اعتماد به نفس در دانش آموزان ابتدایی، مراقب کودکتان باشید!
در این مطلب، سعی داریم از منظر یک روانشناس به ارزیابی کیفی در مدارس و آسیب هایی را می تواند به اعتماد به نفس کودکان وارد کند، بررسی کنیم.
در این مطلب، سعی داریم از منظر یک روانشناس به این موضوع نگاه کنیم که ارزیابی کیفی آن هم به شکلی که در حال حاضر وجود دارد و اجرا می شود، چه مشکلاتی دارد و چه آسیب هایی را می تواند به کودکان وارد کند؟ ندا شیخی، دکترای روانشناسی در مورد این موضوع توضیحاتی می دهد:
خط فکری و برنامه واضح لازم است
در بچه های سنین دبستان، یعنی افراد 6 تا 12 سال، تفکر انتزاعی هنوز رشد نیافته و ذهن آنها به این توانایی نرسیده است. بنابراین لازم است که توصیفات کیفی بسیار دقیق و با جزییات انجام شود. اگر به کودک بگویید ضعیف یا عالی و... ممکن است نتواند آن را درک کند چون برداشت خاصی نسبت به این صفات کلی ندارد. به همین دلیل وقتی می گویند تو در ریاضی ضعیف هستی این ضعف را به سرعت به شخصیت خودش برمی گرداند چون نمی تواند توانایی ریاضی با کل قالب شخصیتی اش را از هم تفکیک کند.
سیستم ارزیابی کیفی نیز در حال حاضر بسیار کلی است، وقتی قرار باشد بچه ها با معیارهای کیفی در ۵ یا ۶ درجه تقسیم بندی شوند آسیب آن می تواند حتی از نمره ای که قبلا می گرفتند هم بیشتر باشد. چه کار باید کرد؟ باید ارزیابی کیفی را خیلی واضح، روشن و با جزییات انجام داد. به عنوان مثال برای توصیف مفهوم ضعیف بودن در درس ریاضی معلم به دانش آموز بگوید «تو نیاز داری ۵ مساله دیگر حل کنی...» یا برای تمرین روخوانی لازم است که «شبی یک کتاب داستان را بلند برای پدرومادرت بخوانی...» به این ترتیب خط فکری و برنامه ای واضح به کودک می دهد که نیاز به تمرین بیشتر یعنی چقدر و به چه صورت.
آزمایشگاه ویترین است، لطفا به وسایل دست نزنید!
برای بالا بردن کیفیت آموزش و رسیدن به ارزیابی کیفی به شیوه درست، لازم است که استفاده از وسایل کمک آموزشی و مهارت های آموزشی در آموزش دهنده ها، شامل مربی، معلم و حتی والدین بالا برود.
گاهی دیده می شود که در دبستان یا پیش دبستانی برای تعریف مفاهیم، از شکل استفاده می شود. مثلا برای مفهوم زبر و نرم، معلم تصویر یک خرگوش را نشان می دهد و به بچه ها می گوید این نرم است. اگر ما تجربه ای از دست کشیدن روی پوشش حیوان داشته باشیم، آن احساس برای مان یادآوری می شود و در ذهن مان با مفهوم نرم پیوند می خورد اما برای بچه ای که هیچ لمسی از خرگوش نداشته، چنین امکانی وجود ندارد.
بچه ها در سنین دبستان از طریق تجربه مفاهیم را جذب می کنند و تجربه را نیز به واسطه حواس پنجگانه خود به دست می آورند و از این راه نسبت به محیط پیرامون شان شناخت پیدا می کنند. بنابراین آموزش هم باید کیفی باشد تا بچه ها مفاهیم انتزاعی را که می خواهیم در ذهن شان شکل بگیرد، در مراحل اولیه به صورت تجربی لمس کنند.
متاسفانه بسیاری اوقات دیده می شود که آزمایشگاه بسیار مجهزی در مدرسه وجود دارد اما بچه ها اجازه استفاده از آن را ندارند. این موضوع به هر دلیلی، از ترس برای خراب شدن یا از کار افتادن وسایل گرفته تا توبیخ مسوول آزمایشگاه باشد، نتیجه این می شود که به بچه اجازه تجربه داده نمی شود. در حالی که برای آن تفکر کیفی که ما انتظار داریم در بچه ها ایجاد شود این تجربه ها مخصوصا در سنین دبستان بسیار مهم است تا مفاهیم انتزاعی به شکلی درست در ذهن آنها ایجاد شود نه چیزهایی ناقص از تصورات یا تخیلاتی که هرگز به درستی درک نشده اند.
زخم هایی که التیام آن سخت است
همیشه تلاش و شعار در آموزش بر این اصل استوار است که «خودت را با خودت مقایسه کن!» توانایی امروزت را با توانایی دیروز خودت مقایسه کن و این طور ترقی و پیشرفت را در خودتان بسنجید. شاید یکی از آسیب های مهم نظام نمره ای این بود که به جای مقایسه با خود، ارزیابی کودکان را بر اساس مقایسه با دیگران پیش می برد. متاسفانه این اتفاق می تواند در نظام کیفی نیز تکرار شود. وقتی به شیوه غلط و کلی از صفات کیفی استفاده شود خواه ناخواه، کودک و حتی والدین به سمت مقایسه با دیگران می روند. البته این میل به مقایسه ممکن است به صورت عمومی و به میزانی در تمامی والدین باشد. نباید این مقایسه را با این یکی که محصول ارزیابی کیفی نادرست است، اشتباه گرفت. والدین امروز به دلایلی از جمله تک فرزندی، توجه و تمرکز بیش از اندازه روی کودک و اینکه دوست دارند بهترین اتفاقات برای فرزندشان بیفتد، تا حدی مقایسه کودک خودشان با همکلاسی یا بچه های فامیل و... را دارند.
هر فردی از نظر استعدادها، توانایی ها، علایق و اهدافی که در زندگی دنبال می کند، یک موجود منحصر به فرد است. نباید فراموش کنیم که کودکان ما هر کدام دارای مجموعه ای از این صفات هستند و نباید با هم مقایسه شوند. در سیستم ارزیابی کیفی که کلی است و جزییات توصیفی ندارد، مقایسه اتفاق می افتد و نه تنها والدین مقایسه گر می شوند بلکه برای بچه ها نیز احساس گناه و سرخوردگی به دنبال دارد. این احساسات می توانند لطمه جبران ناپذیری به اعتماد به نفس بچه وارد کنند. روانشناسان معتقدند که تخریب و زخم هایی که به هر نحوی در دوران کودکی به اعتماد به نفس بچه وارد می شود، تا بزرگسالی ادامه پیدا می کند و جبران و التیام این زخم ها می تواند بسیار دشوار باشد.
خط فکری و برنامه واضح لازم است
در بچه های سنین دبستان، یعنی افراد 6 تا 12 سال، تفکر انتزاعی هنوز رشد نیافته و ذهن آنها به این توانایی نرسیده است. بنابراین لازم است که توصیفات کیفی بسیار دقیق و با جزییات انجام شود. اگر به کودک بگویید ضعیف یا عالی و... ممکن است نتواند آن را درک کند چون برداشت خاصی نسبت به این صفات کلی ندارد. به همین دلیل وقتی می گویند تو در ریاضی ضعیف هستی این ضعف را به سرعت به شخصیت خودش برمی گرداند چون نمی تواند توانایی ریاضی با کل قالب شخصیتی اش را از هم تفکیک کند.
سیستم ارزیابی کیفی نیز در حال حاضر بسیار کلی است، وقتی قرار باشد بچه ها با معیارهای کیفی در ۵ یا ۶ درجه تقسیم بندی شوند آسیب آن می تواند حتی از نمره ای که قبلا می گرفتند هم بیشتر باشد. چه کار باید کرد؟ باید ارزیابی کیفی را خیلی واضح، روشن و با جزییات انجام داد. به عنوان مثال برای توصیف مفهوم ضعیف بودن در درس ریاضی معلم به دانش آموز بگوید «تو نیاز داری ۵ مساله دیگر حل کنی...» یا برای تمرین روخوانی لازم است که «شبی یک کتاب داستان را بلند برای پدرومادرت بخوانی...» به این ترتیب خط فکری و برنامه ای واضح به کودک می دهد که نیاز به تمرین بیشتر یعنی چقدر و به چه صورت.
آزمایشگاه ویترین است، لطفا به وسایل دست نزنید!
برای بالا بردن کیفیت آموزش و رسیدن به ارزیابی کیفی به شیوه درست، لازم است که استفاده از وسایل کمک آموزشی و مهارت های آموزشی در آموزش دهنده ها، شامل مربی، معلم و حتی والدین بالا برود.
گاهی دیده می شود که در دبستان یا پیش دبستانی برای تعریف مفاهیم، از شکل استفاده می شود. مثلا برای مفهوم زبر و نرم، معلم تصویر یک خرگوش را نشان می دهد و به بچه ها می گوید این نرم است. اگر ما تجربه ای از دست کشیدن روی پوشش حیوان داشته باشیم، آن احساس برای مان یادآوری می شود و در ذهن مان با مفهوم نرم پیوند می خورد اما برای بچه ای که هیچ لمسی از خرگوش نداشته، چنین امکانی وجود ندارد.
بچه ها در سنین دبستان از طریق تجربه مفاهیم را جذب می کنند و تجربه را نیز به واسطه حواس پنجگانه خود به دست می آورند و از این راه نسبت به محیط پیرامون شان شناخت پیدا می کنند. بنابراین آموزش هم باید کیفی باشد تا بچه ها مفاهیم انتزاعی را که می خواهیم در ذهن شان شکل بگیرد، در مراحل اولیه به صورت تجربی لمس کنند.
متاسفانه بسیاری اوقات دیده می شود که آزمایشگاه بسیار مجهزی در مدرسه وجود دارد اما بچه ها اجازه استفاده از آن را ندارند. این موضوع به هر دلیلی، از ترس برای خراب شدن یا از کار افتادن وسایل گرفته تا توبیخ مسوول آزمایشگاه باشد، نتیجه این می شود که به بچه اجازه تجربه داده نمی شود. در حالی که برای آن تفکر کیفی که ما انتظار داریم در بچه ها ایجاد شود این تجربه ها مخصوصا در سنین دبستان بسیار مهم است تا مفاهیم انتزاعی به شکلی درست در ذهن آنها ایجاد شود نه چیزهایی ناقص از تصورات یا تخیلاتی که هرگز به درستی درک نشده اند.
زخم هایی که التیام آن سخت است
همیشه تلاش و شعار در آموزش بر این اصل استوار است که «خودت را با خودت مقایسه کن!» توانایی امروزت را با توانایی دیروز خودت مقایسه کن و این طور ترقی و پیشرفت را در خودتان بسنجید. شاید یکی از آسیب های مهم نظام نمره ای این بود که به جای مقایسه با خود، ارزیابی کودکان را بر اساس مقایسه با دیگران پیش می برد. متاسفانه این اتفاق می تواند در نظام کیفی نیز تکرار شود. وقتی به شیوه غلط و کلی از صفات کیفی استفاده شود خواه ناخواه، کودک و حتی والدین به سمت مقایسه با دیگران می روند. البته این میل به مقایسه ممکن است به صورت عمومی و به میزانی در تمامی والدین باشد. نباید این مقایسه را با این یکی که محصول ارزیابی کیفی نادرست است، اشتباه گرفت. والدین امروز به دلایلی از جمله تک فرزندی، توجه و تمرکز بیش از اندازه روی کودک و اینکه دوست دارند بهترین اتفاقات برای فرزندشان بیفتد، تا حدی مقایسه کودک خودشان با همکلاسی یا بچه های فامیل و... را دارند.
هر فردی از نظر استعدادها، توانایی ها، علایق و اهدافی که در زندگی دنبال می کند، یک موجود منحصر به فرد است. نباید فراموش کنیم که کودکان ما هر کدام دارای مجموعه ای از این صفات هستند و نباید با هم مقایسه شوند. در سیستم ارزیابی کیفی که کلی است و جزییات توصیفی ندارد، مقایسه اتفاق می افتد و نه تنها والدین مقایسه گر می شوند بلکه برای بچه ها نیز احساس گناه و سرخوردگی به دنبال دارد. این احساسات می توانند لطمه جبران ناپذیری به اعتماد به نفس بچه وارد کنند. روانشناسان معتقدند که تخریب و زخم هایی که به هر نحوی در دوران کودکی به اعتماد به نفس بچه وارد می شود، تا بزرگسالی ادامه پیدا می کند و جبران و التیام این زخم ها می تواند بسیار دشوار باشد.
منبع:
نی نی سایت
برای ارسال نظر کلیک کنید
▼