آموزش گفت و گو به کودک (۲)
کودکان خود و آنچه در ذهنشان وجود دارد را درستِ مطلق میدانند و جالب آنکه همین فرآیند با افزایش سن آنها نیز کم و بیش ادامه پیدا میکند و از دعواهای کوچک داخل مهدکودک به درگیریها و ناراحتیهای داخل مدرسه و بعدها داخل اجتماع بزرگتر منتقل می شود.
کودکان هر روز از پدر و مادر پیامهایی مبنی بر «درست» یا «نادرست» بودن امور دریافت میکنند که باعث به وجود آمدن قضاوتها و پیش فرضهایی میشود که با ذهنتیت دیگران متفاوت است. اینها در کنار هم باعث میشود که کودکان در مواجهه با مسائل و اتفاقاتی که با ذهنیت شکل گرفتهی آنها متفاوت است، عکس العمل نشان دهند و شروع به مقاومت کنند.در مطلب پیش درباره این موضوع صحبت کردیم و در ادامه مطلب می خوانیم:
از کجا شروع کنیم؟ کودکان را چگونه در فضای گفت وگو قرار دهیم؟
اصل کلی حاکم بر فضای تربیت و پرورش در همه زمینهها، یادگیری مشاهدهای است؛ بنابراین در مورد آموزش گفت وگو نیز به نظر میرسد باید از خود والدین، معلمین و دستاندرکاران آموزشی شروع شود. اما برای واردکردن کودکان به فضای گفتوگو موارد زیر حائز اهمیت هستند:
۱ . ابر قضاوتها را بالای سرمان به پرواز درمیآوریم
هرکس در زندگی دارای تصورات و فرضیههای خاصی نسبت به زندگی و محیط اطراف خود است که در اثر تجربیات، آموخته ها و شنیدهها ایجاد شده است. علاوه بر آن، ذهن هر فرد در برخورد با پدیده ها دائما در حال پردازش اطلاعات بر پایه تجارب قبلی است و نتیجه این فرآیند در ارتباطات اجتماعی، قضاوت کردن در مورد هر آنچه پیش رو قرار میگیرد، است.
بنابراین قضاوت و پیش داوری فرآیندی خود به خودی است و نمیتوان قضاوت نکرد. اما همانطور که مشخص است یکی از موانع مهم در ارتباطات، پیش داوری است چرا که باعث میشود گوش سپردن به خوبی انجام نشود و در ادامه نیز با مطرح شدن این پیش داوریها، روند گفت وگو متوقف شده و به مجادله تبدیل شود. اما چگونه میشود مزاحمت قضاوتها را در گفت وگو کم کرد؟
میدانیم که برداشت ما از واقعیت فقط قسمتی از آن است، همان قسمتی که ما توانستهایم ببینیم. با دانستن این مطلب و تلاش برای جستوجوی بیشتر، شاید بتوانیم برای زمانی حتی اندک پیش داوریها را به حالت تعلیق درآورده و از سوی دیگر با دیدن روند تفکر در درون خودمان میتوانیم به خوبی از قضاوت خودبه خودی بکاهیم.
در مورد کودکان، شاید به جریان انداختن این روند کمی سخت باشد، چراکه آنها به خاطر نداشتن تفکر پیچیده و انتزاعی، نمیتوانند بر روند تفکر خود کنترل داشته باشند؛ اما به دلیل پیش تجربههای کمتر خیلی بهتر از بزرگسالان میتوانند قضاوتهایشان را به حالت معلق در بیاورند.
برای تحقق این اصل زیبا، والدین بهتر است در برخورد با خود بچهها، به جای قضاوتهای سریع، از آنها بیشتر بپرسند و توضیح بخواهند و هنگامی که رویداد و اتفاقی از جانب بچهها تعریف و توصیف میشود، توجه آنها را به ابعاد دیگر ماجرا جلب کنند. تعریف برخی داستانها با امکان قضاوت خود کودک یا داستانهایی که به بعد دیگری از ماجراهایی که همه میبینند میپردازد، میتواند برای کودکان تمرین خوبی برای پیش داوری نکردن باشد. زمانیکه کودک یاد میگیرد خیلی سریع قضاوت نکند و بیشتر بپرسد و جستوجو کند، اختلافات با همسالانش را کمتر تجربه میکند و از سوی دیگر در زمینه یادگیری نیز فرصتهای بیشتری به خود میدهد چرا که یادگرفتههای کلیشهای ذهنش را سریع بالا نمیآورد.
۲. خوب گوش کردن را قاعده اصلی خانه قرار دهیم
گوش سپردن، روندی فعال است به این معنا که شنیدن تنها کافی نیست، بلکه به قدری باید توجه و تمرکز وجود داشته باشد که تمام مطالب گوینده، به خوبی فهمیده شود. آنتونی دملو میگوید: شنونده خوب، حتی زمانی که هیچ چیزی گفته نمیشود، ناگفتههایی میفهمد. گوش سپردن زمانی واقعا مؤثر خواهد بود که: بیقید و شرط باشد، با علاقه گوش داده شود و سعی شود از نگاه شخص گوینده به موضوع نگاه شود.
برای اینکه فرهنگ گوش دادن مناسب در خانه جا بیفتد، والدین خود باید با دقت و بدون قطع صحبت طرف مقابل (کودکان) گوش کنند و این مهارت را به فرزندان خود بیاموزند.
یک بازی جالب:
با فرزندمان قرار میگذاریم هر کدام به نوبت چند دقیقه (مثلا ۳ دقیقه) در مورد یک موضوع مشخص صحبت کنیم. در تمام این زمان که یک طرف صحبت میکند، طرف مقابل نباید هیچ صحبتی کند یا اظهارنظر کند، بلکه باید خوب گوش کند و پس از پایان وقت صحبت طرفش، هر چه را شنیده بازگو کند و هر کسی با خطای کمتری این صحبتها را بازگو کرد برنده بازی است.
این بازی کمک میکند بچهها با تمرکز بیشتری به صحبتها گوش کنند و با تمرین بیشتر حتی سکوت کردن برای شنیدن را فرا گیرند.
- احترام: کلید ورود به گفتوگو
احترام به معنای آن است که هر کسی را در جایگاهش به رسمیت بشناسیم و حتی بتوانیم موقتا خود را جای او فرض کنیم که اگر در شرایط مشابه او بودیم چه میکردیم، چگونه فکر میکردیم و چه احساسی را تجربه میکردیم. وقتی احترام به این معنا میان دو یا چند نفر جریان داشته باشد، شرایط بسیار خوبی برای درک طرف مقابل، شنیدن فعال صحبتهایش و پیش داوری نکردن به وجود میآید. برای تحقق این قاعده در گفت و گو با کودکان حتی سعی میکنیم موقعیت برابری با آنها داشته باشیم (خم میشویم تا قدمان هم اندازه آنها شود، کنارشان مینشینیم و..) با توجه به حرفهایشان گوش میکنیم و از نادیده گرفتن یا اشتباه شمردن صحبتهایشان اجتناب میکنیم.
یک بازی جالب: جای خود را به عنوان والد با آنها به عنوان کودک عوض کنیم. در نقش جدید، با آنها بر سر مسائلشان گفت وگو کنیم؛ یا زمانیکه اختلاف با کسی را مطرح میکنند از آنها بخواهیم وکیل مدافع آن شخص باشند و خودمان وکیل مدافع او شویم.
از کجا شروع کنیم؟ کودکان را چگونه در فضای گفت وگو قرار دهیم؟
اصل کلی حاکم بر فضای تربیت و پرورش در همه زمینهها، یادگیری مشاهدهای است؛ بنابراین در مورد آموزش گفت وگو نیز به نظر میرسد باید از خود والدین، معلمین و دستاندرکاران آموزشی شروع شود. اما برای واردکردن کودکان به فضای گفتوگو موارد زیر حائز اهمیت هستند:
۱ . ابر قضاوتها را بالای سرمان به پرواز درمیآوریم
هرکس در زندگی دارای تصورات و فرضیههای خاصی نسبت به زندگی و محیط اطراف خود است که در اثر تجربیات، آموخته ها و شنیدهها ایجاد شده است. علاوه بر آن، ذهن هر فرد در برخورد با پدیده ها دائما در حال پردازش اطلاعات بر پایه تجارب قبلی است و نتیجه این فرآیند در ارتباطات اجتماعی، قضاوت کردن در مورد هر آنچه پیش رو قرار میگیرد، است.
بنابراین قضاوت و پیش داوری فرآیندی خود به خودی است و نمیتوان قضاوت نکرد. اما همانطور که مشخص است یکی از موانع مهم در ارتباطات، پیش داوری است چرا که باعث میشود گوش سپردن به خوبی انجام نشود و در ادامه نیز با مطرح شدن این پیش داوریها، روند گفت وگو متوقف شده و به مجادله تبدیل شود. اما چگونه میشود مزاحمت قضاوتها را در گفت وگو کم کرد؟
میدانیم که برداشت ما از واقعیت فقط قسمتی از آن است، همان قسمتی که ما توانستهایم ببینیم. با دانستن این مطلب و تلاش برای جستوجوی بیشتر، شاید بتوانیم برای زمانی حتی اندک پیش داوریها را به حالت تعلیق درآورده و از سوی دیگر با دیدن روند تفکر در درون خودمان میتوانیم به خوبی از قضاوت خودبه خودی بکاهیم.
در مورد کودکان، شاید به جریان انداختن این روند کمی سخت باشد، چراکه آنها به خاطر نداشتن تفکر پیچیده و انتزاعی، نمیتوانند بر روند تفکر خود کنترل داشته باشند؛ اما به دلیل پیش تجربههای کمتر خیلی بهتر از بزرگسالان میتوانند قضاوتهایشان را به حالت معلق در بیاورند.
برای تحقق این اصل زیبا، والدین بهتر است در برخورد با خود بچهها، به جای قضاوتهای سریع، از آنها بیشتر بپرسند و توضیح بخواهند و هنگامی که رویداد و اتفاقی از جانب بچهها تعریف و توصیف میشود، توجه آنها را به ابعاد دیگر ماجرا جلب کنند. تعریف برخی داستانها با امکان قضاوت خود کودک یا داستانهایی که به بعد دیگری از ماجراهایی که همه میبینند میپردازد، میتواند برای کودکان تمرین خوبی برای پیش داوری نکردن باشد. زمانیکه کودک یاد میگیرد خیلی سریع قضاوت نکند و بیشتر بپرسد و جستوجو کند، اختلافات با همسالانش را کمتر تجربه میکند و از سوی دیگر در زمینه یادگیری نیز فرصتهای بیشتری به خود میدهد چرا که یادگرفتههای کلیشهای ذهنش را سریع بالا نمیآورد.
۲. خوب گوش کردن را قاعده اصلی خانه قرار دهیم
گوش سپردن، روندی فعال است به این معنا که شنیدن تنها کافی نیست، بلکه به قدری باید توجه و تمرکز وجود داشته باشد که تمام مطالب گوینده، به خوبی فهمیده شود. آنتونی دملو میگوید: شنونده خوب، حتی زمانی که هیچ چیزی گفته نمیشود، ناگفتههایی میفهمد. گوش سپردن زمانی واقعا مؤثر خواهد بود که: بیقید و شرط باشد، با علاقه گوش داده شود و سعی شود از نگاه شخص گوینده به موضوع نگاه شود.
برای اینکه فرهنگ گوش دادن مناسب در خانه جا بیفتد، والدین خود باید با دقت و بدون قطع صحبت طرف مقابل (کودکان) گوش کنند و این مهارت را به فرزندان خود بیاموزند.
یک بازی جالب:
با فرزندمان قرار میگذاریم هر کدام به نوبت چند دقیقه (مثلا ۳ دقیقه) در مورد یک موضوع مشخص صحبت کنیم. در تمام این زمان که یک طرف صحبت میکند، طرف مقابل نباید هیچ صحبتی کند یا اظهارنظر کند، بلکه باید خوب گوش کند و پس از پایان وقت صحبت طرفش، هر چه را شنیده بازگو کند و هر کسی با خطای کمتری این صحبتها را بازگو کرد برنده بازی است.
این بازی کمک میکند بچهها با تمرکز بیشتری به صحبتها گوش کنند و با تمرین بیشتر حتی سکوت کردن برای شنیدن را فرا گیرند.
- احترام: کلید ورود به گفتوگو
احترام به معنای آن است که هر کسی را در جایگاهش به رسمیت بشناسیم و حتی بتوانیم موقتا خود را جای او فرض کنیم که اگر در شرایط مشابه او بودیم چه میکردیم، چگونه فکر میکردیم و چه احساسی را تجربه میکردیم. وقتی احترام به این معنا میان دو یا چند نفر جریان داشته باشد، شرایط بسیار خوبی برای درک طرف مقابل، شنیدن فعال صحبتهایش و پیش داوری نکردن به وجود میآید. برای تحقق این قاعده در گفت و گو با کودکان حتی سعی میکنیم موقعیت برابری با آنها داشته باشیم (خم میشویم تا قدمان هم اندازه آنها شود، کنارشان مینشینیم و..) با توجه به حرفهایشان گوش میکنیم و از نادیده گرفتن یا اشتباه شمردن صحبتهایشان اجتناب میکنیم.
یک بازی جالب: جای خود را به عنوان والد با آنها به عنوان کودک عوض کنیم. در نقش جدید، با آنها بر سر مسائلشان گفت وگو کنیم؛ یا زمانیکه اختلاف با کسی را مطرح میکنند از آنها بخواهیم وکیل مدافع آن شخص باشند و خودمان وکیل مدافع او شویم.
منبع:
سپیده دانایی
برای ارسال نظر کلیک کنید
▼