برای داشتن کودک شاد چه کنیم؟
هر پدر و مادری که بهترین آرزوها را برای فرزندان خود دارند، همه تلاش خود را میکنند تا اطمینان حاصل نمایند که کودکانشان سالم هستند و در شرایط روحی و جسمی مناسبی بسر میبرند.
هر پدر و مادری که بهترین آرزوها را برای فرزندان خود دارند، همه تلاش خود را میکنند تا اطمینان حاصل نمایند که کودکانشان سالم هستند و در شرایط روحی و جسمی مناسبی بسر میبرند.
بسیاری از مادران ممکن است کارهای مهیج زیادی را برنامهریزی کنند که میتواند تمام روز کودکان را پر کند و به آنها ثابت کند که مادرشان بدون قید و شرط به آنها علاقه دارد.
با این حال مانند بسیاری دیگر از والدین دغدغه اصلی این است: آیا کودکان من واقعاً شاد و خوشحال هستند؟
ممکن است دانستن اینکه چه چیزی کودکان را شاد و خوشحال میکند شما را شگفت زده کند. متخصصان رشد کودک که در این زمینه تحقیق میکنند میگویند: "شادی" چیزی نیست که شما بتوانید مثل یک هدیه زیبا با کاغذ کادوی جذاب به کودک خود "بدهید".
یک روانشناس و نویسنده کتاب «شادی بزرگسالان و ریشههای آن در دوران کودکی» میگوید: در واقع کودکان والدینی که در به دست آوردن دل آنها بیش از حد افراط کرده باشند (مثلاً کوهی از اسباب بازی برای آنها خریده باشند یا اینکه جلوی بروز هرگونه ناراحتی عاطفی را در آنها گرفته باشند) به احتمال زیاد در دوران نوجوانی خسته، عیبجو و غمگین (بدون شادی و خوشحالی) خواهند بود.
وی با تاکید بر اینکه باید به کودکان کمک کرد تا برخی ابزارهای روحی و درونی را در خود ایجاد کنند که بتوانند در تمام طول عمر به آنها اعتماد کرده و از آنها استفاده کنند میگوید: بهترین عواملی که میتوانند نشانه شاد بودن فرد باشند درونی هستند نه بیرونی. البته نکته مهم این است که لازم نیست شما یک متخصص در زمینه روانشناسی کودکان باشید تا بتوانید هوش و قوه درونی آنها را به قدری تقویت کنید که بتوانند فراز و نشیبهای زندگی را تحمل کنند.
با کمی حوصله و انعطاف پذیری، هر پدر و مادری میتواند زمینههای یک عمر شادی را برای کودک خود فراهم کند.
یاد بگیرید که نشانهها را به خوبی درک کنید
نشانههای این مورد معمولاً واضح هستند: یک کودک شاد و خوشحال میخندد، بازی میکند، از خود کنجکاوی نشان میدهد، به ارتباط با سایر بچهها علاقه نشان میدهد و به تحریک و تهییج دائمی نیاز ندارد.
برعکس نشانههای خوشحال نبودن کودک نیز واضح هستند؛ این کودک خجالتی و ساکت است، کم غذا میخورد، دوست ندارد به جمع کودکان دیگر بپیوندد، بازی نمیکند، سؤال نمیپرسد، نمیخندد یا لبخند نمیزند و بسیار کم صحبت میکند.
البته اگر کودک شما ذاتاً خجالتی یا درونگرا باشد بدین معنا نیست که شاد و خوشحال نیست.
خجالتی بودن به هیچ وجه مساوی با غمگین بودن نیست؛ اما شما باید بیشتر سعی کنید تا بتوانید نشانههای هر کدام از این حالتها را به خوبی بفهمید.
شما باید مراقب تغییرات عمده رفتاری در کودک خود (مانند منزوی شدن یا ترسیدن دائمیو بیش از حد) باشید؛ زیرا این نشانهها ممکن است بیانگر آن باشند که کودک مشکلاتی دارد که شما باید به آنها توجه کنید.
کودکان برای ابراز احساساتشان نشانههای فطری را مورد استفاده قرار میدهند. شما هم میتوانید این نشانهها را در کودک خود تشخیص دهید.
دو نشانه از این مجموعه یعنی "علاقه" و "لذت بردن" مثبت هستند؛ اما نشانههای منفی از جمله "اضطراب" "خشم" و "ترس" در مورد کودکان غمگین صدق میکنند.
اکثر والدین میفهمند کودکی که دائماً دچار ترس بی دلیل یا بیش از حد است و به سادگی آشفته یا مضطرب میشود نمیتواند یک کودک شاد و خوشحال باشد؛ صرف نظر از سن، عصبانیت را میتوان نتیجه اضطراب بیش از حد دانست.
احتمالاً کودک شما میتواند هنگامی که دچار مشکلات حادی است با شیوههای مخصوص به خودش این مطلب را به شما انتقال بدهد.
برخی کودکان ممکن است از سکوت استفاده کنند و برخی دیگر ممکن است بداخلاقی کنند یا به شما بچسبند و شما را رها نکنند.
موقعیت بازی و تفریح را فراهم کنید
هرچند تفریح و بازی دائمی یا خوردن بستنی به جای شام آرزوی همه کودکان است اما عاملی که میتواند موجب به وجود آمدن بیشترین شادی برای کودک شود، در دسترستر و بدیهیتر است؛ آن عامل خود شما هستید!
توجه به این نکته مهمترین مرحله برای شاد کردن کودک است. با آنها ارتباط برقرار کنید؛ بازی کنید. اگر شما با آنها تفریح کنید آنها هم واقعاً تفریح میکنند.
بازی میتواند موجب شادی شود اما همچنین کودک شما از طریق بازی مهارتهای ضروری برای شادی در دورانهای بعدی زندگیاش را فرا میگیرد.
بازیهای ساخت نیافته، که به کودک امکان تعیین یا انتخاب جزئیات بازی را میدهند، او را قادر میسازند تا آنچه را دوست دارد کشف کند.
مثلاً او میتواند با بلوکهای اسباب بازی یک بُرج بسازد؛ با عروسکهایش بیمارستان بازی کند و این بازیها در نهایت میتواند او را به سمت حرفه و شغلی راهنمایی کند که برای او مانند یک بازی مادامالعمر و سراسر تفریح و شادی باشد.
در واقع کلاسهای موسیقی، ورزشهای منظم و دیگر فعالیتهای ساخت یافته و پرمحتوا را نمیتوان "بازی" دانست.
کودکان هنگامی "بازی" میکنند که بتوانند ابتکار داشته باشند، بسازند و رؤیاپردازی کنند.
به کودک کمک کنید تا استعداد خود را پرورش دهد
نسخهای که برای ایجاد شادی مادامالعمر تجویز میشود یک نکته حیرتآور دارد. افراد شاد کسانی هستند که یک مهارت را به خوبی فرا گرفتهاند.
به عنوان مثال هنگامی که کودک در حال تمرین پرتاب توپ به سمت شما است از خطاهایش یاد میگیرد، نظم و تداوم و سماجت را فرا میگیرد و نهایتاً از موفقیتی که ناشی از تلاش خودش است لذت میبرد.
همچنین اطرافیان نیز موفقیت او را تشویق و تائید میکنند؛ که این نیز دستاورد دیگری برای کودک است.
مهمتر از همه اینکه کودک فرا میگیرد که تا حدی بر زندگی خودش کنترل دارد.
اگر او تلاش کند تا کاری را انجام دهد، میفهمد که نهایتاً با اصرار و تداوم میتواند موفق شود و این موفقیت رضایتمندی را برای او به ارمغان میآورد.
تحقیقات نشان میدهند که این احساس کنترل بر زندگی از طریق دستیابی به یک مهارت عامل مهمی در شادی و خوشحالی در دوران بزرگسالی است.
کارشناسان اخطار میدهند که کودکان (همانند بزرگسالان) باید به دنبال علایق خودشان بروند وگرنه از موفقیتهای خود لذت نخواهند برد و این موفقیتها موجب بروز شادی و خوشحالی در آنها نخواهد شد.
کودکان شاد در بدنهای سالم زندگی میکنند
خواب کافی، ورزش و رژیم غذایی مناسب در سلامتی هر کس (خصوصاً کودکان) اهمیت دارند.
کودکان به طور طبیعی زیاد ورزش میکنند. در صورتی که زمان کافی در اختیار کودک خود قرار دهید تا در حیاط خانه یا پارک بدود، اخلاقش هم بهتر میشود. همچنین بهتر است به ساختار روحی و شخصیتی کودک خود نیز توجه کنید.
هرچند برخی از کودکان آسان گیرند، اما برخی دیگر تنها زمانی شاد هستند و پیشرفت میکنند که برنامه منظمیداشته و بدانند در طول روز چه کارهایی باید انجام دهند.
اجازه دهید با مشکلاتشان بجنگند
والدین دائماً سعی میکنند تا شرایط بهتری را برای کودک خود فراهم کرده و آنها را دائماً شاد نگه دارند.
اما این کار واقعبینانه نیست. سعی نکنید به محض بروز مشکل دخالت کرده و آن را برطرف کنید.
کودکان باید یاد بگیرند که برخی مشکلات یا ناراحتیها را تحمل کنند.
بگذارید با مشکلاتش بجنگد و خودش چیزهای مختلف را کشف کند زیرا این کار موجب میشود کودکان نحوه برخورد با مشکلات را یاد بگیرند.
البته این بدان معنا نیست که کودکان نباید هرگز از دیگران کمک بخواهند، اما نقش شما این است که به آنها کمک کنید تا راه حل را پیدا کنند نه اینکه مستقیماً راه حل را در اختیار آنها قرار دهید.
یکی از راههایی که میتوانید با آن به کودک خود کمک کنید تا استقلال و اعتماد به نفس به دست بیاورد این است که او را وادار کنید چند بار در روز و هر بار به مدت 10 تا 15 دقیقه به تنهایی بازی کند.
اجازه دهید بعضی وقتها ناراحت یا عصبانی باشند
هنگامی که در یک جشن تولد کودک شما یک گوشه میایستد و کز میکند ممکن است واکنش طبیعی شما این باشد که او را به پیوستن به جمع شاد مهمانها ترغیب یا وادار کنید.
اما مهم است که به او اجازه دهید تا بعضی وقتها ناراحت باشد. شما میتوانید به کودک خود کمک کنید تا برای هر یک از احساساتش یک اسم مناسب انتخاب کند تا بتواند در مورد احساسات مختلف صحبت کند.
حتی اگر کودک شما هنوز حرف نمیزند شما میتواند چند عکس از صورتهای افراد مختلف به او نشان داده و از او بپرسید که کدام عکس احساسی مشابه با او را نمایش میدهد.
اگر کودک عصبانی باشد اما علت عصبانیتش را نداند، برایش بسیار ترسناک خواهد بود.
بنابراین اگر وقتی بداخلاقی میکند یا دیگران را میزند به او بگوییم «میدانم که خسته یا عصبانی هستی» در نتیجه کودک یاد میگیرد که احساساتش را بشناسد و آنها را نامگذاری کند.
آنگاه میتوانیم به او یاد بدهیم که به جای کتککاری با دیگران از کلمات استفاده کرده و حرف بزند.
به آنها یاد بدهید که کارهای خوب انجام دهند
با بزرگتر شدن کودک او میتواند یاد بگیرد که کمک به دیگران چقدر میتواند برای خودش راضی کننده باشد.
تحقیقات نشان میدهند افرادی که در زندگی کارهای خوب انجام میدهند کمتر احساس افسردگی میکنند.
انجام کارهای خیر و کمک به دیگران میتواند بخشی از زندگی خانوادگی باشد. حتی کودکان نیز میتوانند از این نکته درس گرفته و بهره ببرند.
شرکت دادن کودکان در جشنهای نیکوکاری یا جمع آوری لوازم و اغذیه برای آسیب دیدگان بلایا میتواند بعنوان یک سنت خانوادگی درآید.
حتی کمک کردن در کارهای منزل مانند گذاشتن لباسهای کثیفش در سبد لباسها میتواند این احساس را به کودک منتقل کند که او هم دارد به دیگران کمک میکند.
برای کودک خود یک الگوی مناسب باشید
تحقیقات نشان میدهند که خلقیات و مزاج شما میتواند به کودکتان نیز منتقل شود؛ اما این انتقال صرفاً از طریق ژنها صورت نمیگیرد بلکه توسط رفتارها و روش تربیت کودک توسط شما صورت میپذیرد.
خواه بد و خواه خوب، کودکان معمولاً خلقیات و روحیات والدین خود را اکتساب میکنند.
حتی نوزادان نیز مدل روحی والدین خود را تقلید میکنند که در واقع مسیرهای عصبی خاصی را در آنها فعال میکند.
به عبارت دیگر وقتی شما میخندید کودک شما نیز میخندد و میتوانید تصور کنید که چند عصب خاص در مغز او برای خندیدن ساخته میشوند.
اما بهتر است صادق باشید: کودک شما میتواند احساسات شما را از روی رفتارهایتان درک کند.
اگر شما از چیزهای کوچک لذت ببرید و بگویید که مدیون چه کسی یا چه چیزی هستید میتوانید یک مدل مثبت و مناسب برای کودک خود باشید.
شما میتوانید به کودک خود کمک کنید تا نیمه پر لیوان را ببیند نه نیمه خالی آن را.
مثلاً اگر باران آنقدر شدید است که نمیتوانید به پارک یا شهربازی بروید، میتوانید به فرصت مناسبی که برای پختن کیک یا کلوچه پیش آمده است اشاره کنید.
میتوانید به کودکانتان بگویید: «خوشحال باشید برای آنچه که دارید به جای آنکه ناراحت باشید برای آنچه که ندارید».
یک صحبت ساده قبل یا بعد از دعا هنگام شام میتواند فرصت مناسبی برای تک تک اعضای خانواده (حتی کودک شما) باشد تا بگویید که بهترین اتفاقی که در این روز برای شما افتاده است چه بوده است.
برای ارسال نظر کلیک کنید
▼