تربیت درست فرزندان، نقش پدر چیست؟
اگر بچه ها پدر نداشته باشند یا پدرشان به آنها رسیدگی و توجه نکند، چه چیزی را از دست می دهند؟
تحقیقاتی که در حوزۀ رشد کودکان انجام گرفته نشان می دهد نقش پدر در زندگی بچه ها بسیار فراتر از یک دستیار مادر است.نحوۀ ارتباط پدران با بچه ها متفاوت از نحوۀ ارتباط مادران است و این بدان معناست که مشارکت پدران در فرزند پروری، قابلیت های متفاوتی را، به ویژه در حیطۀ روابط اجتماعی کودکان پرورش می دهد.تاثیر نفوذ پدر از سنین بسیار پایین آغاز می شود. برای مثال، نتایج یکی از بررسی ها نشان داد پسرهای پنج ماهه ای که با پدران خود برخورد و تماس زیادی داشتند در ارتباط با افراد بزرگسالِ غریبه راحت تر بودند. آنها در مقایسه با اطفالی که کمتر با پدران خود تماس داشتند، در هنگام رویارویی با غریبه ها بیشتر غون و غان می کردند و راحت تر به بغل آنها می رفتند.
بسیاری از پژوهشگران بر این باورند که پدرها بیشتر از طریق بازی بر بچه های خود تاثیر می گذارند. پدرها نه فقط وقت بیشتری را به بازی و فعالیت های سرگرم کننده با فرزندان خود می گذارنند بلکه بازی های آنها، در مقایسه با بازی هایی که مادران با فرزندانشان انجام می دهند، هیجان انگیزتر و مستلزم فعالیت جسمانی بیشتر است.بسیاری از روانشناسان اعتقاد دارند بازی های پُر جنب و جوش و به اصطلاح خرکی پدرها امکان مناسبی را برای آموزش هیجانات و عواطف به کودکان فراهم می آورد.تصور کنید پدر اَدای خرس ترسناکی را در می آورد و بچۀ نوپای شاد خود را در داخل حیاط دنبال می کند، یا بچه را بلند می کند و همچون هواپیما در بالای سر خود می چرخاند. چنین بازی هایی به کودک امکان می دهد که دلهره و هیجان ناشی از ترس (خفیف) را تجربه کند و در عین حال، سرگرم و برانگیخته شود.بچه یاد می گیرد که برای کسب تجربۀ مثبت، به علائم پدر توجه کند و به آنها واکنش نشان دهد. برای مثال او می فهمد که جیغ کشیدن و نخودی خندیدن باعث خندۀ پدر و ادامه یافتن بازی می شود. او همچنین می فهمد که چه علائمی از جانب پدر به معنی پایان بازی است و یاد می گیرد که چطور برانگیختگی خود را فرو بنشاند و دوباره آرام بگیرد.این گونه مهارت ها، زمانی که بچه به خود جرات می دهد و وارد دنیای گستردۀ همبازی های خود می شود به مدد او می آیند. کودک از طریق بازی های پرهیاهو با پدر یاد می گیرد پیام ها و علائم دیگران را درک کند و به احساسات آنها پی ببرد.
مطالعاتی که راس پارک و کوین مک دونالد روی بچه های سه و چهار ساله انجام داده اند ارتباط بین بازی های پر تحرک با پدر و نحوۀ تعامل بچه ها با همسالان خود را به خوبی نشان می دهند.این محققان با مشاهدۀ بچه ها در طی جلسات بیست دقیقه ای بازی با پدرانشان دریافتند که بچه هایی که بیشتر با پدرانشان بازی های پر تحرک انجام می دادند در نزد همسالان خود از بیشترین محبوبیت برخوردار بودند.اما در این تحقیق، نتیجۀ مهم و جالب دیگری نیز به دست آمد: فقط بچه هایی در نزد همسالانشان محبوبیت داشتند که پدرانشان با آنها بازی های پر تحرک اما آزاد و غیر تحکم آمیز انجام می دادند. بچه هایی که پدرانشان با آنها بازی های پر تحرک اما تحکم آمیز و توام با امر و نهی انجام می دادند، کمترین محبوبیت را در نزد همسالان خود داشتند.محققان دریافته اند بچه هایی بیشترین مهارت های اجتماعی را کسب می کنند که پدرانشان حین بازی، تعاملات مثبتی با آنها داشته باشند و به آنها اجازه دهند که در مورد چند و چون بازی نظر بدهند.
پدران باید از عیب جویی، خرده گیری و تحقیر بچه ها و امر و نهی به آنها خودداری کنند. در مطالعات ما، بچه هایی که از لحاظ روابط با همسالان و پیشرفت تحصیلی در زمرۀ بهترین ها قرار داشتند کسانی بودند که پدرانشان به احساسات آنها احترام می گذاشتند و انها را به خاطر موفقیت هایشان تحسین می کردند.این پدران در واقع همان پدران مربی هیجان بودند که هیجانات منفی فرزندان خود را مورد بی توجهی قرار نمی دادند، بلکه آنها را می پذیرفتند و ضمن همدلی با فرزندانشان، راهنماییشان می کردند تا با احساسات منفی خود کنار بیایند.
برای مثال در طی تمرینی که والدن به بچه های خود یاد می دادند تا یک بازی ویدئویی را انجام دهند، پدران مربیِ هیجان فرزند خود را تشویق می کردند و بدون آنکه در بازی او دخالت کنند به میزانِ لازم راهنمایی اش می کردند. آنها هرگونه موفقیت فرزند خود را دلیلی بر قابلیت و توانایی او تلقی می کردند و با کلمات ساده ای مثل آفرین، احسنت یا من می دانستم که تو می توانی آن کار را انجام بدهی او را تشویق می کردند.این پدران هر موفقیت کوچک را به سنگ بنایی برای تقویت اعتماد به نفس کودک خود تبدیل می کردند. تشویق های آنان به بچه قوت قلب می داد تا به پیشرفت و یادگیری ادامه دهد.برعکس بچه هایی که در تحقیقات ما از لحاظ روابط اجتماعی و پیشرفت تحصیلی وضعیت مطلوبی نداشتند آنهایی بودند که پدرانشان با آنها رفتاری سرد، مستبدانه، تحقیرآمیز و مداخله جویانه داشتند.
این گونه پدران در طی تمرین بازی ویدئویی فرزند خود را تحقیر می کردند و او را به خاطر اشتباهاتی که مرتکب می شد، مورد سرزنش و تمسخر قرار دادند. همچنین وقتی که بازی خوب پیش نمی رفت، بازی را از دست بچه می گرفتند و خودشان آن را انجام می دادند و بدین ترتیب، ناتوانی بچه را به رُخ او می کشیدند.سه سال بعد، هنگامی که با خانواده ها و معلمان بچه های مورد مطالعۀ مان صحبت کردیم، دریافتیم بچه هایی که پدرانشان با آنها رفتاری تحقیرآمیز و غیرحمایتگرانه داشتند بیش از سایر بچه ها دچار مشکل بودند. این بچه ها با دوستان خود رفتاری پرخاشگرانه داشتند و در مدرسه نیز بیش از همه مشکل ایجاد می کردند.
هرچند تحقیقات ما نشان می دهد تعامل میان مادر و فرزند نیز از اهمیت برخوردار است، اما ارتباط با پدر بیش از تعامل با مادر در موفقیت یا شکست های آیندۀ فرزندان در تحصیل یا در ارتباط با همسالان نقش داشت.بدون شک این یافته بسیار شگفت انگیز است، به ویژه که معمولاً مادران اوقات بیشتری را با فرزندان خود می گذرانند. به اعتقاد ما، دلیل این نفوذ و تاثیر عمیق پدران بر فرزندان آن است که در واقع رابطه با پدر باعث برانگیخته شدن هیجانات شدید در کودکان می شود.
بسیاری از پژوهشگران بر این باورند که پدرها بیشتر از طریق بازی بر بچه های خود تاثیر می گذارند. پدرها نه فقط وقت بیشتری را به بازی و فعالیت های سرگرم کننده با فرزندان خود می گذارنند بلکه بازی های آنها، در مقایسه با بازی هایی که مادران با فرزندانشان انجام می دهند، هیجان انگیزتر و مستلزم فعالیت جسمانی بیشتر است.بسیاری از روانشناسان اعتقاد دارند بازی های پُر جنب و جوش و به اصطلاح خرکی پدرها امکان مناسبی را برای آموزش هیجانات و عواطف به کودکان فراهم می آورد.تصور کنید پدر اَدای خرس ترسناکی را در می آورد و بچۀ نوپای شاد خود را در داخل حیاط دنبال می کند، یا بچه را بلند می کند و همچون هواپیما در بالای سر خود می چرخاند. چنین بازی هایی به کودک امکان می دهد که دلهره و هیجان ناشی از ترس (خفیف) را تجربه کند و در عین حال، سرگرم و برانگیخته شود.بچه یاد می گیرد که برای کسب تجربۀ مثبت، به علائم پدر توجه کند و به آنها واکنش نشان دهد. برای مثال او می فهمد که جیغ کشیدن و نخودی خندیدن باعث خندۀ پدر و ادامه یافتن بازی می شود. او همچنین می فهمد که چه علائمی از جانب پدر به معنی پایان بازی است و یاد می گیرد که چطور برانگیختگی خود را فرو بنشاند و دوباره آرام بگیرد.این گونه مهارت ها، زمانی که بچه به خود جرات می دهد و وارد دنیای گستردۀ همبازی های خود می شود به مدد او می آیند. کودک از طریق بازی های پرهیاهو با پدر یاد می گیرد پیام ها و علائم دیگران را درک کند و به احساسات آنها پی ببرد.
مطالعاتی که راس پارک و کوین مک دونالد روی بچه های سه و چهار ساله انجام داده اند ارتباط بین بازی های پر تحرک با پدر و نحوۀ تعامل بچه ها با همسالان خود را به خوبی نشان می دهند.این محققان با مشاهدۀ بچه ها در طی جلسات بیست دقیقه ای بازی با پدرانشان دریافتند که بچه هایی که بیشتر با پدرانشان بازی های پر تحرک انجام می دادند در نزد همسالان خود از بیشترین محبوبیت برخوردار بودند.اما در این تحقیق، نتیجۀ مهم و جالب دیگری نیز به دست آمد: فقط بچه هایی در نزد همسالانشان محبوبیت داشتند که پدرانشان با آنها بازی های پر تحرک اما آزاد و غیر تحکم آمیز انجام می دادند. بچه هایی که پدرانشان با آنها بازی های پر تحرک اما تحکم آمیز و توام با امر و نهی انجام می دادند، کمترین محبوبیت را در نزد همسالان خود داشتند.محققان دریافته اند بچه هایی بیشترین مهارت های اجتماعی را کسب می کنند که پدرانشان حین بازی، تعاملات مثبتی با آنها داشته باشند و به آنها اجازه دهند که در مورد چند و چون بازی نظر بدهند.
پدران باید از عیب جویی، خرده گیری و تحقیر بچه ها و امر و نهی به آنها خودداری کنند. در مطالعات ما، بچه هایی که از لحاظ روابط با همسالان و پیشرفت تحصیلی در زمرۀ بهترین ها قرار داشتند کسانی بودند که پدرانشان به احساسات آنها احترام می گذاشتند و انها را به خاطر موفقیت هایشان تحسین می کردند.این پدران در واقع همان پدران مربی هیجان بودند که هیجانات منفی فرزندان خود را مورد بی توجهی قرار نمی دادند، بلکه آنها را می پذیرفتند و ضمن همدلی با فرزندانشان، راهنماییشان می کردند تا با احساسات منفی خود کنار بیایند.
برای مثال در طی تمرینی که والدن به بچه های خود یاد می دادند تا یک بازی ویدئویی را انجام دهند، پدران مربیِ هیجان فرزند خود را تشویق می کردند و بدون آنکه در بازی او دخالت کنند به میزانِ لازم راهنمایی اش می کردند. آنها هرگونه موفقیت فرزند خود را دلیلی بر قابلیت و توانایی او تلقی می کردند و با کلمات ساده ای مثل آفرین، احسنت یا من می دانستم که تو می توانی آن کار را انجام بدهی او را تشویق می کردند.این پدران هر موفقیت کوچک را به سنگ بنایی برای تقویت اعتماد به نفس کودک خود تبدیل می کردند. تشویق های آنان به بچه قوت قلب می داد تا به پیشرفت و یادگیری ادامه دهد.برعکس بچه هایی که در تحقیقات ما از لحاظ روابط اجتماعی و پیشرفت تحصیلی وضعیت مطلوبی نداشتند آنهایی بودند که پدرانشان با آنها رفتاری سرد، مستبدانه، تحقیرآمیز و مداخله جویانه داشتند.
این گونه پدران در طی تمرین بازی ویدئویی فرزند خود را تحقیر می کردند و او را به خاطر اشتباهاتی که مرتکب می شد، مورد سرزنش و تمسخر قرار دادند. همچنین وقتی که بازی خوب پیش نمی رفت، بازی را از دست بچه می گرفتند و خودشان آن را انجام می دادند و بدین ترتیب، ناتوانی بچه را به رُخ او می کشیدند.سه سال بعد، هنگامی که با خانواده ها و معلمان بچه های مورد مطالعۀ مان صحبت کردیم، دریافتیم بچه هایی که پدرانشان با آنها رفتاری تحقیرآمیز و غیرحمایتگرانه داشتند بیش از سایر بچه ها دچار مشکل بودند. این بچه ها با دوستان خود رفتاری پرخاشگرانه داشتند و در مدرسه نیز بیش از همه مشکل ایجاد می کردند.
هرچند تحقیقات ما نشان می دهد تعامل میان مادر و فرزند نیز از اهمیت برخوردار است، اما ارتباط با پدر بیش از تعامل با مادر در موفقیت یا شکست های آیندۀ فرزندان در تحصیل یا در ارتباط با همسالان نقش داشت.بدون شک این یافته بسیار شگفت انگیز است، به ویژه که معمولاً مادران اوقات بیشتری را با فرزندان خود می گذرانند. به اعتقاد ما، دلیل این نفوذ و تاثیر عمیق پدران بر فرزندان آن است که در واقع رابطه با پدر باعث برانگیخته شدن هیجانات شدید در کودکان می شود.
منبع:
کودک آنلاین
برای ارسال نظر کلیک کنید
▼