۵۰۹۳۵
۲۸۴۴
۲۸۴۴

حرف شنوی کودکان از والدین، چه روشی؟

به زعم برخی از والدین اطاعت و حرف شنوی دلیل تربیت صحیح کودک است، در حالی که اطاعت محض و حرف شنوی بدون تربیت صحیح و اعمال قدرت خردمندانه دوام چندانی ندارد.

روزنامه همشهری: به زعم برخی از والدین اطاعت و حرف شنوی دلیل تربیت صحیح کودک است، در حالی که اطاعت محض و حرف شنوی بدون تربیت صحیح و اعمال قدرت خردمندانه دوام چندانی ندارد و به زودی همه چیز در هم می ریزد، نه قدرت پدر و مادر می ماند و نه حرف شنوی کودک و بعضاً کودک حرف شنو و مطیع دارای شخصیت متزلزل و ضعیف است.

حرف شنوی کودکان از والدین، چه روشی؟

ارعاب کودک

روانشناسان این نوع اعمال قدرت را وحشتناکترین نوع آن می دانند. در این نوع اعمال قدرت که معمولاً نیز از جانب پدر اعمال می شود، پدر مدام در خانواده می خروشد و اوقات تلخی به بار می آورد، برای هر امر جزئی مانند بمب منفجر می شود، در هر فرصت مساعد یا نامساعد دست به چوب و شلاق می برد، هر سؤالی را با خشونت پاسخ می دهد و به جزیی ترین کارهای کودک ایراد می گیرد، او را نزد دیگران تحقیر می کند و به زعم خود با چنین اعمال قدرتی فرزند خود را تربیت می کند.

در حالی که این نوع ارعاب نه تنها کودک، بلکه تمامی افراد خانواده را در وحشت نگه می دارد. مادر در این طیف تربیتی، تبدیل به موجود بسیار ضعیف می شود و مدام با واژه های تحقیرآمیز خطاب شده و برای ارعاب بیشتر کودک بی ارزش و بی بها خوانده می شود به هدف اینکه فقط پدر منبع قدرت باشد.

این گونه ارعاب قدرت نه تنها جنبه تربیتی ندارد، بلکه به کودک می آموزد که از پدر دوری کند و وجود او را در خانه نپذیرد و اساساً با وجود چنین پدری تکیه گاهی در زندگی نداشته باشد.

در چنین برخوردها کودک سرانجام تبدیل به موجودی خشن می شود که هر لحظه در او خشونت تقویت می شود و بالاخره کودک چنین خانواده ای به موجودی انتقامجو و یا به لحاظ دوران سخت کودکی عقده ای و یا موجودی ناچیز، بیهوده و بی اراده تبدیل شود، به صورت نادر و استثنایی کودک تحت چنین اعمال قدرتی درست تربیت می شود.


فاصله گرفتن از کودک

در این نوع اعمال قدرت که باز هم معمولاً از جانب پدر اعمال می شود، اتاق پدر، سفره پدر، وسایل مورد علاقه پدر برچسب خاصی می خورد و کسی جرأت استفاده و یا دست زدن به آن ندارد و معمولاً در اتاق خود غذا صرف می کند و کمتر وارد صحبت می شود و حرف شنوی نیز ندارد.

به تعریفی دیگر مستمع صحبت های اعضای خانواده نیست. به اصطلاح به کسی رو نمی دهد و دستورات او معمولاً به وسیله مادر به کودک ابلاغ می شود.

اینچنین پدری معمولاً از مسائل کودک بی اطلاع است و به تصور او نزدیک شدن به کودک او را پر رو می کند و بهتر است برای تربیت صحیح، از او فاصله بگیرد.

در این طیف اعمال قدرت مادرانی نیز دیده می شوند که حتی حاضر به تغذیه کودک از شیر خود نیستند. از بدو تولد او را به دست مادربزرگ و یا دایه می سپارند و بسیاری از کودکان چنین خانواده هایی ساعت های بسیاری از والدین خود دور هستند و والدین به بهانه شاغل بودن حتی سری به مهد کودک او نمی زنند.

در ساعت معینی او را به مهد کودک می سپارند و در ساعت معینی به دنبالش می آیند و یا به دنبالش می فرستند. البته بهانه این گونه والدین کمبود وقت است، در حالی که اینان نیز به نوعی عمل خود را توجیه می کنند و بعضاً معتقدند که با فاصله گرفتن از کودک، او را درست تربیت می کنند در حالی که چنین فضایی برای تربیت کودک مناسب نیست.


قدرتمند جلوه دادن پدر و مادر

در بسیاری از خانواده ها یکی از والدین به مرکز قدرت تبدیل می شود. کودک معصوم مدام از طرف او مورد تهدید واقع شده، ترسانده می شود و یا تمامی اعمال و رفتار کودک حتی در عدم حضور او تحت سلطه و قدرت او کنترل می شود که این امر غالباً از جانب مادر انجام می شود و پدر را به یک قطب قدرت در خانواده تبدیل می کند.

در این گونه روش تربیتی معمولاً مادر زحمت کمتری متحمل می شود و با ارعاب کودک به وسیله قدرتی که به پدر می دهد از کودک اطاعت می گیرد، در حالی که از عواقب وخیم این نوع قدرت بی خبر است و وقتی کودک به این نوع روش تربیتی اعتراض کند و یا در اجرای اوامر کوتاهی و از انجام دستورات عدول کند، مورد خشم پدر واقع می شود و مادری که شیفته این نوع روش تربیتی در سایه قدرت کاذب پدر است کودک را وادار به عذرخواهی از پدر (قطب قدرت) می نماید.

در برخی از خانواده ها نیز مادر به یک مرکز قدرت تبدیل می شود و خطر این روش نیز کمتر از روش فوق نیست. این طیف رفتارها نیز دور از عدالت نسبت به کودکان است که به تدریج در آنها اغراض درونی و خشونت به وجود می آورد و در نهایت نیز قطب قدرت نابود می شود ، در حالی که اثرات مسموم خود را تا به ابد در کودک باقی می گذارد، به طوری که بعضاً بعد از فوت مرکز قدرت نیز کودک ترس از مرکز قدرت را با خود دارد و بعد از تشکیل خانواده این کودک نیز خود به یک مرکز قدرت تبدیل می شود.


ابراز محبت بیش از حد

کارشناسان تربیتی بر این باورند که از رایج ترین قدرت های دروغین قدرت به وسیله ابراز محبت زیاد از حد است. این گونه والدین معتقدند که می بایستی هر لحظه به کودک خود محبت و از محبت او نیز برخوردار شوند. به همین منظور پیوسته به کودکان خود عشق می ورزند و آن را با محبت های بی پایان و قدرشناسی از کودک به حد وفور بیان می کنند.

این طیف خانواده ها در دریای ملاطفت چنان غرق هستند که بسیاری از موارد تربیتی را نادیده می گیرند و در کنار او و همراه او پیوسته مشغول ابراز علاقه به او بوده و بعضاً کارهای شخصی او را نیز انجام می دهند بدون اینکه هیچ گونه مسئولیتی از او بخواهند. اینچنین کودکانی اولین قربانی خود بینی والدین خود هستند و کودکانشان نیز به خوبی فرا گرفته اند که والدین خود را فریب دهند.


پند و اندرز بی مورد

والدینی هستند که تصور می کنند کودکان اشخاص بالغی هستند و پیوسته او را با سخنان به اصطلاح پندآمیز و آموزنده تحت فشار می گذارند و مدام خود را در هیبت اشخاصی دور از هر نوع خطا و تقصیر معرفی می نمایند در حالی که کودک دارای زندگی خاصی است و هنوز مفهوم پند و اندرز والدین را نمی فهمد و شرایط زندگی والدین خود را (پنددهنده) نمی شناسد و از آنجایی که عادت به تفکر نیز ندارد، پند و اندرز را نمی تواند ارزیابی کند و این حالت موضع گیری والدین به زودی آنها را از والدین موضع گیر خود دور می کند. قدر مسلم در خانه ای که پیوسته پند و اندرز دیکته شود، شادی و نشاط کمتر دیده می شود و مستمعی یافت نمی شود.

محتوای حمایت شده

تبلیغات متنی

  • اخبار داغ
  • جدیدترین
  • پربیننده ترین
  • گوناگون
  • مطالب مرتبط

برای ارسال نظر کلیک کنید

لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.

از ارسال دیدگاه های نامرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.

لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.

در غیر این صورت، «نی نی بان» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.