رفتار با کودک نوپا، انقدر دلیل هم نیازی نیست!
گاهی اوقات کودک دو، سه ساله ای را می بینید که از بس به او هشدار داده اند، بیش از حد نگران و کلافه شده است.
گاهی اوقات کودک دو، سه ساله ای را می بینید که از بس به او هشدار داده اند، بیش از حد نگران و کلافه شده است.
مادر یک بچۀ دو ساله همیشه سعی می کند او را با چنین ابراز عقیده ها کنترل کند: جکی! تو نباید به چراغ آقای دکتر دست بزنی، چون آن را می شکنی و دکتر دیگر نمی تواند چیزی را ببیند. جکی با حالت نگران چراغ را برانداز می کند و زیر لب می گوید: دکتر نمی تواند ببیند.
یک دقیقه بعد او سعی می کند دری را که به خیابان گشوده می شود، باز کند. مادر هشدار می دهد و می گوید: از در نرو بیرون چون گم می شوی و مامان نمی تواند تورا پیدا کند. جکی بینوا کمی دربارۀ این خطر جدید توی سر خودش می زند و تکرار می کند: مامان نمی تواند مرا پیدا کند.
برای بچه به این سن خیلی بد است که در مورد عواقب وخیم ماجراها، این همه اطلاعات کسب کند و در ذهن او تصورات هولناکی شکل گیرد.
یک کودک دو ساله نباید دربارۀ عواقب اعمال خود نگران شود. این دوره ای است که کودک باید با انجام کارهای مختلف چیز یاد بگیرد. البته منظور ما این نیست که شما هیچ وقت نباید به کودک تان هشدار بدهید، بلکه فقط می خواهیم بگوییم او را با نظراتی که ورای درک و شعور او هستند، راهنمایی نکنید.
داریم دربارۀ مادر فوق العاده دلسوزی فکر می کنیم که حس می کند باید دربارۀ هر چیزی به پسر سه ساله اش توضیح منطقی بدهد.
تنها هنگامی که می خواهند برای گردش از خانه بیرون بروند، مادر تصورش را هم نمی کند که بهتر است با حالتی جدی لباس های بچه را تنش کند، دستش را بگیرد و با هم از خانه خارج شوند، بلکه با کودکش به این شکل حرف می زند:
اجازه می دهی لباست را بپوشم؟ و کودک جواب می دهد: نه، مادر می گوید: ولی ما می خواهیم بیرون برویم که کمی هوای تازه بخوریم.
کودک عادت کرده که مادرش همیشه برای هر کاری دلیل بیاورد. همین باعث می شود که او برای هر قضیه ای جر و بحث کند، بنابراین در چنین موقعیتی می پرسد: چرا؟ و البته منظورش این نیست که علت واقعی را بداند.
مادر می گوید: برای اینکه هوای تازه سلامتی تو را تقویت می کند و باعث می شود که دیگر مریض نشوی. کودک باز می پرسد چرا؟ و این بحث تا قیامت ادامه پیدا می کند.
این جور بحث ها به هیچ وجه سبب نمی شوند که کودک فکر کند مادرش انسان منطقی ای است و یا موجب احترام مادر در ذهن کودک نمی شود، در حالی که اگر مادر به خودش اعتماد داشته باشد و با روشی دوستانه و عادی او را برای انجام کارهای روزمره اش راهنمایی کند، کودک احساس امنیت بیشتری خواهد کرد و خوشحال تر هم خواهد بود.
هنگامی که فرزند شما کوچک است، روی دور کردن فیزیکی او از موقعیت های خطرناک یا ممنوع، تکیه و حواس او را به طرف موضوعی جالب، اما خطرناک تر جلب کنید.
هنگامی که بزرگتر شد و درسش را یاد گرفت، با لحنی جدی بگویید: نکن و حواسش را با دقت بیشتری از موضوع پرت کنید. اگر از شما توضیح یا دلیل خواست، موضوع را با زبان ساده ای برایش توضیح بدهید، ولی این تصور در شما به وجود نیاید که او برای اجرای هر دستور شما باید دلیلی داشته باشد.
او ته دلش می داند که آدم بی تجربه ای است و روی شما برای دور شدن از خطر حساب می کند. این کار باعث می شود که او از اینکه راهنماییش می کنید احساس امنیت کند، به شرط آنکه این کار را با کاردانی انجام دهید و راه افراط را در پیش نگیرید.
برای ارسال نظر کلیک کنید
▼