کودک متعادل: این مبحث برگرفته از وبلاگ «کودک متعادل» است که به بررسی مطالب کلاس کودک متعادل، استاد محمود سلطانی می پردازد. در بخش پیش به بررسی ضرورت تحرک کودکان اشاره کردیم و در این مطلب به ادامه آن بحث خواهیم پرداخت.

در دوره ی ماقبل مدرنیسم، مفهوم زندگی « زنده ماندن » بود، قدرت جسمی و مهارت ها برای زنده ماندن صرف می شد.
در دوره ی صنعتی مفهوم زندگی عوض شد و زندگی شد « مصرف » . در نتیجه ورزش هم در خدمت مصرف قرار گرفت. برای حفظ سلامتی باید ورزش کرد، ورزش های متعددی طراحی شد و همزمان علم هم پیشرفت کرد.
در کل خاصیت دوره ی مدرن این است که هر کاری بخواهیم بکنیم، عاطفی، حفظ حرمت، بالا بردن هوش شناختی و .... یک سر آن ها در مصرف است. در مورد ورزش هم همین طور است.
اتفاقی که در گذار از سنتی به مدرن افتاد این بود که نگاه بشر تغییر نکرد. در دوره ی مدرن جنگ و تفکر جنگ سر جایش ماند، فقط شکلش عوض شد. در دوره ی سنتی گلادیاتورها وسط میدان می رفتند و با شمشیر می جنگیدند.
در دوره ی مدرن امروزی انسانی تر شده واسمش شده فوتبال. همدیگر را نمی کشند ولی در برده بودن بازیکن ها هیچ شکی نیست. فوتبالیست ها در اروپا مثل برده خرید و فروش می شوند. شکل جنگ ها انسانی تر شد اما تفکر جنگ و حذف سرجایش ماند.
در این مبحث حرکت را می خواهیم در قالب مدرن بررسی کنیم. در دوره ی سنتی ورزش ها در راستای رفع نیازها بود مثل سوارکاری، تیراندازی و شمشیربازی که همه برای شکار و جنگ بود.
امروزه ورزش تغییر کرده و متنوع شده است. امروز برای رفع نیاز بدن به حرکت باید حتماً ورزش کنیم. بچه ها باید با ورزش آشنا شوند. ورزش حرکت را نظام می دهد و آن را از پراکندگی و آشفتگی، تبدیل به یک حرکت نظام مند و قانونمند و پیش رونده می کند. حال می پردازیم به این که چگونه ورزش از کودکی تا بزرگسالی انجام شود تا هر چهار بُعد مخروط انسان در آن دیده شود.
ورزش را به چند مرحله تقسیم کرده ام:
1 - اولین مرحله که از نوزادی شروع می شود، شامل بازی است. بازی های حرکتی در دوران کودکی زیربنای همه ی مهارت های حرکتی در دوران بزرگسالی است. بازی های حرکتی در بچه های زیر 6 سال لازم و واجب است چون باعث تقویت هوش و ادراک آن ها می شود.
2- حرکات موزون مثل باله، یوگا، آکروبات و.....
3- نرمش و ورزش های سبک مثل پیاده روی، دوچرخه سواری و نرمش های صبحگاهی
4- ورزش های طبیعی، یعنی ورزش هایی که ما را به طبیعت نزدیک می کند مثل کوهنوردی، شنا، اسکی، پیاده روی در طبیعت و....
5 - ورزش های قهرمانی مثل کشتی، بسکتبال، تنیس، ورزش های رزمی، فوتبال، ........
ما در این مبحث قصد آموزش ورزش نداریم بلکه قصد داریم مطلبی را بگوییم که ممکن است هیچ جای دیگر گفته نشود و آن مطلب این است که بررسی کنیم ببینیم که ورزشی که انجام می دهیم در مسیر رشد هست یا نه؟ در کدام جهت است؟ به بالا می برد یا به پایین؟ مهم این است که بدانیم در چه جهتی داریم ورزش می کنیم؟
حرکت هایی که می کنیم ما را به سمت رشد هدایت می کند و بالا می برد یا باعث سقوط می شود و پایین می برد. این قسمت مهمترین بخشی است که می خواهیم راجع به آن صحبت کنیم؛ ما تا الآن راجع به یکسری واژه که ما و فرزندان مان را به سمت رشد هدایت می کند، صحبت کردیم مثل: حرمت، احترام، سپاسگزاری، سادگی و ادب. ادب بیشتر به روش ها برمی گردد.
در ورزش هم ادب وجود دارد. مثلاً ادب فوتبال این است که قوانین بازی را رعایت کنند، به داور احترام بگذارند و اگر ادب بازی را رعایت نکنند از داور اخطار می گیرند یا حتی از بازی اخراج می شوند.
ارزش دیگری که در ورزش مطرح می شود و تا آخر دوره هم از آن صحبت خواهیم کرد، « اخلاق » است. اخلاق جمع خلق به معنی خوی است.
معمولاً با دو پیشوند خوب و بد می آید. اما در کل منظور ما اخلاق خوش است؛ اخلاقی است که ما را به سمت بالا می برد. اخلاق بد و بداخلاقی را با کلمات دیگری به کار خواهیم برد.
اخلاق یعنی روش هایی که در جهت فطرت انسان است و ما را بالا می برد. اگر رشد را یک حرکت رو به بالا در مسیرکمال ببینیم، این مسیر با اخلاق علامت گذاری می شود و این جا است که تربیت معنا پیدا می کند.
قبلاً گفتیم 4 عامل مانع رشد بچه هاست: نظافت، نظم، تربیت و آموزش. این چهار عامل به خصوص تربیت را هم مثل بقیه ی مسائل در حرکت باید بررسی شوند. ( منظور این است که این چهار عامل را هم باید دائم بررسی کنیم ببینیم چگونه آن هارا در زندگی خودمان به کار می بریم آیا ما را به سمت رشد هدایت می کنند یا به سمت پایین).
تربیت و اخلاقی که مانع حرکت شوند، مخرب خواهند بود و دیگر تربیت و اخلاق به معنای ناب خودشان نیست. اخلاق و تربیت علامت گذاری جاده ی رشد هستند، ایمن سازی جاده هستند تا از جاده منحرف نشویم.
برای این که در مسیر درست باشیم و به بُعد الهی برسیم و از مسیر منحرف نشویم، باید موازین اخلاقی را یاد بگیریم. اگر به این موازین مجهز نباشیم یعنی در یک جاده ی کویری ب یعلامت قدم گذاشته ایم؛ ممکن است عبور کنیم و جاده را طی کنیم اما گم خواهیم شد. بای رسیدن به این بُعد الهی باید اخلاق داشته باشیم.
متأسفانه امروزه مکاتبی در این جریان های عرفانی امروزی به وجود آمده که مستقیماً به کائنات دعوت می کنند و ادعای بردن و اتصال به ماوراء می کنند و به مسائل دیگر و ابعاد دیگر زندگی و حلال و حرام هیچ اهمیتی نمی دهند.
بدون اخلاق رسیدن به معنویت و کمال محال است. برای رسیدن به کمال باید معیار اخلاقی داشته باشیم و مسائل اخلاقی را باید رعایت کنیم.
مسئله ی اخلاق در ورزش از بدو تولد شروع می شود و باید اخلاق در حرکت و ورزش را در کودک پایه گذاری کنیم. اگر می خواهیم فرزندمان به خردمندی برسد، اخلاق راباید رعایت کنیم.
دو مسئله ی اخلاقی در ورزش وجود دارد که به وسیله ان ها می توانیم بسنجیم که ورزشی که انجام می دهیم اخلاقی است یا خیر؟
1- رقابت و تفکر رقابت - تفکر رقابت یک تفکر ضد اخلاقی است. ما رقابت سالم و سازنده نداریم، رقابت اخلاقی نداریم. هرنوع رقابتی ضد اخلاقی است. جالب است که ما رقابت را به معنای حذف شدن یک طرف می دانیم ولی در فرهنگ لغت به معنی نگهبانی و مواظبت است.
رقیب یعنی نگهبان، پاسبان، کسی که محافظ است. رقبا یعنی کسانی که از یکدیگر محافظت می کنند. تقارب یعنی نزدیک شدن، رقابت یعنی پاسبانی کردن و نزدیک شدن.
پس اصلاً به معنای حذف شدن و حذف کردن نیست. آن کلمه ای که معنای که معنی حذف می دهد، « نزاع » است. از نزع می آید یعنی کندن و گرفتن چیزی که در دست طرف مقابل است.
حذف در نزاع است. در دنیای مدرن شکل نزاع را عوض کرده اند و رقابت را تغییر مفهوم داده اند و به جای نزاع به کار می برند. در میدان های رقابت تنازع بقا وجود دارد.
یک طرف برای حفظ خودش باید دیگری را حذف کند. شاگرد اولی یعنی تنازع بقا. برای بودن در یک مکان یا یک مقام یا یک معشوقه و ....، بقیه باید حذف شوند. رقابت با مفهوم تنازع بقا، یک مخروط و یک تفکر سرازیر و رو به پایین است.
در مخروط برعکس، محدودیت وجود دارد. پس تنازع بقا به وجود می آید، برای دو نفر جا نیست، یک نفر باید بماند. اما در مخروط روبه بالا، نامحدود است جایی برای نزاع نیست.
چه چیزی می خواهی که در این بیکران هستی و بی نهایتی به دست آوری که به تونداده باشند. در این فضای نا محدود لازم نیست بجنگی، تنازع وجود ندارد.
در مسیر رشد تنازع معنا ندارد چون رشد من مانع رشد شما نیست و رشد شما هم مانع رشد من نیست. اما در تفکر مادی چرا هست همه مانع یکدیگرند.
د ر تفکر مادی فقط یک شاگرد اولی می خواهیم، یک کاپ قهرمانی می خواهیم. رقابت های دنیای امروزی همه تنازع بقا هستند چون اگر به معنای واقعی رقابت بودند، تفکر رقابت یعنی مواظب بودن، همراه بودن و نگاهبان بودن از یکدیگر.
2- مسابقه - در فرهنگ لغت مسابقه ریشه در سبق دارد به معنی گذشته. سبقت یعنی فاصله گرفتن از گذشته، پیشی گرفتن از قسمتی که عقب مانده است.
یعنی هر کسی برای رشد با خودش مسابقه دارد. من در جای فعلی ایستاده ام، حرکت می کنم به جلوتر، یعنی از آن جایی که بودم سبقت می گیرم.
حالا همه در کنار هم می رویم، یکی سرعت بیشتری دارد و یکی سرعت کمتر اما همه به سمت یک نامحدود بالای مخروط می رویم. در این نامحدود چیزی نیست که من بردارم و به شما نرسد و یا شما بردارید و به من نرسد.
در دنیای امروزی ما برای مسابقه جایزه می گذاریم و مخروط را برعکس می کنیم. چون جایزه یک عدد است، پس هر کس سبقت گرفت به آن می رسد.
این حالت مسابقه نام ندارد بلکه محاربه است. اگر من می خواهم که به آن جایزه برسم پس شماها نباید برسید . در صورتی که نفس مسابقه این نیست.
اگر مخروط ما روبه بالا باشد سبقت گرفتن خیلی هم عالی است. مثلاً در دین ما گفته شده که در سلام کردن سبقت بگیرید و سعی کنید زودتر سلام کنید.
زندگی همه ی بزرگان، علما و دانشمندان را در همه ی دنیا نه فقط ایران، مطالعه کنید، مسلمان و غیر مسلمان، همه ی استادان معنوی کمک می کنند که شاگردانشان سبقت بگیرند و جلوتر روند. شمس تبریزی هر چه داشت به مولانا داد و رفت. مسابقه محاربه نیست اما ما با جایزه آن را تبدیل می کنیم به محاربه.
3- جایزه - یک مسابقه معنوی و اخلاقی با جایزه به یک کار ضد اخلاقی تبدیل می شود. چرا جایزه؟ ( منظور جایزه مادی و بیرونی است ). ما دو نوع جایزه داریم، درونی و بیرونی.
جایزه بیرونی یک بازی مخرب است. جایزه باید درونی باشد. یک کودک متعادل باید لحظه به لحظه از خودش جایزه بگیرد. و همه ی انسان ها باید هر لحظه از خودشان و درون خود جایزه بگیرند.
انسان ها در درون خودشان باید از خودشان سپاسگزاری کنند. چرا منتظر سپاسگزاری از بیرون هستیم؟ چون از درون سپاسگزار خودمان و خدای خود نیستیم.
چرا منتظر جایزه از بیرون هستیم؟ چون از درون به خود جایزه نمی دهیم. در نتیجه حال مان بد می شود از دیگران متوقع و طلبکار می شویم. تخریب می شویم و تخریب می کنیم.
به این گونه یک حرکت ورزشی را از فایده های آن چشم پوشی می کنیم و آن را تبدیل به فرآیند ضد اخلاقی می کنیم.
رابطه ی برنده / برنده یعنی در کنار هم بودن . محاربه در رابطه ی برنده / بازنده است.
یکی از حاضرین پرسیدند: اگر تفکر رقابت را حذف کنیم، انگیزه از بین نمی رود؟ بچه ها بی انگیزه نمی شوند؟
جواب آقای سلطانی: حتماً انگیزه ازبین می رود و حتماً بچه ها بی انگیزه می شوند؛ ولی کدام انگیزه؟ انگیزه ی خشونت، محاربه، جنگ، حسادت، چشم و هم چشمی.
آری همه این انگیزه ها پایین می آیند و به جایش انگیزه هایی که انسان را در مسیر رشد بالا می برند و انگیزه جایزه از درون تقویت می شوند.
انسان میل به بی نهایت دارد در این حالت انگیزه ی رشد تقویت می شود بدون این که مقایسه ای در کار باشد. من خودم را نسبت به مبدأ می سنجم نه نسبت به بغل دستی ام. و چه کار می توانم کنم که همه رشد کنند.
پیروزی و کامیابی شوق و ذوق دارد و باعث شادمانی می شود پس این شوق را باید به سمت معنویت و مسیر رشد هدایت کرد. کمال طلبی متعلق به انسان است وقتی معنوی باشد هم خودت بالا می روی و هم دیگران را بالا می بری، اما اگر مادی باشد، نه خودت بالا می روی و نه دیگران را بالا می بری.
در راه رشد و معنویت، انگیزه مسئولیت در من تقویت می شود و انگیزه نزاع و چشم و هم چشمی و حسادت و... جنگ پایین می آید. جنگ حتماً نباید بین ملل باشد بلکه حتی جنگ درون خودمان نیز کم می شود.
ممکن است در این مسیر بی هویت شویم و میل نداشته باشیم که در کنکور و رقابت ها وارد شویم و مدال بگیریم، بله این انگیزه ها را از دست می دهیم اما انگیزه هایی را به دست آوریم که هرچه بیشتر ما را به سمت رشد و مبدأ هدایت کند.
حاضرین در جلسه: اگر رقابت نباشد پیشرفت نخواهد بود؛
آقای سلطانی: قبلاً هم گفتیم اگر در فضای مادی و مخروط برعکس باشیم، بله پیشرفت نخواهد بود و دیگر به رقابت احتیاجی نیست چون رقابت در مفهوم یعنی با هم بودن و در این فضا همان محاربه جواب گو است.
در فضای مادی تنازع بقا کافی است چون در مخروط برعکس و تفکر مادی فضا محدود است و اگر همدیگر را حذف نکنیم، حذف می شویم. شکی در آن نیست. اما در فضای معنوی و مخروط رو به بالا، فضا برای همه هست و انگیزه در این جا رشد فردی و اجتماعی است نه حذف.
حاضرین: اگر در فوتبال حذف نباشد دیگر مزه ندارد؟
آقای سلطانی: فوتبال یک بازی زیبا است و در عرصه مهارت های حرکتی و هماهنگی بین اعضا و غیره بسیار کامل است به خصوص که روی چمن سبز هم هست همه چیز آن عالیست اما به شرطی که آخر بازی گل ها را نشمارند و بازیکنان یکدیگر را ببوسند و بروند. و همه تیم ها و مربی ها آخرین دستاوردهایشان را باهم به اشتراک بگذارند. در این حالت شور و هیجان گلادیاتوری از بین می رود و به جاش آرامش معنوی می آید.
چرا ورزش کوهنوردی این همه جنجال و طرفدار ندارد؟ چرا المپیک کوهنوردی نداریم؟ چون تماماً ورزش انسانی - الهی است. همه به هم کمک می کنند که بالا بروند به سمت هدف. کوهنوردی انسانی ترین ورزش است. ما عرصه ی رقابت و حذف بین المللی را در المپیک، به عرصه ی همکاری و برادری تعبیر می کنیم.
کجای این مسابقات همکاری و برادری است؟ آیا تمام تیم هایی که از المپیک برمی گردند شاد و سرحال هستند؟ مردم کشورهایی که قهرمان پروری کردند و فرستادند المپیک همه راضی و خشنود هستند؟ چقدر مردم جهان بعد از مسابقات قهرمانی دچار در گیری های مختلف کوچه و خیابان و رسانه و روزنامه ها می شوند؟
کجای این هیاهوها پیشرفت و برادری است؟ بلکه یک جشنواره جهانی حذف و کشتار است اما با ظاهر انسانی.در مقابل ما مسلمان ها یک المپیکداریم به نام حج. مهم نیست که تو کی هستی؟ چه مقامی داری؟همه با هم به سمت یک هدف می روند. دنیا می تواند از حج الهام بگیرد.
هر نوع المپیادی که حذف در آن وجود داشته باشد و در کل تفکر حذف ضد اخلاق است. همه دین ها انسان را به سمت بالا هدایت کرده اند و در هیچ کدام تفکر حذف وجود ندارد. در هیچ دینی گفته نشده که همنوعت را حذف کن. از اول بشریت تا امروز همه ی ادیان دعوت به بی نهایت و نامحدودی که در آن برای همه جا هست، کرده اند.
تفکر حذف را از بچه ها بگیرید.یادمان باشد بچه های ما در عصر خرد زندگی می کنند. بچه های شما در دنیای شما زندگی نمی کنند. اگر جلوی رشدشان را بگیرید آن ها را در سطح پایین نگه داشته اید.
دنیای آینده دنیای خرد و معنویت است. جهان به سرعت به سمت معنویت پیش می رود و ما آن قدر درگیر بحران ها هستیم که این علائم را نمی بینیم. ما نیاز به آموزش اخلاق و ادب برای فرزندان مان داریم.
رقابت برای تنازع بقا و محاربه به جای مسابقه، در رابطه ی بین انسان ها اثر منفی دارد. ما در بحث ارتباط یک چهار راه داریم:
برنده/برنده برنده/بازنده
بازنده/ برنده بازنده/ بازنده
تفکر حذف رابطه ی بازنده - برنده به وجود می آورد و بالعکس. این رابطه، جنگ و نزاع است فقط یک طرف باید پیروز شود. در این رابطه برنده وجود ندارد، همه بازنده هستند.
زندگی قهرمان های ورزشی را نکاه کنید زمانی که دیگر مقام و مدال نداشتند، افسرده و سرخورده شدند. در طول ورزش ایران فقط یک تختی را داشتیم که در مسیر انسانی و اخلاقی پیش رفت.
در مسابقه ای که حریف خارجی او دست چپش آسیب دیده بود تا آخر زمان بازی تختی به دست چپ او دست نزد. این مطلب را همین حریف خارجی او در مراسم تدفین او اذعان کرد. و در مسابقه ای دیگر که حریف او تازه کار بود و در مقابل او به لرزه افتاده بود، تختی بازی را مساوی تمام کرد.
در افسانه ها نیز پوریای ولی را داریم که قبل از مسابقه ای برای خواندن نماز به مسجد رفت و در آن جا دعای مادر حریفش را شنید که برای برنده شدن فرزندش دعا می کرد و پوریا در میدان شکست خورد تا دعای آن مادر مستجاب شود.
ما این تفکرات اخلاقی را در فرهنگ خودمان فراوان داریم فقط باید آن ها را گسترش دهیم. در رابطه ی برنده / بازنده همه بازنده هستند چون هر برنده ای هم اضطراب باخت دارد.
هر صاحب عنوانی نگران است که مبادا روزی آن مقام و عنوان را از دست بدهد. هر بازنده ای هم تحقیر شده و سرخورده است. پس هردو طرف بازنده هستند. هرگز در مقابل یک بازنده، یک برنده وجود ندارد.
تا زمانی که یک بازنده در دنیا وجود دارد کل بشریت بازنده است. این المپیادها بشریت را بازنده می کند. چون اگر به بشریت آسیب نمی زد، اوضاع جهان امروزه این قدر بحرانی نبود. بچه هایتان را با تفکر رقابت بزرگ نکنید.