عادل بزدوده عروسک ساز، کودکی ام قرمز و بنفش بود
عادل بزدوده متولد ۱۳۳۵ در تهران است او کارگردان، طراح صحنه، نمایشنامهنویس، بازیگر، طراح و سازنده عروسک، عروسک گردان است.
نی نی بان: عادل بزدوده متولد ۱۳۳۵ در تهران است او کارگردان، طراح صحنه، نمایشنامهنویس، بازیگر، طراح و سازنده عروسک، عروسک گردان و... نیز هست از جمله کارهایش می توان به ساخت عروسک های زی زی گولو،شهر موش ها،خونه مادر بزرگه و... اشاره کرد به بهانه بازپخش سریال زی زی گولو با او گفت و گو کردیم که در ادامه می خوانید.
کودکی شماچه رنگی بود؟
رنگ های مختلفی داشت اما از ته دل رنگ قرمز و بنفش را دوست داشتم.
این همان رنگی است که دوست داشتید ؟
بله.
ناکامی بزرگ دوران کودکی؟
نداشتم.
بهترین دوست کودکی شما؟
خواهر و برادرهایم.
کوچه ای که بهترین اتفاقات زندگی شما در آن رقم خورد؟
کوچه ای در رباط کریم فرعی.
آیا هنوز هم در وسایل شخصی شما چه چیزی از کودکی باقی مانده؟
بله بیشتر کتاب های دوران کودکی ام را دارم.
کدام معلم دوران کودکی را هرگز از خاطر نمی برید؛ چرا؟
معلم کلاس اولم آقای گرجی،و کلاس دومم خانم مرشدزاه چون بسیا ر مهربان و با سواد بودند.
در کاراکترهایی که از کودکی تا به امروز دیده اید دوست داشتید جای کدام شخصیت بودید؟
در محله ما تنها خانه ای که تلویزیون داشت ما بودیم برای همین هم بیشتر همسایه ها برای تماشای تلویزیون به خانه ما می آمدند و بیشتر از همه من کاراکتر ملوان زبل را دوست داشتم.
چه اتفاقی در دوران کودکی حرص شما را بیشتر در می آورد؟
هیچ چیز.
اگر قرار باشد یکی از عکس های کودکی تان را انتخاب کنید آن عکس کدام است؟
عکسی که قبل از بیماری ذات الریه گرفته ام.
انجام یا تکرار چه کاری در کودکی برایتان برایتان حسرت شده؟
بازی با خواهر و برادر هایم.
اگر به دوران کودکی برگردید کدام غذای مادرتان را هوس می کنید؟
همه غذاهایش را.
خوب عیدی می گرفتید یا نه؟
بله.
چه کسی از همه بیشتر به شما عیدی می داد؟
عموی بزرگم ایشان بسیار آدم دست و دل بازی بودند.
عیدها، منتظر بودید اول خانه چه کسی بروید و چرا؟
فرقی نمی کرد مهم این بود که اعضای خانواده و فامیل دور هم جمع شویم.
دوست داشتید کودک امروز باشید یا همان روزگار،چرا؟
دیروز چون خیلی زیبا بود.
در بازی های کودکی بیشتر زورگو بودید یا مظلوم واقع می شدید؟
هیچ کدام کودک منطقی ای بودم.
وقتی بچه بودید دوست داشتید در آینده چه کاره شوید؟
همین شغلی که امروز دارم.
داستان یا نویسنده ای سراغ دارید که کودکی شما را متحول کرده باشد؟
کتاب های یک نویسنده روسی روی من بسیار اثر گذاشت این نویسنده به خوبی در کتاب هایش مسائل علمی را توضیح داده بود.
بچه خوش قولی بودید یا زیر قولتان می زدید؟
نه ،بسیار خوش قول بودم.
کدام کار خرابی دوران کودک یتان را به خاطر دارید؟
یک بار انگشتم را زیر سوزن چرخ خیاطی مادرم بردم که بسیار دردم گرفت.
کجای کودکی از شما تقدیر فراموش نشدنی ای شد؟
در زمان مدرسه این اتفاق چندین بار برایم افتاد.
مسافرت مورد علاقه تان در کودکی کجا بود؟ چرا آنجا را دوست داشتید؟
سرعین چون آب و هوای فوق العاده ای داشت.
تصویری که در اتاق کودکی شما روی دیوار نصب بود؟
از من چیزی روی دیوار نصب نشده بود اما یک عکس خانوادگی داشتیم که آن را خیلی دوست دارم.
کودک آرامی بودید یا همه را سرگرم می کردید؟
نه بسیار زیاد آرام بودم.
اگر بچه ای شمارا اذیت می کرد خودتان با او رو به رو می شدید یا به والدینتان می گفتید؟
خودم با او حرف می زدم.
حس مادر یا پدر شدن چقدر از کودکی در بازی های شما معلوم بود؟
نبود.
آیا دوست خیالی هم داشتید؟ اسمش چه بود؟
نه نداشتم چون آن قدر سر گرم بازی با خواهر و برادر هایم بودم که دیگر مجالی برای این کار نبود.
دوست داشتید کدام روز طولانی ترین روز زندگی تان باشد؟
شبی که فردایش می خواستیم از سرعین به تهران برگردیم ما کل تابستان را در سرعین می ماندیم و وقتی می خواستیم به تهران بیاییم واقعا برایم دشوار بود.
از آب می ترسیدید یا آب بازی را دوست داشتید؟
نه خیلی دوست داشتم اما چون روماتیسم داشتم نمی توانستم زیاد آب بازی کنم.
قایق درست کردن را بیشتر دوست داشتید یا موشک درست کردن را؟
هر دو.
اگر همبازی شما گناهی نکرده را مثل شکستن ظرف یا... گردن شما می انداخت عکس العمل شما چه بود؟
ناراحت می شدم.
یاد کدام مدرسه همیشه در خاطر شما حک شده است؟
مدرسه باربد و بزرگمهر.
اگر به کودکی برگردید دوست دارید با موبایل بازی کنید؟
نه.
شبها برایتان قصه می خواندند یا خودتان به خواب می رفتید؟
بیشتر مادرم این کار رامی کردند و قصه هایشان هم بیشتر بر اساس واقعیت بود تا تخیل.
کلا کودکی برایتان لذت بخش تر بود یا بزرگسالی؟
قطعا کودکی.
نظرتان درباره تک فرزندی؟
خوب نیست.
نظر شما درباره بی حوصلگی پدر و مادرهای مدرن امروز چیست؟
فقط می توانم بگویم متاسفم.
بچه های طلاق؟
تنها.
کودکی شماچه رنگی بود؟
رنگ های مختلفی داشت اما از ته دل رنگ قرمز و بنفش را دوست داشتم.
این همان رنگی است که دوست داشتید ؟
بله.
ناکامی بزرگ دوران کودکی؟
نداشتم.
بهترین دوست کودکی شما؟
خواهر و برادرهایم.
کوچه ای که بهترین اتفاقات زندگی شما در آن رقم خورد؟
کوچه ای در رباط کریم فرعی.
آیا هنوز هم در وسایل شخصی شما چه چیزی از کودکی باقی مانده؟
بله بیشتر کتاب های دوران کودکی ام را دارم.
کدام معلم دوران کودکی را هرگز از خاطر نمی برید؛ چرا؟
معلم کلاس اولم آقای گرجی،و کلاس دومم خانم مرشدزاه چون بسیا ر مهربان و با سواد بودند.
در کاراکترهایی که از کودکی تا به امروز دیده اید دوست داشتید جای کدام شخصیت بودید؟
در محله ما تنها خانه ای که تلویزیون داشت ما بودیم برای همین هم بیشتر همسایه ها برای تماشای تلویزیون به خانه ما می آمدند و بیشتر از همه من کاراکتر ملوان زبل را دوست داشتم.
چه اتفاقی در دوران کودکی حرص شما را بیشتر در می آورد؟
هیچ چیز.
اگر قرار باشد یکی از عکس های کودکی تان را انتخاب کنید آن عکس کدام است؟
عکسی که قبل از بیماری ذات الریه گرفته ام.
انجام یا تکرار چه کاری در کودکی برایتان برایتان حسرت شده؟
بازی با خواهر و برادر هایم.
اگر به دوران کودکی برگردید کدام غذای مادرتان را هوس می کنید؟
همه غذاهایش را.
خوب عیدی می گرفتید یا نه؟
بله.
چه کسی از همه بیشتر به شما عیدی می داد؟
عموی بزرگم ایشان بسیار آدم دست و دل بازی بودند.
عیدها، منتظر بودید اول خانه چه کسی بروید و چرا؟
فرقی نمی کرد مهم این بود که اعضای خانواده و فامیل دور هم جمع شویم.
دوست داشتید کودک امروز باشید یا همان روزگار،چرا؟
دیروز چون خیلی زیبا بود.
در بازی های کودکی بیشتر زورگو بودید یا مظلوم واقع می شدید؟
هیچ کدام کودک منطقی ای بودم.
وقتی بچه بودید دوست داشتید در آینده چه کاره شوید؟
همین شغلی که امروز دارم.
داستان یا نویسنده ای سراغ دارید که کودکی شما را متحول کرده باشد؟
کتاب های یک نویسنده روسی روی من بسیار اثر گذاشت این نویسنده به خوبی در کتاب هایش مسائل علمی را توضیح داده بود.
بچه خوش قولی بودید یا زیر قولتان می زدید؟
نه ،بسیار خوش قول بودم.
کدام کار خرابی دوران کودک یتان را به خاطر دارید؟
یک بار انگشتم را زیر سوزن چرخ خیاطی مادرم بردم که بسیار دردم گرفت.
کجای کودکی از شما تقدیر فراموش نشدنی ای شد؟
در زمان مدرسه این اتفاق چندین بار برایم افتاد.
مسافرت مورد علاقه تان در کودکی کجا بود؟ چرا آنجا را دوست داشتید؟
سرعین چون آب و هوای فوق العاده ای داشت.
تصویری که در اتاق کودکی شما روی دیوار نصب بود؟
از من چیزی روی دیوار نصب نشده بود اما یک عکس خانوادگی داشتیم که آن را خیلی دوست دارم.
کودک آرامی بودید یا همه را سرگرم می کردید؟
نه بسیار زیاد آرام بودم.
اگر بچه ای شمارا اذیت می کرد خودتان با او رو به رو می شدید یا به والدینتان می گفتید؟
خودم با او حرف می زدم.
حس مادر یا پدر شدن چقدر از کودکی در بازی های شما معلوم بود؟
نبود.
آیا دوست خیالی هم داشتید؟ اسمش چه بود؟
نه نداشتم چون آن قدر سر گرم بازی با خواهر و برادر هایم بودم که دیگر مجالی برای این کار نبود.
دوست داشتید کدام روز طولانی ترین روز زندگی تان باشد؟
شبی که فردایش می خواستیم از سرعین به تهران برگردیم ما کل تابستان را در سرعین می ماندیم و وقتی می خواستیم به تهران بیاییم واقعا برایم دشوار بود.
از آب می ترسیدید یا آب بازی را دوست داشتید؟
نه خیلی دوست داشتم اما چون روماتیسم داشتم نمی توانستم زیاد آب بازی کنم.
قایق درست کردن را بیشتر دوست داشتید یا موشک درست کردن را؟
هر دو.
اگر همبازی شما گناهی نکرده را مثل شکستن ظرف یا... گردن شما می انداخت عکس العمل شما چه بود؟
ناراحت می شدم.
یاد کدام مدرسه همیشه در خاطر شما حک شده است؟
مدرسه باربد و بزرگمهر.
اگر به کودکی برگردید دوست دارید با موبایل بازی کنید؟
نه.
شبها برایتان قصه می خواندند یا خودتان به خواب می رفتید؟
بیشتر مادرم این کار رامی کردند و قصه هایشان هم بیشتر بر اساس واقعیت بود تا تخیل.
کلا کودکی برایتان لذت بخش تر بود یا بزرگسالی؟
قطعا کودکی.
نظرتان درباره تک فرزندی؟
خوب نیست.
نظر شما درباره بی حوصلگی پدر و مادرهای مدرن امروز چیست؟
فقط می توانم بگویم متاسفم.
بچه های طلاق؟
تنها.
برای ارسال نظر کلیک کنید
▼