تفسیر نقاشی کودک، خانه و درخت چه معنایی دارد؟
هر تصویری که روی صفحه نقاشی کودکان نقش میبندد حاوی اطلاعاتی درباره طرز فکر و تلقی آنها از زندگی است این تصاویر از خطوط منحنی گرفته تا طراحی یک خانه معمولی است.
تبیان: هر تصویری که روی صفحه نقاشی کودکان نقش میبندد حاوی اطلاعاتی درباره طرز فکر و تلقی آنها از زندگی است این تصاویر از خطوط منحنی گرفته تا طراحی یک خانه معمولی است.
خانه
در نقاشیهای کودکان خانه بیش از هر چیز دیگری کشیده میشود. در شروع کار معمولاً خانه به صورت یک مربع که بر بالای آن یک مثلث قرار دارد و سپس دیوارهای اطراف خانه کشیده میشود. خانه نماد پناهگاه وهسته اصلی و گرمی خانوادهای است که ممکن است مورد علاقه یا تنفر کودک باشد. خانههایی که کودکان ترسیم میکنند ممکن است دارای باغچه، گل، درهای بزرگ، پنجره و پردههای رنگین باشد. چنین خانهای نماد یک زندگی سعادتمند است که کودک در آن احساس آرامش میکند. برعکس اگر خانهای بدون در ورودی با دیوارهایی بلند و به گونهای منزوی و دورافتاده ترسیم شود معنای متفاوتی پیدا میکند. مثلاً اگر این خانه بین سنین ۵ تا ۸ سالگی ترسیم شود نشانگر خجالتی بودن کودک و وابستگی شدید او به مادر است. بعد از ۸ سالگی نشانگر احساس خود کوچکبینی و تنهایی کودک و در نوجوانی نشانگر شرم و حیای بیش از حد و داشتن احساسات رقیق است.
درخت
بسیاری از روانشناسان از درخت به عنوان موضوعی برای شناخت شخصیت کودک استفاده کردهاند. برای تجزیه و تحلیل نقاشی درخت باید سه قسمت اصلی آن را مشخص کرد که عبارتاند از ریشه، تنه، شاخه و برگها. ریشه که در زمین فرو رفته و درخت از آن غذا دریافت میکند، نماد ناخودآگاه و فشارهای غریزی است. تنه پر ثباتترین و مشابهترین عامل به خود کودک است، بنابراین بیانگر مشخصات دایمی و عمیق شخصیت اوست. شاخهها و برگها بیانگر طریق ارتباطی او با دنیای خارج است. مثلاً تنه درخت ممکن است کوتاه یا بلند کشیده شود، بچهها در سنین قبل از دبستان تنه درخت را بلند ترسیم میکنند، ولی بعد از این سن، بلند بودن تنه درخت اغلب نشانگر عقبافتادگی فکری و یا بیماریهای عصبی و یا آرزوی بازگشت به دنیای کوچکی و قبل از مدرسه است. برعکس اگر تنه درخت کوتاه کشیده شود، نشانگر جاهطلبی و بلندپرواز بودن کودک است. تنه درخت ممکن است صاف یا کج کشیده شود که در حالت دوم نشانگر عدم ثبات کودک است.
شاخههای درخت
شکل شاخهها و برگها یا قسمتهای بالای درخت نیز دارای معانی مختلفی است. به عنوان مثال شکل منظم شاخهها نشان میدهد که کودک کمتر به تمایلاتش متکی است و بیشتر به نتیجهگیریهای منطقی دست میزند و یا بالعکس شکل نامنظم و درهم شاخهها بیانگر این است که با کودکی بلغمی مزاج و در خود فرو رفته که آمادگی هیچگونه تغییر و تحولی را ندارد روبرو هستیم. گاهی نیز درختی که کودک ترسیم میکند فاقد شاخه است که این امر نشانگر عدم گسترش استدلال و تفکر منطقی و درگیر بودن فرد با عالم رویاست. برگها نیز بر حسب چگونگی ترسیم آن تعابیر مختلفی دارند. مثلاً ترسیم برگهای منظم و یک شکل مخصوص کودکی است که مسائل را به سادگی میفهمد و قادر به ارتباط با دیگران است یا نشان دادن برگها به صورت هالهای سبز رنگ در اطراف شاخهها تمایل کودک به تأثیرگذاری و تسلط بیشتر بر روی محیط را نشان میدهد. برگهای پاییزی یا برگهای در حال ریخته شدن بیشتر در نقاشیهای نوجوانان و کودکان منزوی دیده میشود. چنین ترسیمی از برگ مانند هر حرکت پایین رونده دیگر نشاندهنده یاس و سرخوردگی تلقی میشود.
رنگ در نقاشی کودکان
کودک در نقاشیهای خود به دو صورت از رنگ استفاده میکند؛ یکی نمونهسازی عینی (طبیعی) مثلاً رنگ آبی برای دریا، رنگ سبز برای چمن و رنگ زرد برای خورشید و دیگر استفاده روانشناختی از رنگ به این صورت که کودک از طریق رنگ به برون ریزی عواطف و احساسات خود میپردازد. مثلاً برای تجسم حوادث یا موجودات اطراف خود از رنگهایی کمک میگیرد که به طور ناخودآگاه به ذهن متبادر میشوند و قانون و قاعده خاصی ندارند. به عنوان مثال برای نشان دادن مهربانی یک شخص او را به رنگ سبز رنگآمیزی میکند یا عصبانیت شخص دیگر را با رنگهای سیاه و سرخ نشان میدهد . بسیار بجاست که کودک را به سوی رنگهای قراردادی و طبیعی هدایت نکنیم چرا که از این طریق طبیعت درونی کودک را نادیده گرفتهایم و او را وادار کردهایم رنگی را که نشاندهنده حالت روانی اوست، تغییر دهد یا زیبایی کار خود را از بین ببرد. البته شناخت رنگ برای بچهها ضروری است، اما تحمیل رنگ به آنان که کدام رنگ را به کار ببرند ضرورتی ندارد. چرا که کودکان دیر با زود یاد میگیرد که هر چیز رنگ مخصوص به خود را داراست.
نقاشی از روی مدل
بسیاری از والدین یا معلمان نقاشی کودکان را به کپی کردن محدود میکنند. برای کودکان کوچکتر معمولاً از آلبومهایی استفاده میشود که کودک باید یک شکل را از روی مدل رنگشده آن رنگآمیزی کند یا از روی شکل دیگری، شکل ناقصی را تکمیل کند. کودکان بزرگتر نیز از منظره یا صورت کپی میکنند و به این صورت است که والدین و معلمان تصور میکنند آموزش واقعگرایانه که بر اساس آن کودک حقیقت بیرونی را با شکلهای منظم و رنگهای دقیق یاد میگیرد، باید تعلیم داده شود. نقاشی وسیلهای بیانی است که به کودک اجازه میدهد خود را از تنشها رها کند. این رهایی از دلهرهها و تنشها هنگامی صورت میگیرد که نقاشی از ناخودآگاه کودک سرچشمه گرفته باشد بنابراین اگر کودک را وادار کنیم نقاشیهایش را بر اساس تعالیم ما تصحیح کند و او را تشویق به کپی کردن از روی مدلهای نقاشی کنیم اشتباه بزرگی مرتکب شدهایم. همچنان که اشاره کردیم، در نقاشی کودک خطی که بر تصویر صورت برادر کشیده یا حذف میشود، بکارگیری رنگ، از بین بردن یا بیش از حد بزرگ جلوه دادن بعضی حوادث همگی حکایت از نشانهها و علائمی میکند که دارای معانی روشن هستند و بزرگسالان با کمی دقت قادر به مشاهده و تعبیر آن میشوند. نادیده گرفتن این ندای کمک یا سرکوب کردن آن با عمل کسلکننده کپی برداشتن و رسم هندسی کشیدن به معنی رها کردن کودک به حال خود یا مجبور کردن او به ورود زودرس به نوعی زندگی ریاکارانه و سرکوبگر است.
برای ارسال نظر کلیک کنید
▼