حریم خصوصی زن و مرد، اجازه ورود تا کجا؟
باید از یک سری از خواستههای غیر منطقی خود چشم پوشی کند و نباید به برخی از جاها که دوست دارد سرک بکشد.
مرزها ایجاد شدنی است و فقط والدین آگاه و هوشیار میتوانند در سنین کودکی به درستی این مرزها را به کودک خود بشناسانند. فراموش نکنید که همیشه مهربانترین مادران، خودخواه ترین فرزندان را تربیت میکنند، آموزش این حریمها به کودک و تبعیت او به کمی سر سختی و قاطعیت نیاز دارد و کودک باید اصول تربیتی در این مرحله را پشت سر بگذارد. او باید بداند که نمی تواند به بعضی مکانها وارد شود.
باید از یک سری از خواستههای غیر منطقی خود چشم پوشی کند و نباید به برخی از جاها که دوست دارد سرک بکشد. چنین کودکی در بزرگسالی، فردی میشود که حریم همسر خود را محترم میشمارد و برای زندگی مشترک خود و دو خانواده هم مرز قایل است.
اعتماد
وقتی از مرز صحبت میکنیم، منظورمان خط کشی بین افراد نیست بلکه حفظ حریمها باید به نحوی انعطاف داشته باشد تا بتواند در صورت لزوم به مسائل ورود پیدا کند. سه مدل مرز در یک رابطه مشترک وجود دارد، تصور کنید در یک جاده تازه ساخته شده خط کشی وجود نداشته باشد، راننده چنین جادهای حریمی برای جاده قائل نیست و به دشواری میراند.
انسانی که به حریم خصوصی اش احترام گذاشته میشود، عزت نفس و اعتماد به نفس کافی برای زندگی دارد.
داشتن حریم خصوصی به انسان انگیزه پیشرفت در زندگی و مقابله با مشکلات آن را میدهد.
انسان در حریم خصوصی اش به خودش اهمیت میدهد و با خودش میاندیشد این فرصتی است که با خود روبرو شود و رفتار و اعمال خود را مورد قضاوت قرار دهد و به اصلاح آنها بپردازد.
انسان در خلوت خود بدون ریا و تظاهر و بدون اثر گرفتن از هیچ چیز و هیچ کس به تفکر میپردازد و نتایج بهتر و دقیق تری خواهد گرفت.
کسی که حریم خصوصی اش را محترم بشمارد به حریم خصوصی دیگران نیز احترام خواهد گذاشت و همین به ایجاد ارتباطش با دیگران و بخصوص همسرش تاثیر مثبت دارد.
زمانیکه فرد لباسهایش را میپوشد و آماده برای بیرون رفتن از خانه میشود، همسرش سریع واکنش نشان میدهد و میگوید «کجا؟ تو دیگر همسر داری و اگر جایی میخواهی بروی، باید با هم برویم» یکی از مشکلاتی که بعد از ازدواج در زندگی زناشویی مطرح است «محدود کردن آزادیهای فردی» طرفین است.در این موارد افراد، اولین واکنشی را که نسبت به این محدودیت از خود نشان میدهند «مقاومت» است.
در ابتدا زوجین این رفتار را میپذیرند و برای همدیگر گذشت میکنند، اما با مرور زمان مقاومت را آغاز کرده و میگویند: «ما هم میخواهیم زندگی شخصی خود و آزادی فردی داشته باشیم».
زمانیکه زوجین در زندگی مشترک خود مقاومت میکنند، باعث میشود که به تدریج در دید زن و شوهر یک سابقه ای ایجاد شود که در کجا همدیگر را آزاد و در کجا با هم به تفریح بپردازند. در نتیجه این رفتار باعث کلنجار و یا کَل کَل بین زوجین میشود.
مسئله اصلی اینست که طرفین باید به یکدیگر اعتماد داشته و همدیگر را در اینکه «رشد شخصی» داشته باشند یاری کنند.
ازدواج پیوند بین دو نفر است، اما دو نفر مستقل، قرار نیست درهمه چیزها به همدیگر وابسته و محدود باشد. در اینگونه مسائل خیلی خوبست که همسران در زمینه تفریح، با هم «علایق مشترک» داشته باشند. اما اگر علایقشان با هم نخواند و مشترک نباشد، مثلاُ اگر یکی از زوجین دوست نداشت به کوه برود خواه ناخواه زندگی خوبی نخواهند داشت.
برای اینکه این اتفاق پیش نیاید، زن و شوهر باید با یکدیگر « مذاکره » کرده و به « توافق » رسیده و همدیگر را بپذیرند. مثلاُ بگویید درست است که در زیر یک سقف زندگی میکنیم و زندگی مشترک خوبی هم داریم، ولی زندگی خوب این است که سعی کنیم همدیگر را تشویق کرده و کمک کنیم که به علایق شخصی و آزادیهای فردی خود بپردازیم. از طریق مذاکره و مهارتهای ارتباطی میتوانند با همدیگر گفتگو کنند و به تفاهم برسند.
برای ارسال نظر کلیک کنید
▼