۴۳۱۷۰
۹۰۸۸
۹۰۸۸

تقویت عزت نفس کودک، نقش خانواده چیست؟

روش ما در تربیت فرزند اثر مستقیمی بر عزت نفس فرزندانمان دارد زیرا نوع ارتباط روزمره ما با آن‌ها را تعیین می‌کند. بیشتر کنش و واکنش‌های ما در ارتباط با فرزندانمان با توجه به تناسب ماهیت و کیفیت واکنش ما اثر بالقوه بر عزت نفس کودکانمان دارد چه به شکل مثبت و چه به صورت منفی.

خبرگزاری مهر: هر یک از ما شیوه‌های خاصی برای تربیت فرزندانمان داریم که در واقع بازتاب شخصیت ماست. این شیوه‌ها از تمام عواملی که ما را منحصر به فرد کرده‌اند،تاثیر می‌پذیرند. عواملی مانند نوع تربیت، شخصیت و ارزش‌هایی که به آن پایبندیم. هر یک از این عوامل به تناسب نقش تربیتی ما برای فرزندانمان بر دیدگاه ما اثر می‌گذارد و رفتارمان را در برابر بچه‌ها و انتظاراتمان از آن‌ها را تحت تاثیر قرار می‌دهد.

روش ما در تربیت فرزند اثر مستقیمی بر عزت نفس فرزندانمان دارد زیرا نوع ارتباط روزمره ما با آن‌ها را تعیین می‌کند. بیشتر کنش و واکنش‌های ما در ارتباط با فرزندانمان با توجه به تناسب ماهیت و کیفیت واکنش ما اثر بالقوه بر عزت نفس کودکانمان دارد چه به شکل مثبت و چه به صورت منفی.

ارزش‌های مورد تایید ما در واقع اعتقادات ما درباره خوب و بد، درست و غلط و شامل بایدها و نبایدهای مورد پذیرش ماست. این ارزش‌ها اثر مهمی بر نحوه تربیت فرزندانمان دارد زیرا ما به طور طبیعی کودکان خود را در جهت رفتاری مطابق با معیارهای مورد نظر خویش پرورش می‌دهیم. اگر تا حد امکان نسبت به اساس ارزش‌های واقعی خود و چیستی آن‌ها صادق، رک و بی رودربایستی باشیم، کاری بس مهم انجام داده‌ایم. اگر در ذهنمان نیز رک و صریح به آن‌ها بپردازیم، وظیفه خود را به عنوان والدین، ساده‌تر و راحتر کرده‌ایم زیرا با این کار می‌توانیم راهبردهای رفتاری مشخص را برای کودکانمان تنظیم کرده و به کار بریم. راهبردهایی درحد انتظارات ما که به ثبات شخصیت آن‌ها کمک می‌کند.

داشتن معیارهایی روشن و واضح به دلایل بی‌شماری باعث آگاهی و نظارت کودکان بر رفتار شخصی خود می‌شود. اولا بچه‌های کوچک دوست دارند که مرزهای رفتاری خاصی برایشان تعیین شود زیرا این مسئله به آنان کمک می‌کند تا دنیای خود را بر اساس چیزی مشخص پی‌ریزی کرده و نسبت به آن حس بگیرند. این امر باعث ایجاد حس امنیت خاطر در آنان خواهد شد. ثانیا رفتار انسان به طور ویژه‌ای از طریق گفتگو با ضمیر ناخودآگاه یعنی فکر کردن به چگونگی کاری که باید در شرایطی ویژه انجام دهیم.

بخشی از خوب انجام دادن وظیفه تربیت فرزند شناخت خویش است. همه ما قبل از این‌که والدین فرزندان خود باشیم، افراد و اشخاص منحصر به فردی هستیم که سابقه و شخصیت ما در رفتارهایمان نسبت به کودکان اثرخاص خود دارد. این مسئله الزاما نمی‌تواند بد باشد ولی در صورتی مضر است که فلسفه ما در زمینه تربیت کودک بیشتر از تجارب کودکی خودمان سرچشمه بگیرد نه این‌که نشان دهنده تجلی اعتقادات و ارزش‌های شخصی ما باشد.

مثلا مادری که نسبت به دختر خود سهل گیر است، والدین خودش با او بسیار سخت گیر بودند تا جایی که او با خود عهد می‌کند که در مورد فرزندش این‌گونه نباشد.به هر حال می‌توان گفت غالبا روش تربیت خود ما تاثیری هر چند اندک در تربیت فرزندانمان دارد.

اگر به عنوان والدین بچه ها با بی‌طرفی به رفتارمان بنگریم متوجه می‌شویم که بعضی از برخوردها، رفتارها و توقعات ما در واقع بی‌دلیل و غیر منطقی است.این نوع برخوردها گاه ناآگاهانه می‌تواند ناشی از تجربیات کودکی و عصبی مزاجی ما باشد.

تحقیقات در زمینه رشد کودک به وضوح نشان می‌دهد والدینی که در خانه اعمال قدرت می‌کنند بر رفتارهای بچه‌ها اثر خاصی دارند. روش‌های تربیت کودک بر اساس نوع نظارت والدین، تجزیه و تحلیل می‌شود. کنترل‌های سختگیرانه، بی‌بندوباری و آزادی. همچنین این تحقیقات در مورد وجوه تفاوت چگونگی تقسیم قدرت در خانواده‌ها نیز نکاتی را روشن ساخته‌اند.

در بعضی خانواده‌ها یکی از والدین اغلب پدر زمام امور را در دست دارد و بیشتر تصمیمات را به تنهایی و غالبا بدون مشورت با دیگر اعضای خانواده اتخاذ می‌کند، معمولا همسر و فرزندانش امیال و خواسته‌های او را بدون هیچ پرسشی انجام می‌دهند. در چنین خانواده‌ای روابط معمولی بین والدین و بچه‌ها بر اساس قدرت است و بچه‌ها کارهای خود را بر اساس دستورات داده شده انجام می‌دهند. آن‌ها اگر این کارها را نکنند اولین واکنشی که خواهند دید تنبیه بدنی است. حتی در دوران نوجوانی این نوع مدیریت پدر در خانواده به شکل سنتی پدر خود را رئیس خانه می‌داند تربیت در چنین خانواده‌هایی آثار سوء ویژه‌ای بر رشد اخلاقی کودک می‌گذارد.

نوع دیگر در افراط در نظارت مربوط به والدینی است که فرزندان خود را کمتر یا بیشتر از هم سن و سالانشان می‌بینند و اساسا دوست ندارند هیچ گونه اجبار و زوری را اعمال کنند، در این خانواده‌ها اصولا اعضای خانواده در اعمال قدرت یکسان هستند. آن‌ها همیشه عقیده بچه‌ها و نظر آن‌ها را در مورد نوع کارها می‌پرسند. اصل اساسی تربیت فرزند در این گونه خانواده‌ها این است که اگر بچه‌ها بخواهند کاری انجام شود،لابد کار خوبی است و مشکلی وجود ندارد. این نوع تربیت کردن را «آسان گیر» می‌نامند و خانواده‌های این چنینی بسیار نادر و کم هستند.

نوع دیگری از خانواده‌های آسان گیر وجود دارد که اصولا قدرت و تمایلی برای اعمال نظارت بر بچه‌هایشان ندارند چون فرصت‌های شخصی آن‌ها برای انجام این کار کم است. این نوع آسان گیری در واقع نوعی غفلت و مسامحه است نه چیز دیگر. این روش تربیتی، معمولا روش سنجیده و عمومی نیست و علت آن گاه فقر و تنگدستی والدین است. بچه‌هایی که در خانواده‌های ثروتمند زندگی می‌کنند نیز به دلایل مختلف دچار همین سرنوشت می‌شوند.

در میان منحنی قدرت والدین یعنی جایی که اکثر خانواده‌ها در آن قسمت قرار دارند،نوعی زندگی وجود دارد که والدین به شکلی منطقی و مساوی دارای قدرت بوده و بچه‌ها نیز گاهی در تصمیمات خانواده مداخله می‌کنند.

محتوای حمایت شده

تبلیغات متنی

  • اخبار داغ
  • جدیدترین
  • پربیننده ترین
  • گوناگون
  • مطالب مرتبط

برای ارسال نظر کلیک کنید

لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.

از ارسال دیدگاه های نامرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.

لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.

در غیر این صورت، «نی نی بان» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.