تربیت درست کودک، روش همبستگی چیست؟
کودکان نسبت به واکنش منفی یکی از والدین، پدربزرگ یا مادربزرگ یا بزرگسالان دیگر بر علیه یکی دیگر از والدین خود، آسیب پذیرند.
اصطلاح همبستگی، به این معنی است که به رغم تفاوتهای موجود در روشهای پرورش فرزندان توسط والدین، مراقبین بزرگسال باید در مورد روش تربیتی یکدیگر توافق داشته باشند؛ به نحوی نوع نگرش آنها نسبت به فرزندانشان شامل انتظارات، کوششها و محدودیتهای مشابه باشد. اگر والدین به این شیوه در کنار هم عمل کنند، کودکان احتمالاً به موفقیتهای بیشتری دست مییابند.
کودکان نسبت به واکنش منفی یکی از والدین، پدربزرگ یا مادربزرگ یا بزرگسالان دیگر بر علیه یکی دیگر از والدین خود، آسیب پذیرند.
بعضی از پدر و مادرها خیلی خودمانی و درواقع بیشازحد آزادانه با فرزندشان رفتار میکنند. شاید آنها کودکان یا نوجوانان خود را بیش از حدِ ظرفیتشان، وارد گفتگوی بین بزرگترها میکنند.
بزرگترین مشکل در مورد این خودمانی شدن و سهم مساوی در نظر گرفتن برای آنها، آن است که کودک خیلی زود جایگاه یک فرد بالغ را پیدا میکند. علاوه بر آن، کودکانی که ازنظر گفتاری تیزهوش هستند، چنان مانند بزرگترها صحبت میکنند که اغلب تصور میشود بیش ازآنچه واقعاً میدانند، در زندگی شناخت دارند. رقابت نامحسوسی بین والدین وجود دارد که بهندرت در کتابهای روانشناسی به آن اشاره شده است. این رقابت میتواند مشکلات جدی برای خانوادهها به وجود آورد.
در اینجا کمی بیشتر دربارۀ خانوادۀ سنتی دو والدی بحث میکنیم. هر دو والدی میخواهند والدین خوبی باشند و ازآنجاکه جامعۀ ما بیشازحد رقابتپذیر است، پدر و مادر سعی میکنند بهترین باشند. اگر این رقابت باعث اختلاف بین والدین نشود، بهاحتمالزیاد آنها خواهند توانست دربارۀ ارزشهایی که دوست دارند به فرزندشان انتقال دهند، به تفاهم برسند. معذلک، در تلاش برای اثبات بهترین عملکرد، گاهی ممکن است یکی از والدین باعث شود که دیگری احساس کند هرگز نمیتواند بهاندازۀ کافی خوب باشد.
امکان دارد یکی از والدین که نسبت به کودک خود مهربان است، از او مراقبت میکند، به او عشق میورزد و او را درک میکند، گمان برد که بهترین است. از طرفی، والد دیگر نیز ممکن است خودش را بهترین بداند؛ چون با فرزندش محترمانه رفتار میکند و از کودک انتظار دارد که مسئولیتپذیر و منظم باشد.
هر یک از والدین در روش متفاوتی که در پیشگرفته، فقط عملکرد خودش را میبیند و به روشی که دیگری در پیشگرفته است، توجهی ندارد. والدی که خودش را مهربان و دلسوز میداند، ازنظر والد دیگر بیشازحد کودک را موردحمایت قرار میدهد. والدی که خود را مقرراتی و مسئول میداند، ازنظر دیگری جدی و بسیار سختگیر است.
آنها ناخودآگاه به این نتیجه میرسند که روش تربیتی خودشان بهترین است و به همین دلیل باید با افراط کردن و پافشاری بیشازحد روی روشِ خود، دیگری را به تعالی برسانند. بهاینترتیب، والدی که مهربانتر و دلسوزتر است، پناهگاه امنتری برای کودک و رهایی از انتظارات بیشازحد والد دیگر میشود.
والدی که انتظار بیشتری از فرزند خود دارد، بر خواستۀ خود اصرار میورزد و توقع دارد که با این کار، والد دیگر که بیشازحد کودک را موردحمایت قرار میدهد، درروش خود تجدیدنظر کند.
هرچقدر که یکی از والدین انتظار بیشتری از کودک داشته باشد، والد دیگر از کودک حمایت بیشتری میکند و هرچه والد دوم کودک را موردحمایت خود قرار دهد، والد اول انتظارات بیشتری خواهد داشت.
عجیب اینکه والدین بر حفظ موقعیت خود بیشتر اصرار میورزند و دلیلشان هم این است که بهترین کار را برای فرزند خود انجام میدهند. نتیجه این کار آن است که کودک تصور میکند یکی از والدینش حقیقتاً سختگیر و دیگری بیشازحد دلسوز است.
وقتی کودکان با والدینی طرف هستند که انتظارات متناقضی از آنها دارند و اگر به دلیل کمبود اعتمادبهنفس، نتوانند انتظارات یک والد را برآورده سازند، بهسوی والدی میروند که از ایشان حمایت میکند و درواقع راه سادۀ شانه خالی کردن از زیر بار مسئولیت را در پیش میگیرند.
والدین مهربان و دلسوز، ناخواسته و بدون تشخیص مشکلی که کودکشان با آن روبهروست، در حالی به خود میآیند که میبینند پیوسته از او حمایت کردهاند. وقتی کودکان در محیطی رشد میکنند که در آنیکی از والدین برعلیه دیگری با آن متحد شده، به راه سادۀ شانه خالی کردن از زیر بار مسئولیت روی میآورند و بهاینترتیب، عادت میکنند که از هر نوع رقابتی بپرهیزند. آنها از روبهرو شدن با چالشهای هوشی و روانی هراس دارند؛ زیرا در اینگونه موارد، هیچ نوع حمایت دوجانبهای متوجه آنها نمیشود.
علاوه بر دشواریهایی که در خانوادههای دو والدی وجود دارد، کودکان در جامعۀ ما غالباً بیش از یک مراقب دارند. گاهی آنها در خانوادههایی با یک، سه یا چهار والد پرورش پیدا میکنند. پدربزرگها یا مادربزرگها، عمهها (خالهها) و عموها (داییها) میتوانند در تربیت کودکان نقش داشته باشند.
ممکن است کودک بهطور انفرادی، تحت نظر یک مراقب قرار گیرد و یا در یک مرکز نگهداری تحت نظر آموزگاران باشد. این نکته از اهمیت بسیاری برخوردار است که فرد بزرگسالی که وظیفۀ مراقبت از کودکان را بر عهده دارد، آنها را بهطور معقول به راهی صحیح هدایت کند.
ایجاد تعادل باوجود سه یا چهار والد، پیچیدگی بیشتری دارد. هرکدام از آنها بهشدت نگران عشق ورزیدن به کودکان خود هستند و معذلک شاید بازهم نتوانند به بهترین نحو فرزندان خود را پرورش دهند. آنان میکوشند کارهای والد دیگر را جبران کنند. بعد از طلاق و جدایی دو والد از یکدیگر، رقابت بین آنها برای پرورش فرزند شدت میگیرد.
والدین معمولاً اعتقاددارند که میتوانند با عشق ورزیدن بیشازحد به کودکان، برآوردن توقعات نامعمولشان یا خریدن وسایل برایشان، کودکان را اغوا کنند و بهسوی خود بکشند. علاوه بر آن، برای کودکان غیرعادی نیست که با پدربزرگ یا مادربزرگ، عمه یا خاله، عمو یا دایی برعلیه والدین خود متحد شوند.
مادربزرگ یا پدربزرگ ممکن است برای رقابت با فرزندانشان، به شیوۀ خود عمل کنند و عمه یا خاله که ممکن است
بخواهند رابطۀ بین خواهر و برادرهای خود را برهم زنند، گاهی ناخواسته و در مواقع دیگر به دلیل رقابت خواهر یا برادری، این کارها را انجام میدهند.
با در نظر گرفتن تأثیر همۀ مراقبین در زندگی کودکان، غیرممکن نیست که انتظارات کاملاً اصولی از آنها داشت. البته بدون شک، بین بیشتر والدین ایرادگیر باید نوعی شباهت منطقی وجود داشته باشند، کودکان درک میکنند که چه انتظاراتی از آنها میرود. همچنین میفهمند که یک بزرگسال با اصرار آنها را ازآنچه احساس میکنند کمی مشکل، ترسناک یا چالشبرانگیز است، منع نخواهد کرد.
اعتماد بین بزرگسال و کودک، به مراسمی منجر میشود که از آن بهعنوان بازیهای غول و احمق یاد میشود. یک والد، ناخواسته والدِ دیگر را در ذهن فرزند خراب و ضعیف میکند و این موضوع، همیشه آسیبهایی جدی به کودکان میزند.
وقتی والدین به تفاوتهای فکری یکدیگر احترام بگذارند و بتوانند در مورد تربیت فرزند خود به توافق برسند، کودکان میتوانند در محیطی سالم و مثبت رشد کنند. این بهتر از آن است که یکی از والدین، آنها را بهسوی قدرتی فریبکارانه و تضاد هدایت کند.
قانون ریم این موارد انتقادی را بهصورت زیر خلاصه میکند:
بهعنوان پدر و مادر، اگر بتوانید با یکدیگر همرأی باشید و به یکدیگر و معلمان و مراقبین فرزندتان احترام بگذارید، فرزندتان احتمالاً بهگونهای رشد میکند که برای افرادی که مسئولیت سنگین هدایت او را بر عهدهدارند، احترام قائل شود.
برای ارسال نظر کلیک کنید
▼