۱۷۷۱۱۷
۲۱۵۲
۲۱۵۲

احساس گناه در کودکان، نشات گرفته از چیست؟

هنگامی که کودکان ما کار نادرستی انجام می دهند نخستین واکنش ما ممکن است خشم باشد و سپس، متاسفانه، به بدترین ها اندیشیدن.

ما می خواهیم فرزندانمان درست را از نادرست تشخیص دهند. آموختن این امر به آنان، اگر نگوییم همۀ عمر، همۀ سال هایی که با ما هستند به درازا می کشد.
ما می توانیم این کار را با این آموزش که نباید اسباب بازی های دوستانشان را بردارند، که باید پول چیزی را که از فروشگاه می خریم بپردازیم، شروع کنیم و اینکه دغل کاری، رفتاری اشتباه و نادرست است.
چگونه به فرزندانمان کمک کنیم تا بد را از خوب تشخیص دهند؟ ما امیدواریم آنان، با پیروی از الگوی ما، بیاموزند خوب و مهربان باشند. اما چه کنیم اگر کار به این سادگی پیش نرود؟ چه کنیم وقتی رفتار آنان درست خلاف چیزی است که به آنان آموزش می دهیم؟
سرزنش و سرافکنده کردن کودکان موجب می شود احساس بدی دربارۀ خودشان پیدا کنند و می تواند آنان را به ورطۀ کمی اعتماد به نفس یا احساسی کلی از بی ارزش بودن بکشاند. بنابراین برای هدایت یا زیر نفوذ گرفتن فرزندانمان نباید از شرمنده کردن بیش از اندازۀ شان استفاده کنیم. بچه ها بیشتر از حمایت و تشویق می آموزند تا از تنبیه.
خوشبختانه، فرزندانِ بیشتر ما از روی عمد به کسی یا چیزی آسیب نمی رسانند. معمولاً گناه غیر عمدی و بدون فکر بچه های ما است که دخالت ما را طلب می کند، زمانی که عروسکی را از دست دوستشان قاپ می زنند، در آشپزخانه ریخت و پاش می کنند، یا بدون اجازه گرفتن چیزی را برمی دارند.
به عنوان پدر و مادر وظیفۀ ما است که به آنان کمک کنیم بفهمند چطور شد رفتار نادرست را برگزیدند و خاطر نشان سازیم چگونه می توانند مسئولیت رفتارشان را بر عهده گیرند و کارها را روبه راه کنند.

تشویق به یادگیری نه احساس گناه
هنگامی که کودکان ما کار نادرستی انجام می دهند - چیزی می دزدند، دروغ می گویند، کلک می زنند - نخستین واکنش ما ممکن است خشم باشد و سپس، متاسفانه، به بدترین ها اندیشیدن.
در این لحظه بسیار مهم است که امکان تردید را از فرزندانمان نگیریم. آنان ممکن است به درستی نفهمیده باشند که قوانین اخلاقی را شکسته اند. ما می توانیم به جای سرزنش و تنبیه شان، این حوادث را به تجربه های آموزشی تبدیل کنیم.
اگر مراقب باشیم که به سرعت نتیجه گیری نکنیم، بلکه به جای آن اجازه دهیم کودکانمان به ما بگویند چرا آن کار را انجام داده اند، می توانیم مطمئن باشیم که از این آزمون با تفکری بهتر از آنچه از آنان در انتظار می رود، همراه با احساسی درست و سالم از خود ارزشی، بیرون خواهند آمد.
مادر متوجه می شود دَرِ کیف پول او در کنار کتاب جیبی اش باز و همۀ پول خرده هایش برداشته شده است. تنها او و دختر هفت ساله اش ملیسا در خانه هستند. مادر برای پی بردن به حقیقت، به اتاق ملیسا می رود و می گوید: متوجه شدم که همۀ پول خردهایم از کیفم برداشته شده است.
ملیسا سعی می کند توضیح دهد: خوب، ماشین بستنی اومد و من کمی پول می خواستم که یک بستنی بخرم. تو هم سرگرم حرف زدن با تلفن بودی. من هم رفتم سر کیفت و پول برداشتم. متاسفم که نتونستم زیپ کیف را ببندم.
مادر وسوسه می شود که بخندد؛ ولی قیافه ای جدی به خود می گیرد. خوب است که ملیسا اظهار تاسف می کند؛ ولی تاسف او برای چیز دیگری است. مادر به آرامی و محکم می گوید: کیف من و پول من چیزهای شخصی من هستند. من از پول های تو برنمی دارم، تو هم اجازه نداری به پول های من دست بزنی.
اگر نخستین بار است که چنین اتفاقی می افتد، مادر و ملیسا ممکن است توافق کنند که ملیسا پول مادر را از پول توجیبی خود بپردازد. اگر دومین بار است، می شود ملیسا را، علاوه بر برگرداندن پولی که برداشته، از یک برنامۀ دلخواه محروم کرد.
اگر پول برداشتن بدون اجازه کار همیشگی او شود، آن وقت مادر باید به فکر راه حلی جدی تر باشد؛ مثلاً رفتن نزد یک متخصص تا ریشۀ دزدی ملیسا را پیدا کند.
مادر ملیسا او را برای برداشتن پول شرمنده نساخت؛ ولی برای او روشن کرد که رفتارش نادرست و قبول نکردنی است. ملیسا امکان دارد برای رفتار اشتباهی که از او سرزده است احساس گناه کند؛ ولی خود را آدم بدی نمی بیند.

حقوق کودکان نسبت به احساساتشان
برای ما بزرگ ها ممکن است مشکل باشد به خاطر آوریم کودک بودن یعنی چه. گاهی اوقات وقتی فرزندان ما عصبانی یا ناراحت می شوند، به نظر ما می رسد که لوس یا غیرمنطقی هستند. ما باید به خاطر داشته باشیم که آنان در حال آموختن بیان احساساتشان هستند و برای توجیه طبقه بندی آنها هنوز توانایی کافی ندارند.
ما باید به آنها اجازه دهیم بدون اینکه سرافکنده شوند، احساسات خود را بیان کنند؛ خواه احساساتشان برای ما پذیرفتنی باشد یا نباشد.
پذیرش مهرآمیز ترس ها و خطاهای فرزندانمان و کمک ما به ایشان برای رویارویی با آنان به کودکان ما اجازه می دهد با احساس خوبی دربارۀ خودشان رشد کنند. صرف نظر از اینکه برخی از این احساسات تا چه حد ممکن است به نظر ما بی پایه و اساس باشند، هر کودکی برای بیان احساسات و برآورده شدن نیازهای عاطفی خود از حق اساسی برخوردار است.
آنان به تدریج که بزرگتر می شوند، با احساس مسئولیت برای بیان احساسات خود رفتارشان را به شکلی که از نظر دیگران پذیرفتنی و قابل احترام باشد، مناسب می سازند. اما تا زمانی که این توانایی را به دست بیاورند، تلاش برای سرافکنده کردنشان با تظاهر به اینکه این احساسات وجود ندارند، هیچ فایده ای نخواهد داشت.
اجازه دادن به کودکان برای بیان احساسات واقعی شان، نخستین گام به سوی حل مشکلات آنان است. وقتی بچه های ما اجازه داشته باشند احساسات واقعی خود را برای ما آشکار سازند، خواهیم توانست برای بیرون ریختن احساسات منفی، حرکت به جلو و رشد کردن به آنان کمک کنیم.

پذیرش مسئولیت
کودکان خردسال از راه بازی و آزمایش، بسیاری چیزها دربارۀ علت و معلول می آموزند. کودکی نوپا که بر روی صندلی بلندش نشسته است، با انداختن قاشق به زمین در حال آزمایش کردن و کسب تجربه است. برای او این بازی سرگرم کننده است، به ویژه زمانی که پدر یا مادر هر بار قاشق را برمی دارند و به او می دهند.
کودکان به تدریج که بزرگ و بالغ می شوند، توانایی شناخت راه های زیرکانه ای را که می توانند حادثه ای را موجب شوند و همچنین راه هایی که می توانند در دیگران اثر بگذارند به دست می آورند. این آموزش آغاز احساس مسئولیت و پاسخگویی کودکان است که همراه با افزایش سهم کودکان در زندگی خانوادگی، تکامل می یابد.
کودکان برای اینکه متوجه شوند چه اتفاقی افتاده است یا چگونه کارها را سر و سامان دهند، به سرافکنده شدن نیاز ندارند. هر کودک خردسالی معمولاً برای کمک به اینکه همه چیز را دوباره روبه راه کند اشتیاق خود انگیخته ای از خود نشان می دهد.

پوزشخواهی
عذرخواهی می تواند همچون مرهم باشد و کمک کند موقعیتی که بر اثر آن شخصی یا چیزی آسیب دیده است، بهبود یابد. در جریان هیجانِ بازی وسطی وقتی اندرو، دوازده ساله، توپ را آنچنان محکم زد که موجب شد یکی از همکلاسی هایش به زمین بیفتد. او به سرعت به سویش رفت و پرسید: حالت خوبه؟ معذرت می خوام.
او مسئولیت آنچه اتفاق افتاده بود پذیرفت، از اینکه موجب ناراحتی دوستش شده بود از صمیم قلب ناراحت شد. در مقابل بعضی از بچه ها تصور می کنند پوزشخواهی می تواند کار عصای جادو را انجام دهد، به طوری که با پوزش خواستن می توانند نقش خود را در ایجاد مشکل پاک کنند، بدون اینکه هیچ احساس گناه یا شرمندگی نداشته باشند.
ما می خواهیم کودکانمان تشخیص دهند که رفتارشان در دیگران تاثیر می گذارد و وقتی کاری می کنند که سبب آسیب دیدن یا ناراحتی کسی می شود، بسیار مهم است که درک کنند آن شخص چه احساسی ممکن است داشته باشد و نقش خود را در ایجاد آن ناراحتی بفهمند.
یک چنین آموزشی کودکان ما را به پوزشخواهی واقعی و صمیمانه و تلاش برای روبه راه کردن شرایط هدایت می کند، که با پوزشخواهی سرسری و بدون محتوا بسیار متفاوت است.
ما با صمیمانه گوش دادن به گفته های فرزندانمان، می توانیم کمک کنیم ویژگی مهم همدلی را به خوبی بیاموزند. وقتی بچه ها احساس کنند ما تلاش داریم بفهمیم آنان چه احساسی دارند، برایشان آسان تر خواهد بود سعی کنند بفهمند دیگران چه احساسی دارند.

احترام برای دیگران و خودشان
کودکان ما به دلگرمی و راهنمایی ما نیاز دارند تا بتوانند جای خود را در دنیای قوانین و مقررات پیدا کنند. در این مورد باید به خاطر داشته باشیم که خجالت و احساس گناه، احساساتی بسیار قوی هستند و باید به ندرت مورد استفاده قرار گیرند.
افزون بر این باید بدانیم که سرزنش کردن الزاماً رفتار مورد خواهش را در کودکان بهبود نمی بخشد. در حالی که دیدن نقششان در انجام دادن کارها و شناختن مسئولیتشان معمولاً در این مورد بسیار مؤثر است.
با یاری رساندن سخاوتمندانه، مثبت و احترام آمیز، بیشتر کودکان خواهند فهمید که مسئول نتایج رفتارشان هستند و وقتی طبیعت علت و معلولی را بفهمند بیشتر مسئولیت پذیر خواهند شد. آنان ارتباط میان آنچه را انجام داده اند و آنچه را اتفاق افتاده است می بینند و می خواهند کمک کنند تا همه چیز روبه راه شود.

محتوای حمایت شده

تبلیغات متنی

  • اخبار داغ
  • جدیدترین
  • پربیننده ترین
  • گوناگون
  • مطالب مرتبط

برای ارسال نظر کلیک کنید

لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.

از ارسال دیدگاه های نامرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.

لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.

در غیر این صورت، «نی نی بان» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.