کودکم پرتوقع است، مشکل از خودتان هست
در جامعه ما فاصله طبقاتی وجود دارد. برخی افراد در اوج رفاه زندگی کرده و برخی دیگر بهشدت فقیرند.
درحالی که افراد بزرگسال ممکن است بتوانند این مساله را تجزیهتحلیل کرده و بهگونهای با شرایط کنار بیایند، اما درک اینگونه مسائل برای کودکان دشوار است. برایمثال برخی از والدین بهویژه در طبقهمتوسط اجتماعی برای اینکه کودکشان فاصلهطبقاتی را حس نکند، خود را به آبوآتش میزنند تا بهقول معروف فرزندشان درکنار دیگر کودکان هیچکمبودی احساس نکند. هرچند این روش هم برای فرزندپروری چندانمناسب نیست. در این شرایط فشار مضاعف به خانوادهها وارد میشود و این روش پرورش افراد را در بزرگسالی با مشکلات متعدد مواجه میکند. هشتم اکتبر، روز جهانی کودک، بهانهای شد تا شیوههای فرزندپروری بخش قابلتوجهی از والدین در جامعه ما مورد بررسی قرار گیرد.
برخلاف گذشته که به احتیاجات روانی کودک بها داده نمیشد، امروزه والدین همه تلاش خود را به کار میگیرند تا نیازهای زیستی و روانی فرزندانشان را بهشکل مطلوب برآورده کنند. این توجه اتفاق مناسبی محسوب میشود، چون زمینه را برای رشد استعدادهای مختلف کودکان و دانشآموزان فراهم کرده و باعث میشود این استعدادها در سطوح مختلف شکوفا شود. هرازگاهی هم تلاش برای شکوفایی استعداد کودکان بهطور ناخواسته موجب تخریب وضعیت روانی آنها میشود. از سوی دیگر اغلب کودکانی که در محلات فقیر، حومه شهرها یا مناطق روستایی و دورافتاده سکونت دارند، از امکانات آموزشی پایینی برخوردارند. همین کمبودها باعث میشود والدین بکوشند کودکانشان را در مهدها و مدارس شهرها و مناطق مرفهنشین و طبقات بالا ثبتنام کنند. هرچند این مساله هم مستلزم هزینههای فراوان است. در این وضعیت خانوادههایی با وضع اقتصادی ضعیف یا متوسط فقط بر اهداف کوتاهمدت فرزندشان متمرکز میشوند. در این میان اغلب این کودکان به سوءتغذیه مبتلا هستند.
دستیابی به امکانات مرتبط با طبقات اجتماعی
بر اساس بررسیهای روانشناسان و جامعهشناسان انواع سخنهای شناختی، خودتصوری، روابط گروهی، رابطه معلم و شاگرد و... تحتتاثیر طبقهای اجتماعی است که کودک در آن رشد کرده است. بهزبان ساده کودکان والدین طبقهپایین بهعلت شرایط ویژه محیطی و آموزشی که داشتهاند، توانمندیهای متفاوتی در مقایسه با کودکان طبقهبالا در خود شکل دادهاند و در اکثر موارد قادر به برابری با کودکان طبقات بالاتر نیستند. این نابرابریهای طبقاتی و ذهنی کودکان میتواند آثار مخرب روی روحیه تحصیلی آنها داشته باشد. در این شرایط خانوادههای طبقات پایین اجتماعی دورنمای کوتاهی از آموزشوپرورش دارند و از فرزندان خود انتظار آنچنانی برای ورود به دانشگاه ندارند و همین را که سواد خواندن و نوشتن داشته باشند، کافی میدانند. درنتیجه بهعلت فقدان یا پایینبودن انگیزش اجتماعی خانوادگی اغلب این دانشآموزان در کسب مدارج عالی تحصیلی، هنری، ورزشی و اجتماعی موفق نمیشوند.
چشم و همچشمی در دنیای کودکان
امروزه دیگر پرکردن اوقاتفراغت کودک فقط به پوشیدن لباس و هدایت او به گروه همسنوسالانش برای بازی ختم نمیشود، بلکه آنها بهدلیل تزریق افکار مختلف از سوی والدینشان آموختهاند دسترسی به وسیله ارتباطی یا استفاده از پوشاک برند در جایگاه اجتماعیشان تاثیرگذار است. مسئولان برخی مدارس و مهدکودکها، از آوردن وسایل گرانقیمت از سوی نونهالان و دانشآموزان جلوگیری میکنند، اما از سوی والدین شاهد وجود یک نوع چشم و همچشمی در تهیه و بهکارگیری وسایل هستیم. این طرز فکر خود را در ثبتنام کودکان در کلاسهای گوناگون از سوی والدین و مقایسه فرزندشان با دیگر کودکان نمایان میکند.
اخذ وام برای نداشتن کمبود
زینب در یک خانواده پرجمعیت بزرگ شده است. او که از روزگار کودکیاش با آه و حسرت یاد میکند، به خبرنگار «آرمان» میگوید: من دختر دوم از یک خانواده 10نفره هستم. خانواده در آن وضعیت توانایی پاسخگویی به نیاز فرزندانشان را نداشتند. برایمثال مجبور بودیم در آغاز سال تحصیلی کیف سال گذشته یا وسایل دیگر افراد خانواده را به مدرسه ببریم، اما هماکنون دیگر نمیخواهم فرزندم مانند خودم با کمبود بزرگ شود. این مادر 35ساله میافزاید: با اینکه همسرم یک کارمند ساده است، اما ترجیح میدهیم فرزندانمان را در مهدکودکها و مدارس مطرح و گرانقیمت شهر ثبتنام کنیم. آنها نباید هیچکمبودی را احساس کنند. او عنوان میکند: همسرم امسال برای ثبتنام فرزندان وام گرفته و ماهانه مبلغی از حقوقش کسر میشود. این زن خانهدار میگوید: فرزندانم از هوش و استعداد سرشار برخوردارند و باید از ظرفیت آنها بهرهبرداری شود. من برای فرزندانم سرمایهگذاری میکنم تا آینده مناسبی داشته باشند.
وقتی توقعات بچهها بیشتر میشود
حسام دانشجوی مقطع کارشناسی ارشد است. او که یک دختر سهساله دارد، به خبرنگار «آرمان» میگوید: کودک من از بنده، همسرم و دیگر خرجومخارج زندگی بیشتر هزینه دارد. این پدر جوان میافزاید: بر اساس گفتههای کارشناسان، کودک باید در سنین قبل از ورود به مدرسه مهارتهای مختلف را بیاموزد و اینچنین خود را برای زندگی جدید آماده کند. بهگفته او کلاسهای مختلف با هزینههای فراوان همراه است، اما برای پرورش خلاقیت در فرزندم از هیچهزینهای دریغ نمیکنم. باید توجه داشت در دنیای پررقابت امروز احساس کمبود، کودک را با عقدهها و کمبودهای فراوان روبهرو میکند. پس در این شرایط تا وقتی که بتوانم امکانات مناسب در اختیار فرزندم قرار میدهم. او تاکید میکند: در شرایط کنونی فرزندآوری و فرزندپروری دشوار است. افراد بهزحمت از پس خرجومخارج یک کودک برمیآیند. این درحالی است که بهقول قدیمیها کودک هرقدر که بزرگتر شود، مشکلات و توقعاتش هم بیشتر میشود.
والدین محبتکردن و تربیت کودک را بیاموزند
یک روانشناس با بیان اینکه ارائه خدمات بیش از حد به فرزندان، والدین را متحمل شرایط سخت میکند، میگوید: بر اساس بررسیهای رفتارشناسان والدین در طول زمانهای متمادی میتوانند وظیفه والدی خود را بهشکل مناسب انجام دهند. بهگفته یکی از بزرگان روانشناسی کودک، اغلب والدین بهدلیل نیاموختن نوع مناسب تربیت، بیحدواندازه به فرزندشان محبت میکنند. والدین بهاشتباه محبتکردن را برابر با تربیتکردن میدانند. در این شرایط والدین بسیار فراتر از توان جسمی، روحی و روانی، مالی و زمانی خود برای فرزندانشان انرژی صرف میکنند. شیوا دولتآبادی میافزاید: بهطور معمول در نتیجه این شیوه نازپروردگی شاهد پرورش افرادی مسئولیتناپذیر، پرتوقع و ناراضی هستیم. بنابراین آشناکردن کودک با واقعیتهای زندگی خود و حتی فراتر از آن آگاهیکردن آنها با شیوههای زندگی دیگر کودکان در سراسر جهان یک مسئولیت تربیتی است، اما والدین با ارائه خدمات بیاندازه و بیتوجهی به واقعیتهای موجود فرزندشان را در یک دنیای خیالی پرورش میدهند.
بهگفته او در این وضعیت کودکان هم خود را ملزم به هیچتلاشی نمیکنند. درنتیجه هرقدر والدین فرزندان را از واقعیتهای موجود مطلع کنند، بههمانترتیب ذهن و رفتار فرد شکل میگیرد. این روانشناس با بیان اینکه والدین در صورت بروز نارساییهای اقتصادی نباید فشار موجود را به سمت فرزندان هدایت کنند، تاکید میکند: والدین میتوانند کودکان را بهوسیله گفتوگو وارد دنیای ذهنی بزرگترها کنند. در واقع دانستن برخی واقعیتها در زندگی میتواند در استحکام و مسئولیتپذیری شخصیت کودک موثر باشد. دولت آبادی میافزاید: والدین باید بدانند که فرزندپروری باید همراه با محبتکردن، راهنمایی و هدایت به سمت مستقلشدن، توانایی حل مساله و آشنایی با قابلیتهای فرهنگی و محیطی باشد. او تاکید میکند: اگر والدین از کنار هر یک از مسائل با بیتوجهی بگذرند، به فرزند خود ظلم کردهاند. همچنین ایجاد تعادل در بین این دو وجه مهم فرزندپروری میتواند یک راهحل مناسب برای پرورش انسانهایی مسئولیتپذیر و سعادتمند باشد. بهگفته او امروزه خانوادههای ایرانی در رقابت و چشم و همچشمی هستند.
در این وضعیت مساله داشتن بهمعنای مالک شیشدن، ملاک خوشبختی است. البته این مقوله که داشتن یک شی چقدر خوشبختی بهدنبال دارد، باید مورد بحث قرار گیرد، چراکه بیش از حد داشتن وسایل بهنوعی اشباعشدگی میآورد و در آن دیگر شادمانی نیست. برایمثال کودک فقط در یک لحظه از داشتن یک وسیله خوشحال میشود و دیگر هیچتمایلی به آن ندارد. این روانشناس میگوید: باید ارائه هرگونه امکانات به کودک متناسب با امکانات خانواده و تلاش کودک در مسیر تصاحب یک وسیله باشد. برایمثال کودک میتواند بهواسطه یک رفتار بهداشتی، ورزشی و... امتیاز کسب کند. این اقدام یک تربیت سازنده است، اما اگر استدلال والدین فقط این باشد که چون دیگران دارند، باید کودکشان هم به آن امکانات دست یابد، نمیتوانند کودک را با تصاحب یک وسیله یا امکانات راضی نگه دارند. بهگفته او ایجاد نوعی تعادل و تبدیل آن به همدلی و تعهد به خانواده نوعی تربیت است. در این وضعیت والدین میتوانند به ایجاد همدلی در بین اعضای خانواده بپردازند. در نتیجه این رفتار والدین میتوانند گفتوگوهای سازنده با فرزندشان داشته و به این شکل کمبودها را برای کودک قابلفهم کنند. به هر حال مساله چشم و
همچشمی باید از طریق شعور افراد بزرگسال کنترل شود
منبع:
سلامت نیوز
برای ارسال نظر کلیک کنید
▼