۷۴۸۰۱
۴۳۸۹
۴۳۸۹

کودکی بهترین دوران زندگی، آقای حکایتی میگوید

مجموعه «زیر گنبد کبود» به دلیل تازه و نو بودن و اینکه مشابهتی با برنامه دیگری نداشت ماندگار شد.

نی نی بان: کودکی یکی از بهترین دوران زندگی ما است و در این میان افرادی هستند که به واسطه هنر شان خاطرات زیادی از آن ها برای ما تا سال های سال باقی می ماند یکی از این افراد بهرام شاه محمد لو است یا همان آقای حکایتی. از او خواستیم از کودکی و دنیای امروزش برایمان بگوید که در ادامه می خوانید.

کودکی بهترین دوران زندگی، آقای حکایتی میگوید

کودکی برای شما چه معنا و مفهومی دارد؟
کودکی یکی از لذت بخش ترین دوران زندگی هر انسانی است اما افسوس که چشم بر هم زدنی تمام می شود.

اولین تصویرهای دوران کودکی؟
بازی با بچه های محل و تئاترهای محلی.

در کودکی تان چه چیزی را به جا گذاشتید؟
همه خاطرات شیرینم را.

خانه پدری؟
دوست داشتنی.

سفره هایی که مادرتان می چیدند را هنوز به خاطر دارید؟
بله سفره های بی نظیری بودند.

چقدر در خانه شما پدر سالاری وجود داشت؟
نه.

اولین روزی که مقابل دوربین رفتید؟
خوب بود.

لحظه ای که پدریا مادر شدید؟
شگفت آور.

اولین باری که فرزندتان پدر صدایتان کرد؟
باور نکردنی بود.

با آمدن فرزندتان چه تغییر مهمی در زندگی شما ایجاد شد؟
دیگر تنها متعلق به خودم نبودم.

بعدها چقدر فرصت سر زدن به خودتان را پیدا کردید؟
بیشتر سعی می کردم وقتم را در کنار فرزندانم باشم. این مسئله خیلی برایم مهم بود.

برای خوشبختی آن ها چه کارهایی می کنید؟
هر کاری که بتوانم خدا را شکر امروز هر دوی آن ها در کارشان موفق هستند.

سلامت روان خانواده تان چقدر برایتان اهمیت دارد؟
خیلی زیاد چون سلامت روان است که آسایش هم می آورد.

بدترین تنبیهی که شدید؟
ندیدن و نرفتن به سینما.

بزرگترین مشکل کودکان امروز؟
دنیای تاریکی دارند.

چرا کودکان امروز بی خاطره شده اند؟
چون همه چیز مصنوعی و پر شتاب شده است.

گردشگری چقدر در برنامه های خانوادگی تان سهم دارد؟
خیلی زیاد من عاشق طبیعت هستم و فکر می کنم طبیعت خیلی چیزها به انسان می آموزد.

آخرین باری که پای درد دل فرزندتان نشستید؟
همیشه و هر زمان که بخواهند.

اگر فرزندتان خطایی مرتکب شود او را خواهد بخشید یا نه؟
بله.

خدا را چگونه به فرزندتان معرفی کردید؟
معرفی کردن نمی خواست خدا در وجود ان ها بود.

آخرین باری که به آلبوم کودکی تان سر زدید؟
یادم نیست.

یک پیام برای کودکان دنیا؟
مواظب روحتان باشید.

داشتن یک والدین ماشینی وپر استرس چه بلایی سر کودک می آورد؟
او را از همه چیز ناامید می کند.

یک پیشنهاد برای رفاقت بیشتر با کودک مان؟
با او بازی کنید.

وقتی از شما می پرسیدند می خواهید در آینده چه کاره شوید چه جوابی می دادید؟
دکتر، معلم، خلبان و...

بهترین زنگ مدرسه؟
زنگ ریاضی.

چه چیزی در کودکیتان بوده که دوست دارید تکرار بشود؟
بازی های که در مدرسه می کردیم.

مهمترین سوالی که در کودکی ذهنتان را مشغول می کرد؟
ستاره ها چگونه به آسمان دوخته شدند.

با فرزندتان بچگی کردید؟
بله.

شما زمانی کار کودک را آغاز کردید که سهم بیشتری از آثار تلویزیون به این گروه سنی اختصاص داده می‌شد. مثلاً تلویزیون تئاترهای کودکی که در شهر اجرا می‌شد را پوشش تصویری می‌داد یا کارهایی از این دست و بعد که خود شما تهیه کنندگی «زیر گنبد کبود» را به عهده گرفتید، زمانی بود که بسیاری از آثار شاخص حوزه کودک در آن زمان از تلویزیون پخش می‌شد و هنوز هم جز آثار ماندگار تلویزیون محسوب می‌شود. فکر می‌کنید دلیل اصلی ماندگار این برنامه‌ها چیست؟
طرح مجموعه «زیر گنبد کبود» به دلیل تازه و نو بودن و اینکه مشابهتی با برنامه دیگری نداشت ماندگار شد. این برنامه در اثر فکر و کار مداوم به وجود آمد و در فضای آرامش، صمیمی و صادقانه طراحی و ساخته شد و مسیر قصه‌پردازی و پردازش قصه در زمینه نمایش مرحله به مرحله پخته شد. هم جریانی از زندگی در آن بود و هم شکل تکاملی یک موضوع به یک طرح کامل را در بر می‌گرفت. همه لحظه‌های این مجموعه نو بود. موسیقی، شعر، قصه‌ها همه چیز برای بچه‌ها تازگی داشت، اگر از قصه‌های کهن استفاده می‌شد، آن‌ها بازسازی شده بودند و شیوه اجرایی جدید بود یا اگر در برنامه قصه‌ها را می‌فروختیم، پول نمی‌گرفتیم. بنابراین همه چیز به‌طور طبیعی و با صداقت شکل گرفت.

خودتان چقدر کودکی کرده‌اید؟
خیلی زیاد. چه به لحاظ عرضی و چه به لحاظ طولی. یادم می‌آید که از سر اجبار تمام ابزارهای بازی‌مان را خودمان می‌ساختیم و بعد با بچه‌های دیگر بازی می‌کردیم. باور کنید همه این کارها الان برایم خاطره‌انگیزاست.

در زمان کودکی شما هنر نمایشی به معنای امروز وجود داشت؟
بله. باور کنید حتی بازی‌های ما هم به نوعی نمایش بودند و ریشه تئاتری داشتند؛ بدون این که خودمان بدانیم. مادر من همیشه یک بقچه به همراه داشت که در آن انواع و اقسام لباس‌های تئاتری مثلا کلاه، شلیته و لباس‌های محلی وجود داشت که ما با آنها سرگرم می‌شدیم و بازی می‌کردیم و کم‌کم این بازی‌ها تبدیل به نمایش برای همسایه‌ها و حتی با فروش بلیت اجرا می‌شد.

محتوای حمایت شده

تبلیغات متنی

  • اخبار داغ
  • جدیدترین
  • پربیننده ترین
  • گوناگون
  • مطالب مرتبط

برای ارسال نظر کلیک کنید

لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.

از ارسال دیدگاه های نامرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.

لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.

در غیر این صورت، «نی نی بان» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.