تنبیه بدنی کودکان، منجر به خشونت آن ها میشود؟
یک مطالعه جدید، بحث در مورد اینکه آیا بچهها باید تنبیه شوند یا نه را دوباره مورد بررسی قرار میدهد.
یک مطالعه جدید، بحث در مورد اینکه آیا بچهها باید تنبیه شوند یا نه را دوباره مورد بررسی قرار میدهد. در اینجا چند نظریه از کارشناسان و والدین در مورد این موضوع وجود دارد. مریدیت لیبرمن، مادر میسوری، به خوبی تنبیههای بدنی که در دوران کودکی تجربه میکرده است را به یاد دارد.
تنبیه بدنی کودک: درست یا غلط؟
لیبرمن گفت: "والدین من یک رویکرد سرسختانه مذهبی را برای تربیت بچهها اتخاذ کرده بودند. به یاد دارم که همیشه این مثَل را میشنیدم،" کسی که چوب را کنار میگذارد، بچه را لوس میکند". تنبیه بدنی شکلی ثابت از تربیت در خانه ما بود، که بیشتر استفاده میشد. من و خواهر و برادرم قبل از مجازات برای شنیدن نصیحت آماده میشدیم. تنبیه بدنی با ابزارهای مختلف را تجربه میکردیم. قاشقهای چوبی و راکت پینگ پنگ نیز جزو ابزارها تنبیه بدنی بودند. زمانی بود که ما حتی مجبور بودیم شاخه درخت را خودمان برای تنبیه قطع کنیم. تا همین امروز، صدای کمربند که با آن کتک میزدند مرا به وحشت میاندازد. "
برای لیبرمن، تنبیه کودکان خودش، هرگز گزینه تربیتی نبود. در حقیقت، او روابط خود را با خواستگاران قبلیاش که مایل نبودند موضع خود را در مورد تنبیه بدنی کودک تغییر دهند، پایان داد.
امروز او و همسرش در زمینه تربیت فرزند نظر مشترک دارند.
لیبرمن میگوید: "تنبیه و اجبار فیزیکی در واژگان فرزندپروری ما نیست، بخصوص به این دلیل که چطور این چیزها باعث شدهاند فکر میکنیم اینگونه تنبیهها منفی هستند."
تنبیه درست یا غلط؟
در طی سالها، تنبیه بدنی موضوع تحقیقات بسیار زیادی بوده است. محققان گفته اند که این تاکتیک تربیتی میتواند بیماری روحی را افزایش دهد، کودکان را در مراحل بعدی زندگی تهاجمیتر کند و حتی در مغز کودک نیز سبب کاهش ماده خاکستری میشود.
آخرین تحقیقات منتشر شده، نتیجه گیری میکنند کودکانی که تنبیه شدهاند، خطر ابتلا به خشونت خانگی در بزرگسالی در آنها افزایش مییابد. این افزایش حتی زمانی که عوامل دیگر مانند وضعیت اجتماعی-اقتصادی و سایر انواع سوء استفاده در خانه کنترل شدند، یافت شد.
به خاطر وجود اطلاعات بسیار زیادی که در مورد این مسئله وجود دارد، اکثر سازمانهای مهم سلامت مخالف تنبیه بدنی هستند. آکادمی اطفال این موضع را میپذیرد: "آکادمی اطفال به شدت با تنبیه بدنی کودک به هر دلیلی مخالف است. تنبیه هرگز توصیه نمیشود. "
در ژانویه ۲۰۱۷، فرانسه پنجاه و دومین کشور برای ممنوعیت تنبیه بدنی، رده بندی شد.
در آوریل گذشته، NPR گزارش داد که برخی مدارس هنوز آشکارا مجازاتهای بدنی را مجاز میدانند، در عین حال کشورهای دیگر هیچ قانونی علیه مجازاتهای بدنی ندارند. نظرسنجی ABC که در ماه نوامبر منتشر شد نشان داد که نیمی از والدین تنبیه بدنی را تأیید میکنند. نیمی از والدین پاسخ دادند که آنها فرزندانشان را تنبیه بدنی میکنند.
یک موضوع داغ برای والدین
اگر میخواهید یک گروه از والدین را به یک بحث داغ بکشانید، چندین موضوع وجود دارد که مطمئناً تأثیر دلخواه ایجاد میکنند. اما ممکن است هیچ کدام از آنها همانند موضوع تنبیه بدنی بحث بر انگیز نباشند.
کسانی که مخالف تنبیه بدنی هستند، به تحقیقاتی که عواقب منفی تنبیه بدنی را نشان میدهند، اشاره میکنند.
کسانی که موافق تنبیه بدنی هستند اغلب به فرزند خودشان اشاره میکنند و می گویند: "ببینید، من فرزند خوبی تربیت کردهام". چنین موردی در مورد استفانی تامپسون صدق میکند
او گفت که او در دوران کودکی تنبیه بدنی شده است، و امرو کودکان او همان گونه تربیت شدهاند. اما تنبیه بدنی که او توصیف میکند کاملاً از آنچه لیبرمن تجربه کرده است متفاوت است.
تامپسون یادآور شد: "تنبیه بدنی معمولاً آخرین راه حل برای تربیت فرزندان در خانواده ما بود، اما من میتوانم چندین بار را به یاد آورم که تنبیه شده بودم. همیشه پس از آنکه روشهای دیگر با شکست مواجه میشدند من هم با دست و هم با شلاق تنبیه میشدم."
امروز، او میگوید: "هرکدام از سه فرزندم احتمالاً دو تا پنج بار در طول عمرشان تنبیه بدنی شدهاند. تنبیه همیشه برای ما آخرین راه حل است و تنها برای جدیترین خلافها تنبیه بدنی صورت میگیرد. تنبیه بدنی اغلب اتفاق نمیافتد، اما زمانی که این کار انجام میشود، فرزندانم تخطی را تکرار نمیکنند. "
برخی از استدلالهای مخالف تنبیه بدنی
بنابراین آیا تفاوتی میان نوع تنبیه بدنی که این دو مادر توصیف کردند وجود دارد؟
و آیا میتوان تنبیه را در واقع یک تاکتیک انضباطی مناسب بدون پیامدهای طولانی مدت دانست؟ طبق گفته مونیکا جکمن، درمانگر شغلی که متخصص اطفال و سلامت روان است، این مسئله به همین سادگی نیست.
او گفت: "ما هنوز یک نسل از پدر و مادرهایی را داریم که کتک خوردهاند." "بنابراین برای آنها، تنبیه بدنی آشناست. اما حتی اگر به طور کلی به فرهنگ خود نگاهی بیندازیم، میبینیم افرادی را که از قانون تخطی کردهاند با خشونت فیزیکی تنبیه نمیکنیم. پس چرا ما این کار را با فرزندانمان انجام میدهیم؟ اغلب اوقات وقتی والدین تنبیه بدنی میکنند عصبانی و ناامید هستند - حتی اگر آنها سعی داشته باشند که اینگونه نباشند. بنابراین این مسئله یک پیام مختلط را ارسال میکند، زیرا والدین هنگامی که عصبانی یا ناامید میشوند، کتک میزنند، اما پس از آن کودک به خاطر این کار دچار مشکل میشود."
او توضیح داد:" حتی فراتر از آن، خشونت فیزیکی معمولاً به ترس منتهی میشود که این ترس مانع تکرار رفتار توسط کودک میشود. آنها میترسند، بنابراین از انجام هر گونه رفتار چالش برانگیزی که باعث ایجاد ترس شود، اجتناب میکنند. اما شما در واقع به کودک هیچ چیزی را آموزش نمیدهید. حتی اگر بعد از تنبیه بدنی حرف بزنید، به عنوان یک بزرگسال، خشونت فیزیکی را به عنوان وسیلهای برای خاتمه کار کودکتان و برای تغییر رفتار آنها مدل سازی میکنید. ما باید در مورد پیامی که به بچهها ارسال میکنیم، فکر کنیم: کتک زدن میتواند برای وادار کردن فرد به انجام آنچه شما میخواهید، استفاده شود.
او میگوید در عوض" والدین باید بچههای خود را برای کنترل عاطفی بهتر آموزش دهند. و آن را با مدل سازی کنترل عاطفی در خودشان به کودک آموزش میدهند. "
دکتر مایکل یوگمن، متخصص اطفال، با این نظر موافق است.
او به هلث لاین گفت: ریشه کلمه " دیسپیلین " از یادگیری میآید. بچهها وقتی که کتک میخورند، یاد نمیگیرند. بنابراین اگر هدف از تربیت، یادگیری باشد، باید راههای بهتری پیدا کنیم - و ما باید به والدین کمک کنیم تا شیوههای بهتر را پیدا کنند.
وی ادامه داد: بخشی از این مشکل وابسته به فرهنگ ما است. پدران و مادران قطعاً می گویند: "خوب، این چیزی است که من با آن تربیت شده ام و اکنون خوب هستم."
چگونه میتوانیم با مسئله فرهنگ برخورد کنیم؟
بعضی از استدلالها برای پاسخ به این سؤال ممکن است ناشی از فهمیدن این مسئله باشد که چرا والدین خیلی سریع تحقیقات را رد کردهاند. برای تامپسون، مشکل این است که علم کامل نیست و هیچ مطالعه تحقیقی نمیتواند همه چیز را مدنظر قرار دهد.
تامپسون، یک نسخه کامل از جدیدترین تحقیقات را درخواست کرد. وی گفت: "من علم را دوست دارم، حتی زمانی که من مخالفم. من میخواهم قبل از اینکه نظر بدهم، مطالعه ای را کامل بخوانم." هنگامی که او این کار را کرد، با لیستی از زمینههایی که تحقیقات آنها را مورد هدف قرار نداده اند، بازگشت.
تامپسون گفت: "در ظاهر، به نظر میرسد که آنها تمام این عوامل مختلف را مدنظر قرار داده اند. اما باز هم خیلی از موارد بررسی نشده اند. به عنوان مثال، به خوبی می دانم در برخی از کشورها تنبیه های بدنی احتمالاً بیشتر از جاهای دیگر معمول هستند. بنابراین آیا ممکن است مجازات بدنی در مدارس این کشورها، برعکس تنبیه گاه گاه در خانه، بیشتر احتمال رود که به بدرفتاری فیزیکی منجر شود؟ این مطالعه همچنین تنها از گزارشات خود کودکان و نوجوانانی که تنبیه بدنی شده بودند استفاده کرد. هیچ کدام از اظهارات آنها را با والدین و سایرین تایید نکرد.
او با مسائل مشابهی با سایر مطالعاتی مواجه شد که منجر به نتایج منفی برای تنبیه بدنی شده بودند.
او پرسید: "آیا تفاوتی بین تنبیه در خانههای بسیار مذهبی وجود دارد؟" "و یا در مورد خانههایی که در آن تنبیه بدنی به ندرت مورد استفاده قرار میگیرد، درمقابل خانههایی که در آنها تنبیه بدنی بسیار رایج تر است، تفاوتی وجود دارد؟ من فکر میکنم که روانشناسی هنوز در حال رشد است و ما نیاز به دادههای بیشتری برای چنین ادعاها و فرضیههای قاطع داریم. "
برای تامپسون و احتمالاً برای بسیاری از والدین دیگر که مانند او تنبیه بدنی میکنند، تجارب شخصی خود او ارزش بیشتری نسبت به تحقیقاتی که مطالعه کرد، دارند.
آیا تنبیه کردن بدنی ریشه فرهنگی دارد؟
چیزی که ما را به عقب میکشد در واقع این است که تنبیه بدنی ریشه در فرهنگ مردم دارد. مطمئناً، هر کودکی که تنبیه شده است ارتباط مثبتی با آن تجربه ندارد.
لیبرمن گفت: "وقتی که در آن موقعیت بودم، احساس میکردم مرا دوست ندارند یا از من حمایت نمی شود. احساس شرمساری و کم اهمیت بودن میکردم. هر زمان که ما کاری را انجام می دادیم که نباید انجام میدادیم یا اشتباهی مرتکب می شدیم، پاسخ صدمه جسمی و تنبیه بدنی بود. "
وی پس از بررسی تحقیقات اخیر و ارتباط با خشونتهای خانوادگی در آینده، افزود: " این برای من منطقی است. من با آن زندگی کردهام. من تماشا کردم که خواهر و برادرم با تنبیه بدنی زندگی کردند. حدود نیمی از ما امروز روابط سالم و متعادل داریم. اما نیمه دیگر در روابطی هستند که هم از نظر عاطفی و هم جسمی ناسزاوار هستند. این روابط برای آنها تنها یک رابطه نیست بلکه چرخه ای از روابط است.
یوگمن اشاره کرد، "ممکن است به نظر برسد برخی از والدین زیاده روی میکنند، اما ممکن است مسئله خشونت و قدرت در رابطه با تنبیه بدنی کاملاً واقعی باشد. " مهم است که در مورد این واقعیت صحبت کنیم که کودکانی که تنبیه میشدند معتقدند که خشونت راهی برای اعمال و به دست آوردن قدرت است. "
درمانگر خوانواده
والدینی که میخواهند رفتار فرزند خود را بدون پیامدهای منفی بلندمدت احتمالی تغییر دهند، چه کنند؟
جکمن، که به طور مرتب در کلینیک خود به والدینی که مشکل فرزند پروری دارند، کمک میکند گفت: " ما قبل از اینکه به شیوه تربیتی فکر کنیم، باید به دنبال ریشه رفتارهای مشکل ساز باشیم. اکثر اوقات نداشتن مهارت است که به رفتار مشکل ساز منتهی میشود، بدین معنی که هیچ پاداش یا مجازاتی تا زمانی که نداشتن و نقص در مهارت حل نشود، تاثیری ندارد. ممکن است مشکلی در خودآگاهی، خودکفایی، آگاهی اجتماعی یا بسیاری از چیزهای دیگر داشته باشیم. "
جکمن ادامه داد: "برای بسیاری از بچهها که در این زمینه ها مهارت ندارند، بهبود رفتار میتواند همانند متوقف کردن آن رفتار، از سر گذراندن مسئله، تشویق به زمان بندیها، و سپس کمک به آنها برای حل بهتر مشکل در آینده ساده باشد. اما برای بچههایی که دچار مسائل مربوط به عملکرد اجرایی یا مشکلات خود تنظیمی هستند، ممکن است نیاز به مداخلات اجتماعی و احساسی بیشتری باشد. و این جایی است که یک درمانگر شغلی یا درمانگر رفتاری ممکن است بتواند کمک کند. "
او می گوید، بعضی از این مداخلات ممکن است بدین صورت باشد که پدر و مادر نیز به یادگیری نیاز دارند. والدین تنبیه میکنند زیرا آنها تحت فشار قرار گرفتهاند و از ترحم و دلسوزی خسته شده اند. در پایان روز، آنها برای مقابله با رفتار مشکل ساز فرزندشان خسته هستند و فقط میخواهند آن را متوقف کنند. این مسئله طبیعی است. خستگی برای دلسوزی و ترحم یک مسئله بسیار واقعی است. اما این جایی است که من فکر میکنم شیوههای اندیشمندانه، نگرانی، دارو و مداخلات مدیریت استرس بهتر میتوانند کمک کنند. "
در حال حاضر، شواهد علیه تنبیه بدنی بسیار قویتر از هر چیزی است که ممکن است به نفع تنبیه بدنی باشد. اما به لحاظ فرهنگی،خیلی ها همچنان معتقدند که تنبیه بدنی یک گزینه قابل قبول است.
تغییر دادن این نگرشها احتمالاً یک شبه اتفاق نخواهد افتاد. و اگر نظرات را در مورد هر گونه بحث و گفت و گو در مورد تنبیه بدنی بخوانید، بسیاری از والدین اشاره میکنند که تنبیه بدنی روشی است که برای آنها و فرزندانشان بهتر جواب داده است.
این بدان معناست که ممکن است مجبور باشیم برای فهمیدن اینکه چگونه این نگرشها تغییر می کنند، منتظر نسل بعدی باشیم.
منبع:
راستینه
برای ارسال نظر کلیک کنید
▼