که کودکان استقلال بیشتر را یاد می گیرند آنها راهبردهای درونی و بیرونی را برای تنظیم هیجان می آموزند.
آنها آگاهی و توانایی بیشتری در زمینه ی سازگاری با قواعد فرهنگی ای که به صورت الگو در آمده اند و مستقیما در دوره پیش دبستانی یادگرفته شده اند کسب می کنند.
اطفال با مکیدن و جستجوی چیزهایی که آنها را برمی انگیزد خودشان را آرام می کنند. آنها این کار را بعد از تولد انجام می دهند. وقتی طفل گریه می کند آشفتگی ، ترس ، خوشحالی ، رضایت و یا غمگینی را اظهار می کند والدین یا مراقبان به این اظهارات پاسخ می دهند و طفل پیوند را برقرار می کند.
به طوری که نه تنها چیزهایی در مورد اظهاراتش یاد می گیرد بلکه نوع رفتار والدین را هم در حین پاسخ می فهمد.
در طی ده ماهگی ، یک طفل در حال رشد می آموزد که حالت چهره بیانگر اطلاعات است بدان معنی که این اطفال می تواند از این اطلاعات برای جلب توجه مراقبان استفاده کنند.
در نیمه ی دوم اولین سال زندگی با رشد هشیاری از خود کودک توانایی تنظیم به سرعت رشد پیدا میکند. مهارت های تنظیمی به کودک کمک میکند تا هیجانات را نظارت و مدیریت کند.
هرچند که ممکن است یک کودک بتواند در برابر هیجانات متفاوت به صورت متفاوتی دست به تنظیم آن هیجانات بزند اما از حدود ده تا هجده ماهگی تغییرات موجود در کورتکس قدامی فرایند تنظیم هیجان را امکان پذیر می سازد.
در طول دومین سال زندگی نوباوه قادر می شود تا خودش را از دیگران متمایز کند ؛ در پایان سال دوم او مهارت های اولیه آرامش دادن خود و توجه گردانی خود را یاد می گیرد و میتواند فعالانه از حمایت دیگران بهره مند شود.
باید به خاطر داشت که بین مزاج کودک و پاسخ های والدین رابطه ی دو جانبه وجود دارد. همان طوری که یک والد تحت تاثیر مزاج کودک قرار می گیرد سبک پرورشی والدین هم میتواند ویژگی های مزاجی را بهبود دهد یا بدتر کند.
کج خلقی اطفال و نوباوه ها باعث فعال شدن رفتارهای عصبانیت ، خصومت ، انتقاد یا حتی اجتناب والدینی که از دست کودک کلافه شده اند شود. همچنین سبک تعاملی والدین کودکان را تحت تاثیر قرار می دهد.
وقتی که والدین در برابر کودک ترسوشان با رفتارهای اجتماعی زیرکانه واکنش نشان می دهند کودکشان از این رفتار سود می برد. به همین نحو وقتی که کودکان متهور و بی باک هستند کنترل شدید و گهگاهی محدود کننده پیامدهای بهتری دارد.
پدیدار شدن زبان و مهارت های تبادل شدیدا با توانایی خودتنظیمی کودک مرتبط است و زبان وسیله ای برای رشد خودتنظیمی می شود. کودکان از زبان برای دریافت پاسخ از دیگران ، یادگیری مدیریت هیجانات و تحت تاثیر قرار دادن دیگران استفاده می کنند.
نه تنها زبان والدین در رشد کودک تاثیر مهمی دارد همچنین کودکانی که توانایی زیادی در خودتنظیمی دارند قادرند زبان بسیار پیچیده مراقبان و دیگران را بفهمند. طبقه بندی شفاهی احساسات و خلق ها در کنار دانستن دلایل و عواقب ابراز هیجانی با آگاهی هیجانی فرد رابطه دارد.
منبع:
کودک آنلاین
برای ارسال نظر کلیک کنید
▼