روش تربیتی کودکان، آنچه باید بدانید
از زمان شیر گرفتن، کودک به تدریج به « خود » توجه و آگاهی پیدا میکند و در سن ۳ سالگی این آگاهی آشکارتر میشود. با رشد این آگاهی، کودک در به دست آوردن آزادی و استقلال تلاش میکند.
شهرزاد: از زمان شیر گرفتن، کودک به تدریج به « خود » توجه و آگاهی پیدا میکند و در سن ۳ سالگی این آگاهی آشکارتر میشود. با رشد این آگاهی، کودک در به دست آوردن آزادی و استقلال تلاش میکند. از نمودهای این پدیده، مخالفتهایی است که از کودک سر میزند به طوری که گاه کودک بر عکس کارهایی را که به او گفته میشود انجام میدهد. این قبیل نافرمانیها معمولاً موقتی است و در صورتی که حالت شدید و بیمارگونه نداشته باشد ، عادی و طبیعی است. در حدود سنی ۷-۳ سالگی این حالت در کودکان شدید است. زمانی که کودک اصرار میورزد که خود قاشق را به دست گیرد و غذا بخورد یا برخی کارهای خود را انجام دهد ، در واقع به دنبال به دست آوردن استقلال است.
پدر و مادر باید زمینه را برای رشد متعادل میل به استقلال فراهم آورند و آزادیهای لازم را به او بدهند و آزادی او را محترم بشمارند اما در این مورد نباید زیاده روی کرد زیرا دادن آزادیهای بیش از حد سبب میشود که کودک به موجودی هوسباز و بیبند و بار تبدیل شود.
گرایش به استقلال لازمه رشد کودک است
یعنی، اگر این حس در کودک سرکوب شود ، به رشد او صدمه وارد میشود. پدر و مادر باید زمینه را برای رشد متعادل این میل فراهم آورند و آزادیهای لازم را به او بدهند و آزادی او را محترم بشمارند اما در این مورد نباید زیاده روی کرد زیرا دادن آزادیهای بیش از حد سبب میشود که کودک به موجودی هوسباز و بیبند و بار تبدیل شود.
پس والدین باید تا جایی که ممکن است کودک را از کارهایی که انجام میدهد منع نکنند اما در جاهایی که حتما باید از آن پرهیز کند باید قاطع باشند و در تصمیم خود پافشاری کنند و تسلیم اصرار و گریه و قهر او نشوند.
پرسش و پرگویی
مرحله ۳ تا ۷ سالگی به دوران پرگویی مشهور است. بهتر است اطرافیان کودک وقت بیشتری را برای صحبت با وی صرف کنند و هنگام سخن گفتن، آهسته و شمرده حرف بزنند و از کلمات ساده و قابل فهم برای او استفاده کنند و کلمات را صحیح ادا کنند تا هم او را در فراگیری لغات و کلمات کمک کنند و هم از آنها شنوندههای خوبی تربیت کنند.
از سوی دیگر ، در این مرحله کودک رغبتی شدید به شناسایی اشیا و پدیدههای پیرامون خود پیدا میکند و لذا مداوم میپرسد و گاهی با پرسشهای پی در پی خود ، ما را خسته میکند. این پدیده نشانه رشد کنجکاوی در کودک است و تربیت صحیح این حس، در رشد فکری کودک بسیار موثر است. از این رو ، اطرافیان کودک به ویژه مادر باید در برابر پرسشهای مداوم کودک حوصله و بردباری از خود نشان دهند و به زبانی که کودک قادر به فهم آن باشد ، به پرسشهای او پاسخ دهند.
باید از دادن پاسخهای نادرست به کودک پرهیز کرد
گاهی کودک در دوره کودکستانی سوالات زیادی درباره خدا و مرگ و امثال آن میپرسند که پاسخ دادن به آنها کار آسانی نیست. در این موارد باید توجه داشته باشیم که اولاً این مسائل برای کودکان چندان جدی نیستند و اگر بتوانیم فکر کودک را به گونهای به مسائل قابل فهم او منحرف کنیم، مشکلی پیش نخواهد آمد. از سوی دیگر میتوان به کودک توضیح داد که پاسخ کامل برخی پرسشهای خود را در درسهای مدرسه خواهد یافت. البته پاسخهایی که به کودک میدهیم لازم نیست دقیق باشد.
در پاسخ پرسشهای کودک نباید دروغ گفت یا به غلط چیزهای موهومی را به او آموخت.
تقلید از بزرگترها
بتدریج که کودک به دنیای اطراف خود چشم میگشاید ، خود را با بزرگسالانی روبرو میبیند که تواناییهای بیشتری دارند. او از این که خود را ناتوان تر از دیگران میبیند ، احساس حقارت میکند. این احساس امری طبیعی است و او را به تقلید از بزرگترها وا میدارد. او در تقلید از بزرگترها احساس لذت میکند و پیوسته از رفتار اطرافیان اثر میپذیرد. از این رو ، در این مرحله خانواده میتواند بسیاری از اصول صحیح زندگی و ارزشهای اخلاقی را از راه رفتار و کردار به کودک آموزش دهد.
این نوع آموزش که آموزش مشاهده ای و غیر مستقیم است، در تربیت کودک بسیار موثر است.
استفاده از داستان
کودکان به قصه و داستان علاقه زیادی نشان میدهند و دلداده داستانهای شگفتانگیز هستند. همین علاقه و رغبت زمینه را برای اثرپذیری آنها آماده میسازد. از داستان استفادههای گوناگون میتواند کرد. اول اینکه به وسیله آن میتوان قدرت تخیّل را در کودک تقویت کرد. پرورش قوه خیال در رشد خلاقیت کودک موثر است. از این رو میتوان از داستانهای خیالی و غیرواقعی که قوه خیال کودک را به جولان در میآورد ، استفاده کرد. در این مورد نیز نباید زیاده روی کرد زیرا در این صورت کودک به موجودی خیالاتی تبدیل میشود.
داستان میتواند از جهات گوناگون آموزنده باشد. به وسیله داستان میتواند الگوهای رفتاری صحیح را به طور غیرمستقیم به کودکان آموخت.
در انتخاب داستان باید توجه کرد که برای کودک بدآموزی نداشته باشد
مطالب نادرستی از قبیل بخت، اقبال، شانس و خرافاتی از قبیل نحس بودن برخی چیزها مانند عدد سیزده و بسیاری از خرافات که متاسفانه با فرهنگ عامیانه آمیخته شده است ، برای کودک بسیار زیانبار است. داستانها باید ارزشهایی مانندعزّت نفس، شهامت، انسان دوستی، بزرگواری، اعتماد به نفس و امثال آن را در کودکان ایجاد کنند و ضدارزشهایی چون زبونی، تسلیم طلبی و ناتوانی را به ذهن و روان کودک القا نکنند.
در داستانهای کودکان باید اصل را بیان زیبایی نیکیها قرار دهیم نه زشتی بدیها
روح با صفای کودک را با عطر زیباییها و نیکیها باید نوازش و پرورش داد. تجربه نشان داده است که وقتی با کودک از الگوهای غلط سخن میگوییم و از آنها انتقاد میکنیم، چه بسا او ناخودآگاه از همان الگوهای غلط اثر پذیرد و چندان توجهی به انتقاد ما نکند؛ مثلا اگر میخواهیم نظم و نظافت و ادب را به کودک آموزش دهیم بهتر است اثرات خوب نظم و نظافت و ادب را با او مطرح سازیم و شخصیت محبوب داستان خود را با این صفات معرفی کنیم، تا اینکه درباره اثرات بد بینظمی و کثیفی و بیادبی سخن بگوییم و اگر هم درباره این امور منفی حرف میزنیم، لازم است که آنها را تحت الشعاع جنبههای مثبت قرار دهیم.
و بالاخره، نباید در پایان داستانها نتیجه گیری کنیم و مثلاً بگوییم از این ماجرا یا داستان نتیجه میگیریم که ادب یا نظم و نظافت خوب است. این نوع نتیجهگیریها سبب میشود که آموزش غیرمستقیم به آموزش مستقیم تبدیل شود و اثر آن کاهش یابد. لذا نتیجه گیری را باید به عهده خود کودک گذاشت. او مسلماً از مطالب موجود در داستان اثر میپذیرد و نیازی به نتیجهگیریهای مستقیم نیست.
برای ارسال نظر کلیک کنید
▼