ژولیت بینوش غرق شد!
ژولیت بازیگر مهم سینمای جهان، که در مقابل دوربین زنده یاد عباس کیارستمی هم به ایفای نقش پرداخته است؛ در یکی از جدیدترین مصاحبههایش، به موضوع زندگی پدر و مادرش و جدایی آنها و همچنین خاطرات مهمش از سینما، از جمله غرق شدن به خاطر بازی در یک فیلم، پرداخته است.
ژولیت بازیگر مهم سینمای جهان، که در مقابل دوربین زنده یاد عباس کیارستمی هم به ایفای نقش پرداخته است؛ در یکی از جدیدترین مصاحبههایش، به موضوع زندگی پدر و مادرش و جدایی آنها و همچنین خاطرات مهمش از سینما، از جمله غرق شدن به خاطر بازی در یک فیلم، پرداخته است.
او در این مصاحبه گفته است:
زمانی که چهارساله بود، والدینش از هم جدا شدند. این بدان معنا بود که از این زمان، او بیشتر وقت خود را یا در مدارس شبانهروزی میگذراند، یا اینکه با عمهاش زندگی میکرد و این زندگی بیثبات، احتمالا در بازیگری او نقشی تعیینکننده ایفا کرده است.
بینوش میگوید: «کودکی من به سفر گذشت و اینکه ندانی به کجا تعلق داری. فکر میکنم این تجربه به عنوان یک بازیگر به من خیلی کمک کرد، زیرا قلبت را به نوعی باز میکند. (این تجربهای) دردناک است، اما تو ناچاری که برای بقا، یک راهی را در درون خودت پیدا کنی»
پدر و مادری سینمادوست
پدر و مادر او، علاقهمند به دنیای بازیگری بودند و این باعث شده بود، بینوش اغلب به تئاتر برود و در خانه نمایشنامهها را بخواند.
تاثیر پدر و مادرش حتی در مدرسه هم دیده میشد. بینوش میگوید: «در مدرسه، مادرم معلم تئاترم بود. او ارادهای آهنین داشت.»
کارگردانی تئاتر در ۱۵ سالگی
وقتی بینوش ۱۵ساله بود، خودش به چیزی شبیه به یک معلم تبدیل شد. او میگوید: «من یک چیزی شبیه به یک کلاس (در مدرسه) درست کردم و همان کاری را انجام دادم که مادرم انجام میداد، یعنی کارگردانی تئاتر. وقتی مادرم دید که چقدر به این کار علاقه دارم، در ۱۸ سالگی برایم یک کلاس پیدا کرد.»
اول زندگی و بعد هنر
بینوش در سال ۱۹۹۱ در فیلم «عشاق روی پل» به کارگردانی لئوس کیراکس ظاهر شد. این فیلم به خاطر تولید طولانی و سختش مشهور است.
بینوش میگوید که این فیلم، یک تجربه مثبت برای او بود، اما چیزی نمانده بود که به آخرین فیلمش هم تبدیل شود، چون نزدیک بوده که واقعا غرق شود.
ژولیت بینوش میگوید:
«ما در یک استخر شنا فیلمبرداری میکردیم و من ۱۴ کیلوگرم وزنه دور کمرم داشتم… دو غواص همراه ما بودند تا اگر ما به هوا نیاز پیدا کردیم، بهمان کمک کنند».
اما درست در لحظهای که بینوش به غواص اشاره میکند و از او کمک میخواهد، غواص او را نمیبیند.
این بازیگر درباره این خاطره ترسناک توضیح میدهد: «من دیگر هوایی برای نفس کشیدن نداشتم و با آن وزن و لباسها باید میرفتم بالا. من برای زندگیام جنگیدم. فکر میکردم این یک نقطه عطف است: یا خداحافظ زندگی! یا اینکه من زنده میمانم.
در همان لحظات، ایده بسیار واضحی در ذهنم شکل گرفت که از این پس، همواره زندگی برایم اولویت اول خواهد بود و هنر، در رتبه دوم جای خواهد گرفت»
برای ارسال نظر کلیک کنید
▼