تعیین جنسیت از روی دانه گندم
در گذشته برخی ماماها بر اساس میل و رغبت زائو به غذا، جنسیت نوزادش را مشخص میکردند.
مامایی از قدیمیترین حرفههای شاخص محسوب میشود که همواره در تمام جوامع مورد توجه افراد بوده، شخص ماما یا دایه تأثیرگذارترین فرد در تولد نوزادان و سلامت مادران است.
ماماهای سنتی معمولاً این حرفه را به صورت خانوادگی و نسل به نسل آموزش میبیند. از آنجایی که زن باردار یا زائو نیازمند مراقبت است، ماماها از قدیمالایام نقش بسیار تعیینکننده در روند تولد نوزادان ایفا میکردند. روند حاملگی، زایمان و تولد از مهمترین اموری است که هدایت آن به دست ماماست.
در این گزارشی بخشی از خدمات ماماهای سنتی را که به تحقیق و کوشش دکتر «سیدمحمدعلی حافظی» در کتاب تاریخ پزشکی بیرجند جمعآوری شده میخوانیم:
ویار نخستین علائم بارداری است که در گویش محلی بیرجند به آن«گَستا» میگویند. از این مرحله وظیفهی اصلی دایه در قبال زن باردار آغاز میشد.«گَستا» تا سه ماههی نخست بارداری معمول است. در گذشته مردم بیرجند تصور میکردند علائم «گَستا» اگر شدید باشد و نوک شکم تیز شود نوزاد پسر است، اگر پهلوی مادر پُرتر و علائم ویار کمتر باشد نوزاد دختر میشود!
پیشبینی جنسیت جنین از روی دانه گندم!
یکی از باورهایی که مردم بیرجند در زمان بارداری زن به آن اعتقاد دارند و معمولاً تلقین و تبلیغ آن توسط دایه انجام میشود این است که اگر آنچه در دورة گستا زن باردار تمایل دارد برایش فراهم نشود نوزادش با چشم رنگی به دنیا میآید.
یکی از روشهایی که دایه یا ماما در پیشبینی دختر یا پسر، به کار میبردند انداختن یک دانه گندم از درون پیراهن زن بود. اگر روی زمین، شکاف یا خط وسط گندم رو به بالا بود دختر و در صورتیکه به پائین بود نوزاد آینده را پسر اعلام میکردند. برخی ماماها براساس میل و رغبت زائو به غذا، جنسیت نوزادش را مشخص میکردند.
ماماهای محلی به محض ورود بر بالین زائو دستها را به هم میکوبیدند تا اجنّه را دور کنند. در کتاب تاریخ پزشکی بیرجند ، حافظی یکی دیگر از وظایف دایهها را کنترل حاملگی و ادامه بارداری میداند تا جایی که جنین سقط نشود که به رفتن بچه تعبیر میشد.
توجه به تغذیه و استراحت، معمولتر از داروهای گیاهی بود. آب آهک و سفیدهی تخممرغ یا زعفران و گلاب را به دور کمر زن حامله میبستند. همچنین به نخ پنبهای دعا خوانده، گره زده، دور شکم میبستند و در نهایت از قفل استفاده میکردند. یکی دیگر از اعتقادات دایهها این بود که هنگام خسوف و کسوف، زن حامله نباید شکمش را لمس کند چون سبب ماهگرفتگی و خورشیدگرفتگی در بچه میشود.
تغذیههای مقوی بر اساس داشتهها از تجویزهای دایه بود که برای هر زائو تفاوت داشت. برای مثال تهیه نوعی کاچی که آرد یا آرد برنج را در روغن تفت داده زعفران، نبات و چهار تخم بر آن افزوده با آب رقیق کرده آنقدر حرارت میدادند تا قوام آید و روی آن روغن جمع شود که از تغذیههای معمول بوده جزئی از مراقبتهای زائو محسوب میشد.
یکی از سنتهای مردم بیرجند قدیم در زمان تولد نوزاد این بود که با آغاز دردهای زایمانی اذان میگفتند. یکی از اطرافیان زائو کلوخی در آب میانداخت و دعا میکرد به راحتی باز شدن کلوخ در آب او هم فارغ شود. اگر نوزاد دیرتر به دنیا میآمد با شکستن کوزه، زدن سنج یا شلیک تفنگ به نوعی شوک درمانی ایجاد میکردند.
یکی میخ به چارچوب میکوبید تا درد را میخکوب کند. دیگری پوست سیر و پیاز بر آتش میریخت تا زادن آسان شود. فردی سرکه در آستانه در میپاشید تا طلسمها باطل شود. چند زن ختم «ام یجیب» میگرفتند تا عاقبت به خیر شود. زایمانهای سخت را به مصرف گوشت شتر مربوط میدانستند و معتقد بودند اگر زن دیرزا از زیر شکم شتر رد شود این طلسم شکسته و باطل میشود.
چرب کردن شکم، از روشهای کمکی ماماهای سنتی در زایمان
برای تسهیل زایمان مشابهسازی میکردند که از دوره باستان رایج بود. در بیرجند گیاهی به نام پنجه مریم(گل نگونسار) یا غنچهای را در آب میانداختند تا باز شود. اعتقاد داشتند هنگامی که گل در آب باز شود زائو هم زایمان میکند.
چرب کردن شکم، توصیه به نشستن بر خِشت که در واقع مانور والسالوا را تشدید میکردند و راه بردن زائو از روشهای کمکی در زایمان بود.
«گورزاد»، نوزادی که پس از مرگ مادر متولد میشود
اگر مادر پیش از زایمان فوت میشد در دفنش تأخیر میکردند تا نوزاد به دنیا آید. گاه پس از دفن هم مدتها انتظار زایمان داشتند که به چنین نوزادانی «گور زاد» میگفتند. اگر نوزاد هفت ماهه دنیا آید آن را هفتوکی و اگر در ماه هشتم بارداری متولد شود هشتوکی گویند. معمولاً ناف را به سردَرِ خانه آویزان میکردند تا به تصور آنها بچهها در آینده روزی فراخ شوند. به این نوزادان «ناف دِ سر در» گویند و از کودکی به آنان تلقین میشد سَر قسمت و روزی خود به موقع خواهید رسید.
ترنجبین معمولترین درمان برای زردی نوزادان
از دیگر روشهای معمول دایهها «کام کردن» نوزاد بود بدین معنی که انگشت شست یا اشاره خود را با تربت نرم یا مُهر نماز آغشته کرده با آب یا گلاب مخلوط کرده به کام نوزاد فشار میدادند یا بر کامش میکشیدند. در واقع سلامت کام را کنترل میکردند. باور داشتند اگر نقص یا ضعفی(شکاف) در کام باشد با این عمل اصلاح شده و به تکلّم صحیح و درست کودک در آینده کمک میکند.
برای گوش درد نوزادان از دود سیگار ، تریاک یا قلیان استفاده میشد. چکاندن روغن بادام نیز معمول بود. برخی مهر نماز را گرم کرده روی گوش میگذاشتند. برای جلوگیری از عفونتهای پلک و اختلال در مجرای اشکی، چشمها را سرمه میکشیدند. ترنجبین معمولترین درمان برای زردی(زردوکی = یرقان) نوزادان بود و به علت دارا بودن ترکیبات آگار سبب دفع بیلیروبین و بهبود میشد. از آب قند، نبات داغ و بستن مهرههای زرد(مهره زَردوکی) بر تیربند، قنداق یا روی لباس و بازوی نوزاد به عنوان درمان کمکی استفاده میکردند
تجویز ماهیهای کوچک زنده برای کودکان بزرگتر معمول بود. در موارد شدید زردی هم از داغ کردن و رگ زدن پشت گوش دریغ نمیکردند! از دیگر درمانهای معمول در نوزادان استفاده از مهرة باد در ابتلاء نفخ و مهرة پیچ در دردهای شکمی نوزاد بود که عاملش را پیچ خوردن روده تصور میکردند. در چهل روزگی زایمان، مادران را به حمام میبردند تا آب چله بر سرش بریزند. تا این مدت زائوها را از هم دور نگه میداشتند تا چل آنها بهم نیفتد! برای سقطهای عمدی با پرمرغ دهانه رحم را تحریک کرده و از زعفران به مقدار زیاد استفاده میکردند.
«سکینه خورشید» مشهورترین مامای محلی بیرجند
از قدیمترین و مشهورترین ماماهای محلی بیرجند حاجیه سکینه خورشید متولد 1276 ش. در محله برزگران بود. مادرش (خورشید) هم به این حرفه اشتغال داشت. طبق خاطرات افراد قدیمی شهر او زنی بلند قامت، کمی چاق با موها و دستهای حنایی بود که از آب دادن به زائو جلوگیری میکرد. «کربلایی فاطمه منصور» نیز از فعالان مامایی سنتی بود. یکی از روشهای معمول این دایه بیرجندی این بود که در صورتیکه کودکی بعد از تولد دیر گریه میکرد با فرو بردن نوک جوجه به مقعد نوزاد او را به گریه وا میداشت. از دیگر ماماهای پرتجربه و خانوادگی، مرحوم «زهرا اکبرپور» متولد 1303 شمسی با 66 سال سابقه کار مامایی است.
در این گزارشی بخشی از خدمات ماماهای سنتی را که به تحقیق و کوشش دکتر «سیدمحمدعلی حافظی» در کتاب تاریخ پزشکی بیرجند جمعآوری شده میخوانیم:
ویار نخستین علائم بارداری است که در گویش محلی بیرجند به آن«گَستا» میگویند. از این مرحله وظیفهی اصلی دایه در قبال زن باردار آغاز میشد.«گَستا» تا سه ماههی نخست بارداری معمول است. در گذشته مردم بیرجند تصور میکردند علائم «گَستا» اگر شدید باشد و نوک شکم تیز شود نوزاد پسر است، اگر پهلوی مادر پُرتر و علائم ویار کمتر باشد نوزاد دختر میشود!
پیشبینی جنسیت جنین از روی دانه گندم!
یکی از باورهایی که مردم بیرجند در زمان بارداری زن به آن اعتقاد دارند و معمولاً تلقین و تبلیغ آن توسط دایه انجام میشود این است که اگر آنچه در دورة گستا زن باردار تمایل دارد برایش فراهم نشود نوزادش با چشم رنگی به دنیا میآید.
یکی از روشهایی که دایه یا ماما در پیشبینی دختر یا پسر، به کار میبردند انداختن یک دانه گندم از درون پیراهن زن بود. اگر روی زمین، شکاف یا خط وسط گندم رو به بالا بود دختر و در صورتیکه به پائین بود نوزاد آینده را پسر اعلام میکردند. برخی ماماها براساس میل و رغبت زائو به غذا، جنسیت نوزادش را مشخص میکردند.
ماماهای محلی به محض ورود بر بالین زائو دستها را به هم میکوبیدند تا اجنّه را دور کنند. در کتاب تاریخ پزشکی بیرجند ، حافظی یکی دیگر از وظایف دایهها را کنترل حاملگی و ادامه بارداری میداند تا جایی که جنین سقط نشود که به رفتن بچه تعبیر میشد.
توجه به تغذیه و استراحت، معمولتر از داروهای گیاهی بود. آب آهک و سفیدهی تخممرغ یا زعفران و گلاب را به دور کمر زن حامله میبستند. همچنین به نخ پنبهای دعا خوانده، گره زده، دور شکم میبستند و در نهایت از قفل استفاده میکردند. یکی دیگر از اعتقادات دایهها این بود که هنگام خسوف و کسوف، زن حامله نباید شکمش را لمس کند چون سبب ماهگرفتگی و خورشیدگرفتگی در بچه میشود.
تغذیههای مقوی بر اساس داشتهها از تجویزهای دایه بود که برای هر زائو تفاوت داشت. برای مثال تهیه نوعی کاچی که آرد یا آرد برنج را در روغن تفت داده زعفران، نبات و چهار تخم بر آن افزوده با آب رقیق کرده آنقدر حرارت میدادند تا قوام آید و روی آن روغن جمع شود که از تغذیههای معمول بوده جزئی از مراقبتهای زائو محسوب میشد.
یکی از سنتهای مردم بیرجند قدیم در زمان تولد نوزاد این بود که با آغاز دردهای زایمانی اذان میگفتند. یکی از اطرافیان زائو کلوخی در آب میانداخت و دعا میکرد به راحتی باز شدن کلوخ در آب او هم فارغ شود. اگر نوزاد دیرتر به دنیا میآمد با شکستن کوزه، زدن سنج یا شلیک تفنگ به نوعی شوک درمانی ایجاد میکردند.
یکی میخ به چارچوب میکوبید تا درد را میخکوب کند. دیگری پوست سیر و پیاز بر آتش میریخت تا زادن آسان شود. فردی سرکه در آستانه در میپاشید تا طلسمها باطل شود. چند زن ختم «ام یجیب» میگرفتند تا عاقبت به خیر شود. زایمانهای سخت را به مصرف گوشت شتر مربوط میدانستند و معتقد بودند اگر زن دیرزا از زیر شکم شتر رد شود این طلسم شکسته و باطل میشود.
چرب کردن شکم، از روشهای کمکی ماماهای سنتی در زایمان
برای تسهیل زایمان مشابهسازی میکردند که از دوره باستان رایج بود. در بیرجند گیاهی به نام پنجه مریم(گل نگونسار) یا غنچهای را در آب میانداختند تا باز شود. اعتقاد داشتند هنگامی که گل در آب باز شود زائو هم زایمان میکند.
چرب کردن شکم، توصیه به نشستن بر خِشت که در واقع مانور والسالوا را تشدید میکردند و راه بردن زائو از روشهای کمکی در زایمان بود.
«گورزاد»، نوزادی که پس از مرگ مادر متولد میشود
اگر مادر پیش از زایمان فوت میشد در دفنش تأخیر میکردند تا نوزاد به دنیا آید. گاه پس از دفن هم مدتها انتظار زایمان داشتند که به چنین نوزادانی «گور زاد» میگفتند. اگر نوزاد هفت ماهه دنیا آید آن را هفتوکی و اگر در ماه هشتم بارداری متولد شود هشتوکی گویند. معمولاً ناف را به سردَرِ خانه آویزان میکردند تا به تصور آنها بچهها در آینده روزی فراخ شوند. به این نوزادان «ناف دِ سر در» گویند و از کودکی به آنان تلقین میشد سَر قسمت و روزی خود به موقع خواهید رسید.
ترنجبین معمولترین درمان برای زردی نوزادان
از دیگر روشهای معمول دایهها «کام کردن» نوزاد بود بدین معنی که انگشت شست یا اشاره خود را با تربت نرم یا مُهر نماز آغشته کرده با آب یا گلاب مخلوط کرده به کام نوزاد فشار میدادند یا بر کامش میکشیدند. در واقع سلامت کام را کنترل میکردند. باور داشتند اگر نقص یا ضعفی(شکاف) در کام باشد با این عمل اصلاح شده و به تکلّم صحیح و درست کودک در آینده کمک میکند.
برای گوش درد نوزادان از دود سیگار ، تریاک یا قلیان استفاده میشد. چکاندن روغن بادام نیز معمول بود. برخی مهر نماز را گرم کرده روی گوش میگذاشتند. برای جلوگیری از عفونتهای پلک و اختلال در مجرای اشکی، چشمها را سرمه میکشیدند. ترنجبین معمولترین درمان برای زردی(زردوکی = یرقان) نوزادان بود و به علت دارا بودن ترکیبات آگار سبب دفع بیلیروبین و بهبود میشد. از آب قند، نبات داغ و بستن مهرههای زرد(مهره زَردوکی) بر تیربند، قنداق یا روی لباس و بازوی نوزاد به عنوان درمان کمکی استفاده میکردند
تجویز ماهیهای کوچک زنده برای کودکان بزرگتر معمول بود. در موارد شدید زردی هم از داغ کردن و رگ زدن پشت گوش دریغ نمیکردند! از دیگر درمانهای معمول در نوزادان استفاده از مهرة باد در ابتلاء نفخ و مهرة پیچ در دردهای شکمی نوزاد بود که عاملش را پیچ خوردن روده تصور میکردند. در چهل روزگی زایمان، مادران را به حمام میبردند تا آب چله بر سرش بریزند. تا این مدت زائوها را از هم دور نگه میداشتند تا چل آنها بهم نیفتد! برای سقطهای عمدی با پرمرغ دهانه رحم را تحریک کرده و از زعفران به مقدار زیاد استفاده میکردند.
«سکینه خورشید» مشهورترین مامای محلی بیرجند
از قدیمترین و مشهورترین ماماهای محلی بیرجند حاجیه سکینه خورشید متولد 1276 ش. در محله برزگران بود. مادرش (خورشید) هم به این حرفه اشتغال داشت. طبق خاطرات افراد قدیمی شهر او زنی بلند قامت، کمی چاق با موها و دستهای حنایی بود که از آب دادن به زائو جلوگیری میکرد. «کربلایی فاطمه منصور» نیز از فعالان مامایی سنتی بود. یکی از روشهای معمول این دایه بیرجندی این بود که در صورتیکه کودکی بعد از تولد دیر گریه میکرد با فرو بردن نوک جوجه به مقعد نوزاد او را به گریه وا میداشت. از دیگر ماماهای پرتجربه و خانوادگی، مرحوم «زهرا اکبرپور» متولد 1303 شمسی با 66 سال سابقه کار مامایی است.
مهمترین مطالب در اینباره:
در این مطلب مهمترین مراسم سنتی که هنوز در شهرهای ایران برگزار می شود، جمع آوری شده است:
مازندران
مردم مازندران به خصوص مردمی که در روستا زندگی می کنند مراسم خاصی برای تولد نوزاد دارند. از جمله ی این مراسم در روستای ایمن آباد و کروکلا می توان به موارد زیر اشاره کرد:
زمان تولد فرزند (وچه بکردن)، نامگذاری کودک (نوم بشتن)، ده حمام (ده حموم)، غسل مولود، گهواره بندی (گهره بندونی)، دندان سری (دنّون سری)، سوراخ کردن گوش (گوش راهکری)، ختنه سوران (ختنه سرون یا چیک ورینی).
بعد از به دنیا آمدن نوزاد پدر داماد، گوسفندی را به نیت سلامت بودن مادر و فرزند، قربانی می کند و همه آن را به نیازمندان روستا می دهد. بعضی ها هم که وضع مالی مناسبی ندارند به کشتن خروس بسنده میکند.
ده حمام
یکی از جشنهای خاص این مردم که حتما باید برگزار شود جشن «ده حموم» است.
مراسم ده حمام با پذیرایی نهار از مهمانان دعوت شده از روز قبل برگزار می شود، که همه آنها را زنان فامیل و بستگان و همسایگان تشکیل می دهند.
خانواده ی عروس بویژه مادر عروس که تا روز ده حمام، تمامی لباس ها و حتی گهواره ی نوه اش را خریداری و آماده کرده بود، با مراسم خاصی به خانه ی دخترش می آورد.
لباس های نوزاد در مجمعه مسی گذاشته و در کنارش کله قند، شیرینی، صابون ، حنا، انواع میوه جات و ... گذاشته می شد.
پایان بخش مراسم در حمام روستا، غسل مولود می باشد. فرزند را پس از شستشو در آغوش مادرش که او نیز طی این مدت توسط خواهر شوهرش و یا خواهرش شستشو می شد قرار می دهند و با ریختن آب بر سر مادر نوزاد همانند آیین غسل ترتیبی، با ذکر صلوات غسل مولود را انجام می دهند.
در این زمان، زنان حاضر در حمام به شادی و کف زدن و حتی به "چکه سما " می پردازند. چکه سما نوعی آیین مازندرانی است که با خواندن و کف زدن(چکّه) همراه می شود.
اصفهان
اصفهانی ها هم مراسم خاص خودشان را دارند که معروفترین آنها مراسم سنتی حمام زالون است.
با اینکه این مراسم نسبت به قدیم کمرنگ شده است اما هنوز خانواده هایی هستند که این مراسم را برگزار می کنند. حمام زالون در حمام عمومی محل برگزار می شود.
دلاک از حمام می آید و بقچه حمام زائو را به حمام می برد. بعد اقوام نزدیک به حمام می روند در سر بینه حمام استاد حمامی اسفند دود می کند و از مهمانها با شربت پذیرایی می کند و از مادر عروس و داماد پول و انعام می گیرد.
بعد از حمام معمولا هفت عدد خرما به زائو می دهند. همچنین هفت مغز درست می کنند که شامل مغز بادام ،پسته، گردو، فندق ،نخوچی، شاهدانه و شکر است.
اگر فرزند پسر باشد پلو ماش می پزند و اگر دختر باشد باید عدس پلو تهیه کنند و همراه دیگر غذا ها بر سر سفره بگذارند.
خراسانجنوبی
مراسم سنتی تولد نوزاد در خراسانجنوبی جذابیت خاصی دارد. یکی از رسوم معمول زمان تولد نوزاد«کام کردن» است.
یعنی انگشت شست یا اشاره خود را به مهر نماز آغشته کرده با آب و گلاب مخلوط می کنند و به کام نوزاد فشار میدهند و یا روی لبانش می مالند.
قرمز پوش کردن نوزاد
مراسم نامگذاری نوزادان در خراسانجنوبی شب ششم تولد انجام میشود و نام فرزند را پدر و مادر بچه یا پدربزرگ او از روی قرآن انتخاب میکند.
چند اسم را در چند برگ کوچک وسط قرآن میگذارند و سپس قرآن را باز و هر نامی که بیاید همان را برای کودک انتخاب می کنند.
در شب ششم تولد نوزاد اقوام و بزرگان جمع میشوند و لباس قرمز به تن نوزاد میکنند یا یک پارچه قرمز رنگ روی سر، صورت و قنداق او میاندازند و نوزاد را به آغوش می گیرند با این اعتقاد که نوزاد در این شب نباید روی زمین باشد.
کردستان
اولین جشن تولد نوزاد در کردستان «گویزه وانه» نام دارد. گویزه وانه مژدگانی گرفتن از پدر نوزاد است هر کس زودتر از بقیه بتواند خبر به دنیا آمن و جنسیت نوازد را به پدرش خبر بدهد مژدگانی خوبی دریافت می کند.
خانواده زوجه چند ماه پیش از تولد نوزاد، گهواره ، لباس و هدایایی برای نوزاد تهیه می کنند و در ماه هفتم و قبل از به دنیا آمدن فرزند به خانه ی دختر خود می برند. در کنار هدایایی که برای نوزاد تهیه می کنند به شکلهای مختلف جعبه یا کیسه هایی تزیینی درست کرده و در آن قاووت می ریزند.
این بسته های تزیینی را در هنگام آمدن میهمانانی که به قصد عیادت و یا دیدن از زن زائو می آیند، هدیه می دهند.
این سنت زیبا هنوز هم در شهر ها و روستاهای کردستان به قوت خود باقی است و کیسه های کوچک قاووت به شکل هنرمندانه و زیبا و گاه به شکل عروسکهای کوچک توسط کدبانوهای خوش سلیقه تولید شده و در بازار به فروش می رسد.
رسم است بانوان و یا افراد نزدیک فامیل به مدت یک هفته خود را ملزم می دانند تا به دیدن زن زائو و نوزاد تازه متولد شده بروند. این میهمانی و دیدن را در اصطلاح محلی "کورانه" می گویند.
کاشان و دامغان
آیین گل غلتان یکی از مشهورترین مراسم سنتی است که برای نوزادانی که اولین بهار زندگی را می گذرانند انجام می شود و بیشتر توسط مادر، خاله، عمه و مادربزرگ انجام می شود.
مراسم گل غلتان میراث معنوی شهرستانهای کاشان و دامغان هم به شمار می آید. اگر تولد نوزاد با فصل بهار و زمان رویش گل های محمدی مصادف شود، چند نفر از زنان فامیل برای چیدن گل، اول صبح به باغ و مزارع می روند و با ذکر صلوات و خواندن ابیاتی مثل:
همه کوه و کمر بوی تو داره یا محمد کدوم گل قامت روی تو داره یا محمد
همون ماه ای که از کوه می زنه سر نشان طاق ابروی تو داره یا محمد
پس از جمع آوری گل های چیده شده، گل ها را پرپر می کنند و در خانه نوزاد را حمام کرده، پس از خشک کردن تن و بدن اش او را میان پارچه ای که معمولاً سفید است و گل برگ ها در آن ریخته شده، در بستری از گل برگ های محمدی می خوابانند و چهار نفر از اعضای خانواده، چهارگوشه پارچه را با صلوات و شعرخوانی و برای توصیف بیشتر زیبایی ها، نوزاد را در گل برگ ها تطهیر می کنند و می غلتانند.
پس از انجام مراسم، مهمانان با چای و شربت و شیرینی پذیرایی می شوند. در گذشته این مراسم برای نوزادانی که در فصل بهار متولد می شوند، در دهمین روز پس از تولد، در حمام عمومی محل، پس از غسل روز دهم انجام می شود.
برای دیگر نوزادان که در سایر فصول سال به دنیا می آمدند، این مراسم در اولین بهار زندگی شان برگزار می شود.
شیراز
شیرازی ها هم مراسم حمام زایمان دارند. اگر هنوز حمام عمومی در نزدیک خانه باشد مراسم را آنجا برگزار می کنند، اما این روزها بیشتر این مراسم را در خانه جشن می گیرند. برای رفتن به حمام عده ای از آشنایان را دعوت می کنند.
سیخ پیاز و گوشت را که بالای در زده بودند برداشته و یکی از پیازها را توی کوچه، دومی را دم در حمام و سومی را داخل حمام زیر پای زائو می گذاشتند تا له شود. گوشت را هم برای حیوانات کنار می گذارند.
در این مراسم برای زائو کاچی مخصوص شیرازی درست می کنند و با خواندن ترانه های سنتی جشن می گیرند.
بلوچستان
جشنهای مردم بلوچستان با موسیقی سنتی این دیار همراه است. مردم بلوچ در جشنهای مربوط به تولد نوازد آوازهای هالو و شپتاکی می خوانند.
اجرای ترانه شپتاکی پس از وضع حمل توسط بستگان خوانده می شود، معمولا دسته جمعی و میان دو گروه از خوانندگان به صورت سوال و جواب تعویض می شود. ترانه لار و ششگانی نیز در شب ششم تولد نوزاد خوانده می شود.
اولین غذایی که پس از زایمان به زن زائو می دهند مقداری روغن حیوانی کاملاً طبیعی است که آن را داغ کرده و نبات در آن حل می کنند و به او می خورانند تا شکمش گرم شود.
شیرازی ها هم مراسم حمام زایمان دارند. اگر هنوز حمام عمومی در نزدیک خانه باشد مراسم را آنجا برگزار می کنند، اما این روزها بیشتر این مراسم را در خانه جشن می گیرند. برای رفتن به حمام عده ای از آشنایان را دعوت می کنند.
سیخ پیاز و گوشت را که بالای در زده بودند برداشته و یکی از پیازها را توی کوچه، دومی را دم در حمام و سومی را داخل حمام زیر پای زائو می گذاشتند تا له شود. گوشت را هم برای حیوانات کنار می گذارند.
در این مراسم برای زائو کاچی مخصوص شیرازی درست می کنند و با خواندن ترانه های سنتی جشن می گیرند.
بلوچستان
جشنهای مردم بلوچستان با موسیقی سنتی این دیار همراه است. مردم بلوچ در جشنهای مربوط به تولد نوازد آوازهای هالو و شپتاکی می خوانند.
اجرای ترانه شپتاکی پس از وضع حمل توسط بستگان خوانده می شود، معمولا دسته جمعی و میان دو گروه از خوانندگان به صورت سوال و جواب تعویض می شود. ترانه لار و ششگانی نیز در شب ششم تولد نوزاد خوانده می شود.
اولین غذایی که پس از زایمان به زن زائو می دهند مقداری روغن حیوانی کاملاً طبیعی است که آن را داغ کرده و نبات در آن حل می کنند و به او می خورانند تا شکمش گرم شود.
نظر کاربران
قدیمی ها با اینکه علم امروز رو نداشتن ولی روش هاشون درست تر بود
پاسخ ها
خیلی ها با نظر شما موافقند. در تحریریه نی نی بان هم موافق نظر شما وجود داره
دقیقا قدیما کارشون درست تر بود ، آمار سزارین های اجباری از سمت دکترا جالب نیست ، فورا تشخیص میدن که حتما سزارین بشه ، بعدم آمار زایمان های طبیعی که بچه ها طی فرآیند زایمان به دلیل عدم رسیدگی لازم می میرن