سلامت روانی کودکان، تاثیر رفتارهای والدین
فرزندان ما از ما، به عنوان مادر و پدر، الگو میگیرند و همان کارهایی را تکرار میکنند که از ما دیده و یاد گرفتهاند.
اصلیترین رفتار والدین که میتواند بر این سلامت روانی و احساس امنیت کودکان تاثیرگذار باشد، گرمی، احترام و میزان عشقی است که به رابطه آنها حاکم است.
فرزندان ما از ما، به عنوان مادر و پدر، الگو میگیرند و همان کارهایی را تکرار میکنند که از ما دیده و یاد گرفتهاند.
تعداد کمتری از کودکان هم هستند که برعکس کارهایی را که از والدین دیدهاند انجام میدهند، چرا که اکثر اینها از رفتارهای والدین خود به دلایلی منزجر شدهاند، بنابر این حتی در مورد اینها باز هم همان رفتارهای والدین است که تعیین کننده رفتار آنها شده است.
کودکان به ویژه در سنین کودکی که ذهنی تحلیلگر ندارند بر دیدنیهای خویش استوارند و آنچه را که میبینند ثبت و ضبط میکنند و سپس انجام میدهند.
همه ما میدانیم که اگر کودک در خانوادهای رشد کند که در آن امنیت روانی و عاطفی وجود داشته باشد، رشد سالمتری خواهد داشت و در غیر این صورت از نظر سلامت روانی دچار مشکل خواهد شد، بنابراین نقش رفتار والدین با کودک و به ویژه با خود، یعنی رفتار همسران با هم، میتواند محیطی سالم برای کودکان رقم بزند یا محیطی ناسالم و حتی خدای ناکرده بیمار کننده.
اصلیترین رفتار والدین که میتواند بر این سلامت روانی و احساس امنیت کودکان تاثیرگذار باشد، گرمی، احترام و میزان عشقی است که به رابطه آنها حاکم است.
عدم تفاهم و دعواهای شبانهروزی والدین، کودکان را گوشهگیر، افسرده و پرخاشگر میکند و اعتماد به نفس را از آنها از بین برده یا کاهش میدهد.
تا جایی که تأثیر منفی این روابط تشنجآمیز گاه از طلاق هم بیشتر است و در عوض، روابط عاشقانه و احترام بین والدین میتواند کودک را مهربان و قدرشناس و دارای آرامش روح و روان بار آورد، بنابراین ناسازگاری و اختلافات بین زن و شوهر که منجر به از بین بردن آرامش و صمیمیت در خانواده و ایجاد خشونت، کینهورزی و بیتوجهی به فرزندان خواهد شد، میتواند تأثیرات ناسالمی بر ابعاد مختلف رشد و تکامل فرزندان بهویژه رشد شخصیتی آنان داشته باشد. معلوم نیست، چرا هنوز برخی مادر و پدرها گمان میکنند فرزندان کوچکتر آنها چیزی نمیفهمند و گاهی آنها را با کودکی خود مقایسه میکنند که شاید در آن زمان از روابط والدین چیزی درک نمیکردند.
منتها این مقایسه اشتباه است. چون سطح آگاهی در زمان فعلی بسیار بالاتر از گذشته است و به دلیل شکل آپارتمانی بسیاری از خانهها، کودکان حتی در زمان بازی و درس خواندن از نزدیک با رفتارهای والدین خود در تماساند و این رفتارها نه تنها بر حال روانی فعلی کودکان و نوجوانان اثر میگذارد، بلکه بر روابط آتی آنها با جنس مخالف و همسرانشان نیز اثر خواهد گذاشت و بدبختانه این زنجیره، به همین ترتیب ادامه پیدا خواهد کرد.
بهترین رفتارهای والدین
اینک این سوال پیش میآید که بهترین رفتارهای والدین با همدیگر و بهترین الگویی که میتوانند جلوی چشم فرزندان خود بگذارند، چه هستند؟ گرچه پاسخ این سوال کاملا روشن است و هر زن و شوهری میداند که زندگی بالنده و سازنده خانوادگی به چه معنا است، اما در این جا سعی میکنم به برخی از عوامل موثر در این راستا اشاره کنم:
احترام کلامی
واضح است که سادهترین و مهمترین نوع مناسبات انسانی، ارتباط کلامی و گفتاری است.
خوب گفتن و خوبیها را گفتن، داشتن لحن مودبانه و احترامآمیز و داشتن محتوای ارزشمند و مفید در کلام تأثیری شگرف در رشد شخصیت و ادب کودک دارد و از او فردی قدرشناس و محترم میسازد.
زن و شوهر در درجه اول باید با هم مودبانه و با محبت و همچنین محترمانه گفتگو کنند.
من میخواهم پا را کمی فراتر بگذارم و بگویم اگر نمیتوانیم با احترام و با محبت با همسرمان صحبت کنیم، اگر اصول ابتدایی رابطه را بلد نیستیم و ازدواج را میدانی برای تاخت و تاز و برنده شدن و دیگری را مرعوب کردن میدانیم، بهتر است ازدواج کردن خود را به تعویق بیندازیم و بیشتر روی خود کار کنیم.
احترام شنیداری
همانطور که میدانیم خوب شنیدن و نشان دادن توجه و دقت به صحبتهای طرف مقابل باعث ایجاد اعتماد بهنفس و احترام و محبت در آنها میشود.
خوب شنیدن روشی کارآمد در ارتباطات انسانی، خصوصا در ارتباط میان همسران است، زیرا خوب شنیدن نشاندهنده میزان اهمیت و احترامی است که طرفین برای هم قائلند و البته فراموش نکنید که کودکان ما روابط ما را به خوبی رصد میکنند.
تفاهم در نحوه تربیت کودک
حتی در بهترین ازدواجها نیز امکان دارد که زن و مرد بر سر تربیت بچهها و شناساندن خوب و بد به آنها با یکدیگر به اختلاف نظر برسند، اما سوال اینجا است که آیا پدران و مادران میدانند که وقتی در رابطه با تعلیم و تربیت فرزندان اختلاف نظر دارند، چه باید بکنند؟ و چگونه عمل کنند؟
دکتر «راس پیترز»، یکی از برجستهترین روانشناسان بالینی در این باره که چطور میتوان این اختلافات را به توافق تبدیل کرد، میگوید: از همان قدیمالایام هم بر سر تربیت بچهها در خانوادهها مشکل وجود داشته است.
این مشکلات معمولا ترکیبی است از اینکه کدامیک از والدین ابتدا کودک را حین ارتکاب جرم دیده است، هر کدام از والدین تا چه میزان با رفتارهای ناشایست فرزندانشان عصبانی میشوند، خلق و خو و میزان تحمل ناکامی در پدر و مادر متفاوت است، کدامیک از والدین زمان بیشتری را در روز با کودک میگذراند و در آخر کدامیک از والدین از اینکه نتوانسته است زمان بیشتری را صرف کودک خود کند احساس گناه میکند.
میبایست از ابتدا درک، تفاهم و اصول پایهای را در خود پرورش داد تا در چنین مواقعی به کمک انسان بیاید.
یادتان باشد که اختلاف و عدم توافق با همسرتان سر تربیت و تادیب فرزندانتان مسئلهای کاملا طبیعی و غیرقابل اجتناب است. این اختلاف به این معنی نیست که شما والدینی ناسازگار هستید و با یکدیگر تفاهم ندارید.
اجازه ندهید که این عدم توافق برایتان تبدیل به مشکل بزرگی شود. بحث و گفتگوی مناسب در مقابل کودکان میتواند تجربه تکاملی خوبی برای آنها باشد.
اشکالی ندارد اگر فرزندتان شما را در حال بحث، مخالفت و حل و فصل موضوعی ببیند.
در واقع اگر این بحثها به طریقی صحیح انجام گیرد، درس زندگی فوق العاده ای برای آنها خواهد بود.
با توجه به سخنانِ این روانشناس میتوانم بگویم، اختلاف نظر در تربیت فرزندان طبیعی است، اما لازم است که قبل از آن، خود پدر و مادر بنشینند با هم گفتگو کنند و به نظرات، راهکارها و راه حلهای مشترک برای تربیت فرزندان دست پیدا کنند، نه این که جلوی بچهها ناسازگاری و ناهماهنگی خود را نشان دهند.
اگر والدین نتوانستند با هم به راهکار مشترک برسند میتوانند با متخصصهایی مانند مشاور و روانشناس مشورت کرده یا با مطالعه کتب و متون علمی و رفتاری، به تفاهم برسند.
دعوا نکردن جلوی فرزندان
دعوا و اختلاف والدین بر روی خصایص روانی کودک و نوجوان اثر نامطلوب میگذارد و چنانچه این ارتباط خصمانه باشد، زمینههای فراوانی را برای تخریب زندگی کودکانه فرزند فراهم کرده، آرامش و امنیت را از زندگی او سلب میکند.
اختلافات والدین، شدت و تداوم آن موجب ناامنی اضطرابآور و صدمه به احساسات و عواطف کودکان شده و حتی متاسفانه ممکن است زمینه را برای ارتکاب به بزهکاری فرزندان فراهم کند.
اگر محیط خانوادگی دوستانه نباشد، کودکان در مواقع حساسی که دچار بحرانهای روحی میشوند، دیگر نمیتوانند مشکلات خود را با خانواده در میان بگذارند و از اینجا است که گرایش به بزهکاری از همان سنین کودکی آغاز میشود.
جوزف هوپر، پژوهشگر مسایل خانواده معتقد است زمانی بقای یک زندگی خانوادگی برای کودک مفید است که درگیریها و مشکلات اعتقادی و سلیقهای والدین محسوس نباشد، زیرا در غیر این صورت دوام یک زندگی نه تنها به سود کودک نیست، بلکه باعث تشدید مشکلات روحیاو میشود.
زمانی که پدر و مادر بر سر کوچکترین مسایل جلوی چشم کودکان خود با هم مشاجره کرده و اوضاع خانواده را متشنج میکنند، به مرور زمان آثاری ناگوار را بر کودکان خود تثبیت میکنند.
از اولین نشانههای این نوع رفتار، بیاحترامی فرزندان به والدین است که به مرور زمان این مسئله در ابعاد بزرگتر و در سطح جامعه به اشکال متفاوت ظاهر میشود.
آثار و پیامدهای ناسازگاری والدین در کودکان
عواقبی که عدم تفاهم و ناسازگاری والدین به دنبال دارد به دو دسته تقسیم میشود.
ابتدا آثار و پیامدهایی که دامنگیر فرزندان خانواده خواهد شد و دوم پیامدهایی که به خود زوجین آسیب میرساند.
۱ـ آثار جسمی از جمله: اختلال در خواب فرزندان، ابتلای به شوک، نداشتن اشتهای کافی، از دست دادن نشاط و شادابی، شست مکیدن، شب ادراری و... .
2ـ آثار روانی و عاطفی از جمله: بدبینی، بد گمانی و عیبجویی، اختلالات عاطفی، اختلالات روانی و عصبی، احساس کینه و نفرت نسبت به والدین و عدم اطاعت از آنان، احساس یأس و ناامیدی در زندگی و ... .
۳ـ تأثیر بر زندگی آینده فرزندان که این آثار عبارتند از: به خطر افتادن امنیت کودک، زمینهسازی برای جرم و بزهکاری، احساس سردرگمی در روابط و انضباط، زمینهساز ناهنجاری در کودک و ... .
4ـ تأثیر بر شخصیت که از مهمترین آثار اختلافات خانواده در رشد و تکامل شخصیت کودک میتوان به تشویش، فشار درونی،
ناامنی و میل به ارزیابی جهان به عنوان جای ناامن و خطرناک اشاره کرد.
عشق و محبت حقیقی
شاید بیان این که داشتن فرزندان خوب و سالم از نظر روانی، به پیش از ازدواج یک زن و شوهر بر میگردد برایتان عجیب باشد، اما روانشناسان خانواده و علمای تعلیم و تربیت به والدین توصیه میکنند تا در شرایط خوبی اقدام به ازدواج کنند.
زن و شوهر قبل از ازدواج باید منشا اختلافات را شناسایی و نسبت به رفع آن اقدام کنند و فلسفه ازدواج و زندگی مشترک را بدانند.
پدر و مادر وظیفه دارند اول خود را بشناسند و بعد از آن اطلاعات لازم را برای بچهدار شدن به دست آورند.
هر چه از رفتارها و کنشهای میان زن و شوهر بگوییم، هیچکدام به پای عشق و محبت حقیقی و دو طرفه بین آنها نمیرسد.
این عشق و محبت، حصاری نامرئی، اما بسیار استوار و محکم دور خانواده میکشد و هم خود زن و شوهر و هم فرزندان آنها را از انواع آسیبها حفظ میکند.
به جای ظواهر، زیباییهای ظاهری، پول و تجملات، و ... همسرتان را بر اساس عشق و محبت حقیقی و دو طرفه انتخاب کنید. این بهترین تضمین برای سلامت روانی خانواده آتی شما است.
برای ارسال نظر کلیک کنید
▼