روش های یادگیری در کودکان، سرعت های متفاوتی دارد
هر کودک با درجه متفاوتی از بهرۀ هوشی متولد میشود. هر کودک در دو یا چند زمینۀ خاص مستعد است.
باید توجه داشت که سرعت یادگیری در اشخاص متفاوت است. اگر به این مهم توجه داشه باشیم و در ضمن به وجود هوش های مختلف و متفاوت در بچه ها توجه کنیم، بیشتر می توانیم به طرز یادگیری فرزندانمان احترام بگذاریم.
هر کودک با درجه متفاوتی از بهرۀ هوشی متولد میشود. هر کودک در دو یا چند زمینۀ خاص مستعد است. به همین دلیل ممکن است کسی به کُندی و به تدریج بیاموزد و دیگری یادگیری شتابان داشته باشد. از اینرو در زمینۀ یادگیری میتوانیم اشخاص را به سه گروه تقسیم کنیم: دوندگان، راه پیمایان و پرش کنندگان.
دوندگان
این کودک، کودک دیگری را در حال دوچرخه سواری میبیند. خیلی ساده به تقلید از او سوار دوچرخه میشود و به دنبال او راه میافتد. کودکانی با این سبک یادگیری در حکم دونده هستند. اینها سریعاً یاد میگیرند اما برای اینکه با انگیزه باقی بمانند بهچالش نیاز دارند.
آنها از آن جهت بهسرعت یادمیگیرند زیرا در آن زمینه بخصوص از استعداد فراوان برخوردارند. پدر و مادر باید مراقب باشند که دوندهها فرصتی پیدا کنند تا در سایر زمینههای هوشی نیز که آنقدرها در آن قوی نیستند، رشد کنند.
راه روندگان
این کودک باید چند هفتهای وقت صرف کند تا دوچرخهسواری را بیاموزد. این بچهها به دستورات آموزشی واکنش مطلوب نشان میدهند اما بهتدریج فرا میگیرند. هر روز در مقایسه با روز قبل کمی بهتر میشوند و سرانجام در مدت چند هفته به یک دوچرخه سوار قابل تبدیل میگردند. اداره کردن این بچهها بسیار ساده است و بههمین جهت در بسیاری از موارد به آنها کم توجهی میشود.
پرش کنندهها
پرشکننده ها برای پدر و مادرشان از همه سختر هستند. ممکن است چند سال طول بکشد تا دوچرخهسواری را یاد بگیرند. اینها به آموزشها توجه میکنند و با این حال یاد نمیگیرند. بهتر نمیشوند، کمترین نشانهای از پیشرفت و یادگیری را به نمایش نمیگذارد.
پدر و مادر هرقدر تلاش میکنند، ثمرهای برجای نمیگذارد. اما مداومت پدر و مادر ادامه مییابد. سرانجام دو سال بعد، کودک ناگهان سوار دوچرخهاش میشود و به حرکت درمیآید. پدر و مادر توصیههای آموزشی را ارائه میدهند اما بینتیجه است. سپس در یک لحظه پر رمز و راز این بچهها به شکلی مرموز آموزشها را در کنار هم میگذارند و طوری دوچرخه سواری میکنند که انگار دو سال دوچرخهسواری کردهاند.
این بچهها برای اینکه پرش کنند به وجه و انگیزه فراوان احتیاج دارند، بدون تشویق پدر و مادر، این بچهها شکوفا نمیشوند.
در زمینههایی خوب، در زمینههایی بد
ممکناست کودکی در یک زمینه، مثلاً یادگیری دوچرخهسواری کُند و در زمینۀ دیگر، مثلاً یادگیری مهارتهای اجتماعی سریع باشد. ممکناست سر میز شام بسیار مؤدب و سربهراه باشد، اما مثلاً وقتی نوبت به دوچرخهسواری میرسد، همکاری لازم را نشان ندهد.
با رعایت کردن سرعتهای مختلف یادگیری ، پدر و مادر میتوانند صبر و شکیبایی بیشتری به نمایش بگذارند و مقاومت فرزندشان را درک کنند. همۀ بچهها در آموختن مهارتهای عالی و در آموختن مهارتهای دیگر کُند هستند. خوب بودن در یک زمینه و بد بودن در زمینۀ دیگر یک امر عادی است.
نمیتوان گفت کودکی که در یک زمینه دیر یاد میگیرد از بهرۀ هوشی کمی برخوردار است. گاه اتفاق میافتد در زمینهای از یادگیری مقاومت نشان میدهیم و حال انکه در همین زمینه از بیشترین توانمندی برخورداریم.
از سوی دیگر دلیلی نیست که کودکان دونده و راهرونده در زمینه موضوع یادگیری به عظمت برسند. از جمله بسیاری از کسانی که در یک رشته خاص از دانشگاه فارقالتحصیل میشوند، لزوماً در همان رشته کار نمیکنند.
برای ارسال نظر کلیک کنید
▼