۲۲۴۷۳
۲۸۸۱
۲۸۸۱

داستانک برای کودکان، سر زمین گیج می‌‌رود

دور زمین می‌دوم. آن‌قدر می‌دوم که سرش گیج می‌رود و چشم‌های درشتش سیاهی می‌رود و هی این ور و آن‌ور کج می‌شود. می‌ایستم. نفس‌نفس می‌زنم.

شهرزاد: دور زمین می‌دوم. آن‌قدر می‌دوم که سرش گیج می‌رود و چشم‌های درشتش سیاهی می‌رود و هی این ور و آن‌ور کج می‌شود .

می‌ایستم. نفس‌نفس می‌زنم. از قیافه زمین خنده‌ام می‌گیرد. هنوز سرش گیج می‌رود. یکدفعه می‌افتد و ما سقوط می‌کنیم. زمین جیغ می‌زند و من بلند می‌خندم

.

داستانک برای کودکان، سر زمین گیج می‌‌رود

از کنار ستاره‌ها به سرعت می‌گذریم و از منظومه شمسی خارج می‌شویم . زمین ترسیده است. من فقط می‌خندم و برای سیاه‌چاله‌ها زبان درازی می‌کنم . زمین بغض کرده است و دنبال مامان خورشیدش می‌گردد .

ما همین‌طور داریم سقوط می‌کنیم و هیچ سیاه‌چاله ‌یا شهاب‌سنگی جلودارمان نیست. من به ستاره‌های دنباله‌داری که از کنارمان می‌گذرند نگاه می‌کنم. زمین بلند گریه می‌کند .

زمین خیلی لوس است. همین مامانی بودنش من را خسته می‌کند. او همیشه آرام یک جا می‌نشیند و به یک نقطه خیره نگاه می‌کند. حتی یک بار هم آرزو نمی‌کند تا ابرهای خاکستری کنار بروند و برای ستاره‌ها بوسه‌ای بفرستد یا یواشکی با ماه صحبت کند. او به آسمانی که آبی بودن را فراموش کرده بود، دل‌بسته بود .

ما داریم می‌افتیم. حالا من می‌توانم دم ستاره‌های دنباله‌دار را بگیرم و با آن‌ها همه جای این آسمان‌ها را بگردم. روی شهاب‌سنگ‌ها بنشینم و با سرعت حرکت کنم یا در یکی از همین سیاه‌چاله‌ها شیرجه بزنم و سر از دنیای دیگری در بیاورم .

محتوای حمایت شده

تبلیغات متنی

  • اخبار داغ
  • جدیدترین
  • پربیننده ترین
  • گوناگون
  • مطالب مرتبط

برای ارسال نظر کلیک کنید

لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.

از ارسال دیدگاه های نامرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.

لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.

در غیر این صورت، «نی نی بان» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.