نقش والدین در تربیت فرزندان، انتظاراتی که از شما می رود
به عنوان پدر یا مادر از شما انتظار میرود نقشهای متعددی در زندگی کودک خود ایفا کنید.
به عنوان پدر یا مادر از شما انتظار میرود نقشهای متعددی در زندگی کودک خود ایفا کنید یکی از مهمترین این نقشها، ایجاد یک محیط پرمهر و محرک برای فرزندتان است. نقش دیگر نظارت منظم بر رشد سالم او است. نقش دیگر شما آن است که به کودک خود کمک کنید تصویر خوبی از خود داشته باشد، هر چند ما هیج عامل واحدی را نمیشناسیم که مطلقاً برای کمک به کودک شما در دستیابی به این تصویر نقش اساسی داشته باشد. ولی آنچه که میدانیم این است که پذیرش همیشگی نامشروط، اهمیت دادن، همدردی و احترام، حفظ یک رابطه مشترک بزرگ بین کودک با خودتان، و تشویق آزادی و استقلال در چارچوبهای مشخص، مسلماً بهترین زیربنا برای ایجاد چنین تصویری است. در حال حاضر ما میدانیم که کودک از بدو تولد شروع به جذب اطلاعات میکند و قسمت اعظم این اطلاعات را از والدین میگیرد. بنابراین مسئولیت کامل یادگیری اولیه کودک به عهده والدین است و نقش آنها به عنوان معلم بسیار حائز اهمیت میباشد.
مهارتهایی که مشوق یادگیری هستند
از جمله مسئولیتهای پدر یا مادر، تشویق قوه تخیل، آموزش تدریجی نظم و انضباط و آموزش مفید بودن به کودک است. پس مهم است که والدین مهارتهای لازم برای انجام بهتر وظایف خود را بیاموزند.
اهداف مناسب تعیین کنید
از قرار دادن اهدافی که مبهم یا همواره فراتر از تواناییهای کودک شماست، برحذر باشید. هرگز کاملگرا نباشید زیرا این مسئله سبب سرخوردگی شما و کودکتان خواهد شد و نهایتاً کودکی غمگین و سرخورده خواهید داشت که فاقد شکوفایی و رشد دلخواه است. هرگز در دام انتظارات بیش از حد در کوتاهمدت نیافتید، ولی در جریان دستاوردها وموفقیتهای کوچکی که کودک شما هر روز به آنها دست مییابد باشید. فکرتان را بر کمبودها متمرکز نکنید، بلکه سعی کنید هر گونه عمل مثبت یا پیشرفت کودک را متوجه شده و آنها را تقدیر کنید.
همواره مشارکت کنید
یکی از وظایفی که به عنوان معلم کودکتان به عهده شماست آن است که واقعاً باید کارهایی بیش از آنچه تمایل دارید انجام دهید. کودک شما تا پس از پنج سالگی از طریق نمونه و تقلید یاد میگیرد، و یکی از بهترین راهها برای نشان دادن یک نمونه خوب به وی این است که برخیزید و در مقابل او یا همراه با او کاری انجام دهید. این بدان معناست که نباید فقط به دستور دادن یا راهنمایی کردن کودکتان اکتفا کنید. مثلاً به جای اینکه رفتار فرزند خود را با گفتن «با انگشتانت غذا نخور» اصلاح کنید، قاشق خود را بردارید و تعمداً حرکات را انجام دهید و در همان حال بگویید «ما با قاشقمان غذا میخوریم». به جای اینکه به او بگویید «برو اسباب بازیهایت را جمع کن» باید دست فرزند خود را بگیری، زانو بزنید، و این کار را به صورت بازی با هم انجام دهید و بگویید «وقتش است اسباببازیهایت را جمع کنی». حرکت توأم با اندکی خیالپردازی یا شوخطبعی یا بازی، برای وادار کردن کودک به انجام آنچه میخواهید، مثل جمع کردن اسباببازیها، بسیار مفید است.
میتوانید به جای قطع کردن بازیهای بچهها، به آنها ملحق شوید. مثلاً اگر در حال قطاربازی هستند پیشنهاد کنید قطار به جای حرکت روی ریلها وارد ایستگاه شود و در همان حال مشغول مرتب کردن اتاق و برداشتن صندلیها از وسط راه شوید. میتوانید از راننده کامیون (دخترتان) بخواهید کامیون را داخل گاراژ ببرد یا اسب سوار (پسرتان) را وادارید اسب را به داخل اسطبل براند.
تکرار کنید، تکرار کنید، تکرار کنید
در مورد تمام کودکان، ولی به ویژه کودکان خردسال، ضروری است که بارها و بارها به آنها گفته شود که یک کار را انجام دهند، مثلاً فرض کنید یک کودک خردسال هنگام خوردن غذای سرپایی، صرف نهار یا انتظار برای هر چیزی آرام نمینشیند. در این صورت ممکن است مجبور باشید پیامهای معنی را، مثل «ما هنگام غذا خوردن پاهایمان را تاب نمیدهیم و به صندلی لگد نمیزنیم»، ماهها و ماهها و ماهها تکرار کنید تا زمانی که بدن کودک هم مانند ذهنش پیام را دریافت کند.
نمونههای مثبت ارائه کنید
به یاد داشته باشید که تا حد امکان مسائل را به نحو مثبت بیان کنید مثلاً بگویید «چه گربه کوچولوی نازنینی است؛ بیا نوازشش کنیم» و به کودکتان نشان دهید چگونه این کار را انجام دهد. سپس دست او را بگیرد و حرکت را با او انجام دهید. فریاد نکشید «گربه را اذیت نکن». جملات منفی از همان لحظهای شروع به صحبت میکنید ایجاد ناراحتی میکنند. مغز کودک الزاماً همه کلامات را دریافت و تحلیل نمیکند، بنابراین در مورد مثال بالا، پیام شما ممکن است «گربه را ... اذیت... کن!» از آب در آید - یعنی عکس مقصود شما!
فقط بعد از سن مدرسه است که کودک آمادگی پاسخ دادن به دستورات صرفاً کلامی بدون همراهی حرکات را دارد. بنابراین تا جایی که میتوانید سخنان خود را به نمایش در آورید و به کودک خود تصویری از کار مورد نظر ارائه کنید سعی کنید کارها را به صورت نمایشی و اغراق شده انجام دهید. به جای اینکه بگویید: «موقع وارد شدن در را هم به هم نزن!»، هنگامی که صدای پای پسرتان را میشنوید به طرف در بروید، در آنجا او را استقبال کنید و سپس بگویید «ما در را آرام میبندیم» و در همان حال دست او را به آرامی در تقلید عمل بستن در، حرکت دهید؛ سپس همین حرکت را در حالی که او دستگیره در را در دست دارد تکرار کنید و در را به آرامی ببندید.
یقین کنید که کودک میتواند دستورات را به خاطر بسپارد
تا زمانی که حافظه کودک شما کمال نیافته است انتظار نداشته باشید رفتار صحیح را به خاطر بسپارد، هر چند آن را بارها و بارها نشان داده باشید. یادگیری از طریق کمال تدریجی و تکرار حرکات که سببب شکلگیری عادتها در کودک شما میشود، حاصل میگردد. نباید قبل از پنج سالگی از کودکتان انتظار داشته باشید آنچه را که باید و نباید انجام دهد به یاد آورد. هنگامی که حافظه او به رشد کافی برسد، مطالب را فقط پس از چند بار گفتن و خیلی سریعتر به یاد خواهد آورد.
تمرکز کودک را به هم نزنید
بسیاری از کودکان از نظر مدت زمان تمرکز مشکل دارند و پرورش آن نیز دشوار است، زیرا طبیعی است که کودک خردسال قدرت تمرکزی به اندازه افراد بالغ ندارد. یکی از کارهای اصلی که میتوانید جهت کمک به حفظ توجه کودک خویش انجام دهید این است که وقتی مجذوب چیزی شده است تمرکز او را بر هم نزنید. از مداخله کردن خودداری کنید تا زمانی که توجه او معطوف چیز دیگری شود و آنگاه از یک کار خوب او تقدیر کنید.
به کودک توجه کنید
توجه کردن به کودک خیلی خردسال بایستی نمایشی و آشکار باشد. کودک نسبت به توجه یا عدم توجه شما بسیار حساس است. او یا به خاطر عدم توجه کامل شما، کار یا سخنتان را متوقف میکند یا دست و لباستان را به منظور جلب توجهتان میگیرد. کودک فقط هنگامی احساس میکند به او گوش میدهید که با او تماس چشمی برقرار کنید و کارتان را به گوش دادن به او رها کنید، و این کار را باید انجام دهید. اگر این کار را از سن خیلی پایین شروع کنید، کودک میفهمد که دارای شخصیت است و شما به او به عنوان یک شخص، احترام میگذارید.
موارد منع را بشناسید
با وجود اینکه مسائل را با ارائه نمونه به کودک خود نشان میدهید و از بیان مثبت استفاده میکنید، مواردی نیز وجود دارد که لازم است به فرزند خود «نه» بگویید، و کودک شما باید بفهمد وقتی میگویید «نه»، کاری که انجام میدهد ممنوع است. با این حال پس از مدت زیادی فکر کردن، من فقط سه موقعیت را یافتم که حتماً لازم است به کودک نه گفت:
- زمانی که کودک میخواهد کاری کند که برای او خطرناک است؛ مثلاً دست زدن به قابلمه روی اجاق، به خصوص موقعی که پر از مایع داغ است.
- هنگامی که کارهای کودک برای دیگران مضر است، مثلاً مسئله سادهای همچون با سر و صدا بازی کردن، یا به صدا در آوردن اسباببازیهایش در اطراف یک طفل به خواب رفته.
- هنگامی که کار کودک حقیقتاً باعث خسارت میشود؛ مثلاً هنگامی که میخواهد مداد رنگیهایش را روی دیوار اتاق پذیرایی به کار ببرد.
حتی هنگامی که «نه» میگویید، لازم نیست این کار به شکل رویارویی مستقیم و برخورد ارادهها انجام شود. بهترین راه ممکن برای انجام این کار، معطوف کردن حواس کودک به چیز دیگری است که میدانید خیلی به آن علاقه دارد. مثلاً زمانی که میخواهید برای بازی کردن بیرون نرود، میتوانید لباسهایی را که دوست دارد بیاورید و به تنش کنید.
همیشه ارزش دارد قبل از اینکه تصمیم به گفتن نه بگیرد، چند لحظه دست نگهدارید تا مطمئن شوید که دقیقاً میدانید کودک شما چه قصدی دارد و اینکه واکنش شما صحیح هست یا خیر. مهم است که امر انضباط ساده و همیشگی باشد تا کودک شما متوجه شود در خواستههای خود جدی هستید، و اینکه حرف شما بلافاصله با عمل مورد انتظاری همراه خواهد شد.
در رابطه با منضبط کردن کودک، غیرممکن است او را مجبور به انجام کار درست کنید زیرا او توانایی فکری لازم، برای تشخیص بین درست یا غلط را ندارد؛ اراده او نیز بسیار قوی است. شما باید بفهمید که کودک شما کارها را در رابطه با شما انجام نمیدهد و نمیتواند رفتار خود را به دلیل خواست شما تغییر دهد، بنابراین اصرار در این امر بیفایده است.
تا سه سالگی، خواست کودک شما ابتدا از غریزه به کشش، سپس به میل، و نهایتاً به انگیزه تبدیل میشود. حدود دو و نیم سالگی یک عنصر احساسی وارد صحنه میشود. با این حال در این سن گفتن اینکه چرا از کودکان میخواهید کارهایی را انجام دهند کارساز نیست، زیرا آنها هنوز تصوری از انگیزه داشتن برای انجام کارها ندارد. کودک سه ساله شما قادر به عمل کردن همراه با تفکر نیست، و اگر از او بخواهید سعی کند انگیزههای خود را درک کند، قادر به این کار نخواهد بود؛ استدلال خیلی دیرتر از این سن ظاهر میشود - در برخی کودکان در حدود نوجوانی.
منبع:
کودکان طلایی
برای ارسال نظر کلیک کنید
▼