علت ترس کودک از مدرسه
ترس از مدرسه به اجتناب و بی میلی شدید برای رفتن به مدرسه گفته می شود.
ترس از مدرسه به اجتناب و بی میلی شدید برای رفتن به مدرسه گفته می شود. کودکان مبتلا به این مشکل از نگرانی درباره وقوع یک اتفاق ناگوار صحبت می کنند و از علا ئم جسمی مانند سردرد، دل درد، درد معده و تهوع شکایت دارند. به دلیل اهمیت ترس های دوران کودکی و تاثیر سو » آن در رشد خلا قیت، یادگیری و پیشرفت تحصیلی و بروز اختلا لا ت در بزرگسالی، در این مقاله به بررسی مفهوم ترس از مدرسه، دیدگاه نظری و سبب شناسی آن، تفاوت ترس از مدرسه با فرار از مدرسه و تدابیر درمانی در این زمینه پرداخته شده است.
ترس از مدرسه یک پدیده روانی اجتماعی در زندگی کودکان است که به ویژه در ابتدای ورود به مدرسه نمود می یابد و به لحاظ آثار سو» بالقوه ای که در رفتار کودک دارد از دیگر ترس های دوران کودکی مهم تر است. باید توجه داشت که همه کودکانی که از رفتن به مدرسه اجتناب می کنند، دچار ترس از مدرسه نیستند. بعضی از این کودکان از رفتن به مدرسه به این دلیل اجتناب می کنند که فعالیت های دیگر، برای آنان تقویت کننده تر است و معمولا به عنوان فراری از مدرسه تلقی می شوند. بنابراین باید بین ترس و فرار از مدرسه تفکیک قائل شد.
در نوشته های اخیر در کشورمان مدرسه هراسی معادل ترس از مدرسه و مدرسه گریزی معادل فرار از مدرسه به کار گرفته شده است. امروزه، تحقیقات رابطه دراز مدت بین ترس از مدرسه در کودکی و ترس از فضای باز در بزرگسالی را نشان می دهد. رابطه بین اضطراب جدایی دوران کودکی و ترس از فضای باز در زن ها نسبت به مردها خیی قوی تر است.
شاید ترس از فضای بازبرشی تاخیری از اضطراب جدایی دوران کودکی است. تحقیقات دیگری نشان می دهد که بین ترس و اضطراب در کودکان دبستانی همبستگی مثبت وجود دارد و کودکان ترسو دارای خود پنداره ضعیف و منبع کنترل آنان بیرونی است. ترس از مدرسه با اجتناب و ترس شدید از رفتن به مدرسه مشخص می شود. کودکان مبتلا به این مشکل از ترس و نگرانی مبهم درباره احتمال وقوع یک حادثه یا اتفاق ناگوار صحبت می کنند و غالبا از ناراحتی های حسی مثل سردرد، معده درد و تهوع شکایت دارند و معمولا ترس از محرک های مختلف دیگر مثل ترس از تاریکی و تنها ماندن را هم بیان می کنند. تعیین اینکه چه مقدار از این شکایت ها عملا با ترس ناشی از محرک های همراه با رفتن به مدرسه ارتباط دارد و چه مقدار از آن بر اثر تقویت کنند ه های حاصل از نرفتن نگهداری شده، دشوار است.
دیدگاه روان تحلیلی:
در این دیدگاه فرض بر این است که کودک و مادر به شدت به هم وابسته اند. این وابستگی برای کودک این ترس را به وجود میآورد که ممکن است برای او یا مادر حادثه ای رخ دهد. ماندن کودک در خانه، نیازها و اضطراب های هم مادر و هم کودک را تامین می کند. مادران این کودکان در کودکی خود به مادر وابسته بودند به همین دلیل با کودک خود همدردی می کنند و به شدت مراقب کودک خود هستند و در برابر پرخاشجویی های کودک، منطقی و معقول برخورد نمی کنند و تربیت کودک را دچار مشکل می سازند.
دیدگاه های رفتاری:
در این دیدگاه فرض بر این است که ترس از مدرسه کودک، به دلیل ارتباطی است که بین رفتن به مدرسه واز دست دادن مادر وجود ممکن است مادر کودک را تهدید کرده باشد زمانی که او (کودک) به خانه بر می گردد وی آنجا نخواهد بود. امکان هم دارد واکنش ترس از مدرسه با تقویت کننده های دیگر مثل اسباب بازی، بازی با عروسک دلخواه و غذاهای خوشمزه که در روز غیبت از مدرسه مهیا بوده تقویت شود.
به هر حال، این کودکان به علت مسئله عاطفی که از اضطراب شدید ناشی از ترک خانه ریشه می گیرد، از رفتن به مدرسه اجتناب می کنند. مدرسه نماینده دنیای خارج و نوع واقعیت است و با واقعیتی که کودک در خانه تجربه کرده تفاوت دارد. بعضی از کودکان موا جهه با واقعیت را نمی توانند تحمل کنند واز این روبه آن چیزی روی میآورند که برای آنها مانوس تر است. مدرسه غالب نخستین مکانی است که کودک ناچار است بدون حمایت مادرش در آن زندگی کند.
بیشتر کودکان ممکن است این تعبیر را بدون مبتلا شدن به اختلا لا ت اضطرابی تحمل کنند و رفتن به مدرسه برای آنها پر از هیجان مثبت باشد. مخصوصا اگر دوره پیش دبستان را پشت سرگذاشته باشند و تجارب خوشایندی هم از این دوره داشته باشند، ولی برخی از کودکان کشمکش های درونی خود را که ناشی از ترک خانه و جدا شدن از مادر است به مدرسه منتقل و برای رفتن به مدرسه رفتارهای اجتنابی ظاهر می سازند. پافشاری و اصرار والدین برای رفتن به مدرسه باعث پیدایش علا یم و روان تنی از جمله دل درد، تهوع،سرگیجه و ضعف در کودک می گردد. نکته ای که از نظر تشخیصی حائز اهمیت است این که در روزهای تعطیل علا ئم از بین می رود، چون کودک می داند که به مدرسه نخواهد رفت، همچنین اگر والدین یا پزشک توصیه کند که چند روزی کودک در خانه بماند، علا ئم بیماری از بین می رود، ولی دوباره روز قبل از رفتن به مدرسه یا همان روز علا ئم مجددا برگشت می کنند.
بخشی از علت ترس از مدرسه کودک ممکن است مربوط به عدم تطابق و سازگاری کودک با محیط، معلم ها و هکلا سی ها، ضعف مهارت های ارتباطی او یا فقدان مهارت های مادر در برخورد با کودک و تصورات کودک مبنی بر این که مادر دیگر او را دوست ندارد، باشد یا مسائلی مانند ضعف شنوایی و بینایی، نیز باعث پیدایش علا ئم شود. هر چند مطالعات نشان می دهد که علت اصلی، اضطراب و ترس از جدا شدن از مادر است. این کودکان اکثرا دارای هوش متوسط به بالا ، خجالتی و متعلق به طبقات بالا تر از نظر اقتصادی اجتماعی هستند و وضعیت وجو عاطفی خانه نسبتا مطلوب است. این کودکان وابسته افراطی به مادرند و قبل از رفتن به مدرسه هرگز از مادر جدا نشده اند و حتی مادر به علت حمایت بیش از حد باعث شده است که این وابستگی شدیدتر شود.
معمولا مادران نوروتیک همیشه نگران این مسئله هستند که کودک خود را به تنهایی به مدرسه بفرستند و اکثرا با او به مدرسه می روند و برای آوردن او ساعتی جلوی مدرسه منتظر می مانند. بنابراین علت اصلی ترس از مدرسه، خود مدرسه نیست بلکه علت در خانه است. به همین دلیل اصطلا ح ترس از مدرسه به نظر برخی از صاحبنظران صحیح به نظر نمی رسد. برخی عقیده دارند که در هشتاد درصد موارد علت در محیط خانه است و فقط بیست درصد ممکن است مربوط به مدرسه باشد. متاسفانه بعد از مدتی، عوامل خانوادگی با عوامل محیط مدرسه یک جا جمع شده و کودک به علت غیبت های مکرر، عقب ماندن در درس ها و واکنش های معلمان و همکلاس ها، از مدرسه حقیقتا می ترسد و در او یک نوع تنفر از مدرسه به وجود می آید.
در مدرسه گریزی، کودک بدون اجازه والدین و اولیای مدرسه از مدرسه غیبت می کند. در حقیقت کودک از مدرسه و خانه هر دو فرار می کند و مقررات مدرسه، اجتماع و خانواده را نقض می کند. مدرسه گریزی واکنش نسبتا طبیعی به محیط هایی است که از نظر عاطفی خنثی و فاقد محرک های لازم است. ممکن است فشار آموزشی بیش از توانایی کودک باشد. در موارد نادر آموزش در سطحی است که برای کودک قابل اعتنا نیست یا محیط غیرقابل اعتماد و رابطه ها بسیار ضعیف است.
مدرسه گریزها علیه ناکامی که در خانه و مدرسه احساس می کنند، می شورند. چون نیازهای او نادیده گرفته شده است. در واقع کودک نه دلخوشی از خانه دارد و نه علاقه ای به مدرسه، پس به راحتی هر دو را ترک می کند و خیابان را انتخاب می کند. بیشتر مدرسه گریزها هوش متوسط به پایین دارند، ولی خواهان تغییر مداوم هستند. آنها متعلق به خانواده هایی هستند که از نظر اقتصادی اجتماعی پایین و فقر مادی عاطفی بر آن حاکم است. علایق استوار و پایداری ندارند و در کودکی از روابط گرم و صمیمی محروم بوده اند.
والدین از برقراری انضباط عاجزند. شکل های مختلف رفتارهای ضد اجتماعی مثل دروغگویی و دزدی در آنها دیده می شود. ملایم ترین صورت آن دروغگویی به والدین و معلم، وقتی است که به غیبت آنها پی می برند، بنابراین مساله اجتماعی فرار از مدرسه با مساله عاطفی و آسیب شناسی ترس از مدرسه، متفاوتند. غیبت از مدرسه عامل مشترک آنهاست، ولی آنها عینا درجات مختلف یک مشکل نیستند بلکه علل متفاوتی دارند و مانند علائم دو بیماری با یکدیگر تفاوت دارند. تحقیقات نشان می دهد که ترس از مدرسه و فرار از مدرسه با هم تفاوت دارد.
فرار از مدرسه به صورت اختلال رفتاری درآمده و غالبا روندهای بزهکاری و ضداجتماعی را در بر می گیرد و ترس از مدرسه بیانگر روان نژندی بنیادی است که بیشتر افراد خانواده کودک را در بر می گیرد. بررسی مشاهدات بالینی ثبت شده بیانگر این نکته است که علت ترس از مدرسه، اضطراب نشات گرفته در خردسالی است که به صورت یک ترس روان نژندی به مدرسه منتقل می شود. ممکن است که اضطراب فرد با اجتناب کردن از موقعیت ترس آور مهار شود و خود درصدد فرار از مردم و موقعیت هایی برآید که موجب ترس شدید اوست.
درمان:
اکثریت درمانگران علی رغم دیدگاه های متفاوت، بر این عقیده اتفاق نظر دارند که بازگشت سریع کودک به مدرسه بسیار اهمیت دارد. دیدگاه روان تحلیلی برای تقویت (من) کودک بر ایجاد بصیرت تاکید دارد و ممکن است بر ضرورت درمان مادر نیز تاکید شود. چون در این دیدگاه فرض بر این است که مادران کودکان مدرسه هراس اکثرا روان نژند هستند.
در دیدگاه رفتاری تاکید می شود:
۱) اضطراب جدا شدن از مادر یا اضطراب از محیط واقعی مدرسه کاهش یابد.
۲) احتمال وقوع رفتار اجتنابی از بین برود. شیوه هایی چون حساسیت زدایی منظم یا مواجهه هدایت شده که برای کاهش اضطراب در مورد سایر هراس ها به کار می آید در درمان ترس از مدرسه کاربرد دارد.
احتمال وقوع روگردانی از مدرسه را می توان با حذف پیامدهای مثبت ماندن در خانه (مثلا دادن غذا یا اسباب بازی مورد علا قه) و نیز با فراهم کردن پاداش هایی برای بیشتر رفتن به مدرسه کنترل کرد. استفاده از حساسیت زدایی منظم در کودکان ۱۱ تا ۱۶ سال بیشتر از سایر گروه های سنی مورد قبول است.
یکی از پرسروصداترین موفقیت ها در درمان ترس از مدرسه را در سال ۱۹۶۵ «کندی» ارائه داد که به «شیوه درمان سریع برای بازگرداندن کودک به مدرسه» مشهور گشت. اساس این شیوه به رابطه نزدیک بین مدرسه، خانه و تسهیلا ت کلینیکی در شناخت اولیه مشکل قرار دارد. کندی در پنجاه موردی که درمان کرد، موفقیت صددرصد گزارش می کند. پیگیری مشاهده کودکان، که بین دو تا هشت سال ادامه داشت بازگشتی را نشان نداد.
البته به دلیل فقدان بررسی های کنترل شده باید در نتیجه گیری دقیق احتیاط کرد در درمان فرار از مدرسه علا وه بردرمان های شناختی رفتاری، مداخلا ت آموزشی و حمایتی ضرورت دارد از آنجایی که مشکلا ت و اختلا لا ت دوره بزرگسالی ریشه در مسائل دوران کودکی دارد و ترس های دوره کودکی بستر و پایداری است که ترس ها و اختلا لا ت بزرگسالی از آن پایه شروع به رشد می کنند، لا زم است که به ترس های دوره کودکی به ویژه ترس از مدرسه که در تحقیقات جدید شیوع بیشتری از آن گزارش می شود، جدی تر نگریسته شود و به موازات فراهم کردن تسهیلا ت درمانی، روی طرح ها و برنامه هایی، جهت مداخلا ت آموزشی و حمایتی تمرکز شود.
ترس از مدرسه یک پدیده روانی اجتماعی در زندگی کودکان است که به ویژه در ابتدای ورود به مدرسه نمود می یابد و به لحاظ آثار سو» بالقوه ای که در رفتار کودک دارد از دیگر ترس های دوران کودکی مهم تر است. باید توجه داشت که همه کودکانی که از رفتن به مدرسه اجتناب می کنند، دچار ترس از مدرسه نیستند. بعضی از این کودکان از رفتن به مدرسه به این دلیل اجتناب می کنند که فعالیت های دیگر، برای آنان تقویت کننده تر است و معمولا به عنوان فراری از مدرسه تلقی می شوند. بنابراین باید بین ترس و فرار از مدرسه تفکیک قائل شد.
در نوشته های اخیر در کشورمان مدرسه هراسی معادل ترس از مدرسه و مدرسه گریزی معادل فرار از مدرسه به کار گرفته شده است. امروزه، تحقیقات رابطه دراز مدت بین ترس از مدرسه در کودکی و ترس از فضای باز در بزرگسالی را نشان می دهد. رابطه بین اضطراب جدایی دوران کودکی و ترس از فضای باز در زن ها نسبت به مردها خیی قوی تر است.
شاید ترس از فضای بازبرشی تاخیری از اضطراب جدایی دوران کودکی است. تحقیقات دیگری نشان می دهد که بین ترس و اضطراب در کودکان دبستانی همبستگی مثبت وجود دارد و کودکان ترسو دارای خود پنداره ضعیف و منبع کنترل آنان بیرونی است. ترس از مدرسه با اجتناب و ترس شدید از رفتن به مدرسه مشخص می شود. کودکان مبتلا به این مشکل از ترس و نگرانی مبهم درباره احتمال وقوع یک حادثه یا اتفاق ناگوار صحبت می کنند و غالبا از ناراحتی های حسی مثل سردرد، معده درد و تهوع شکایت دارند و معمولا ترس از محرک های مختلف دیگر مثل ترس از تاریکی و تنها ماندن را هم بیان می کنند. تعیین اینکه چه مقدار از این شکایت ها عملا با ترس ناشی از محرک های همراه با رفتن به مدرسه ارتباط دارد و چه مقدار از آن بر اثر تقویت کنند ه های حاصل از نرفتن نگهداری شده، دشوار است.
دیدگاه روان تحلیلی:
در این دیدگاه فرض بر این است که کودک و مادر به شدت به هم وابسته اند. این وابستگی برای کودک این ترس را به وجود میآورد که ممکن است برای او یا مادر حادثه ای رخ دهد. ماندن کودک در خانه، نیازها و اضطراب های هم مادر و هم کودک را تامین می کند. مادران این کودکان در کودکی خود به مادر وابسته بودند به همین دلیل با کودک خود همدردی می کنند و به شدت مراقب کودک خود هستند و در برابر پرخاشجویی های کودک، منطقی و معقول برخورد نمی کنند و تربیت کودک را دچار مشکل می سازند.
دیدگاه های رفتاری:
در این دیدگاه فرض بر این است که ترس از مدرسه کودک، به دلیل ارتباطی است که بین رفتن به مدرسه واز دست دادن مادر وجود ممکن است مادر کودک را تهدید کرده باشد زمانی که او (کودک) به خانه بر می گردد وی آنجا نخواهد بود. امکان هم دارد واکنش ترس از مدرسه با تقویت کننده های دیگر مثل اسباب بازی، بازی با عروسک دلخواه و غذاهای خوشمزه که در روز غیبت از مدرسه مهیا بوده تقویت شود.
به هر حال، این کودکان به علت مسئله عاطفی که از اضطراب شدید ناشی از ترک خانه ریشه می گیرد، از رفتن به مدرسه اجتناب می کنند. مدرسه نماینده دنیای خارج و نوع واقعیت است و با واقعیتی که کودک در خانه تجربه کرده تفاوت دارد. بعضی از کودکان موا جهه با واقعیت را نمی توانند تحمل کنند واز این روبه آن چیزی روی میآورند که برای آنها مانوس تر است. مدرسه غالب نخستین مکانی است که کودک ناچار است بدون حمایت مادرش در آن زندگی کند.
بیشتر کودکان ممکن است این تعبیر را بدون مبتلا شدن به اختلا لا ت اضطرابی تحمل کنند و رفتن به مدرسه برای آنها پر از هیجان مثبت باشد. مخصوصا اگر دوره پیش دبستان را پشت سرگذاشته باشند و تجارب خوشایندی هم از این دوره داشته باشند، ولی برخی از کودکان کشمکش های درونی خود را که ناشی از ترک خانه و جدا شدن از مادر است به مدرسه منتقل و برای رفتن به مدرسه رفتارهای اجتنابی ظاهر می سازند. پافشاری و اصرار والدین برای رفتن به مدرسه باعث پیدایش علا یم و روان تنی از جمله دل درد، تهوع،سرگیجه و ضعف در کودک می گردد. نکته ای که از نظر تشخیصی حائز اهمیت است این که در روزهای تعطیل علا ئم از بین می رود، چون کودک می داند که به مدرسه نخواهد رفت، همچنین اگر والدین یا پزشک توصیه کند که چند روزی کودک در خانه بماند، علا ئم بیماری از بین می رود، ولی دوباره روز قبل از رفتن به مدرسه یا همان روز علا ئم مجددا برگشت می کنند.
بخشی از علت ترس از مدرسه کودک ممکن است مربوط به عدم تطابق و سازگاری کودک با محیط، معلم ها و هکلا سی ها، ضعف مهارت های ارتباطی او یا فقدان مهارت های مادر در برخورد با کودک و تصورات کودک مبنی بر این که مادر دیگر او را دوست ندارد، باشد یا مسائلی مانند ضعف شنوایی و بینایی، نیز باعث پیدایش علا ئم شود. هر چند مطالعات نشان می دهد که علت اصلی، اضطراب و ترس از جدا شدن از مادر است. این کودکان اکثرا دارای هوش متوسط به بالا ، خجالتی و متعلق به طبقات بالا تر از نظر اقتصادی اجتماعی هستند و وضعیت وجو عاطفی خانه نسبتا مطلوب است. این کودکان وابسته افراطی به مادرند و قبل از رفتن به مدرسه هرگز از مادر جدا نشده اند و حتی مادر به علت حمایت بیش از حد باعث شده است که این وابستگی شدیدتر شود.
معمولا مادران نوروتیک همیشه نگران این مسئله هستند که کودک خود را به تنهایی به مدرسه بفرستند و اکثرا با او به مدرسه می روند و برای آوردن او ساعتی جلوی مدرسه منتظر می مانند. بنابراین علت اصلی ترس از مدرسه، خود مدرسه نیست بلکه علت در خانه است. به همین دلیل اصطلا ح ترس از مدرسه به نظر برخی از صاحبنظران صحیح به نظر نمی رسد. برخی عقیده دارند که در هشتاد درصد موارد علت در محیط خانه است و فقط بیست درصد ممکن است مربوط به مدرسه باشد. متاسفانه بعد از مدتی، عوامل خانوادگی با عوامل محیط مدرسه یک جا جمع شده و کودک به علت غیبت های مکرر، عقب ماندن در درس ها و واکنش های معلمان و همکلاس ها، از مدرسه حقیقتا می ترسد و در او یک نوع تنفر از مدرسه به وجود می آید.
در مدرسه گریزی، کودک بدون اجازه والدین و اولیای مدرسه از مدرسه غیبت می کند. در حقیقت کودک از مدرسه و خانه هر دو فرار می کند و مقررات مدرسه، اجتماع و خانواده را نقض می کند. مدرسه گریزی واکنش نسبتا طبیعی به محیط هایی است که از نظر عاطفی خنثی و فاقد محرک های لازم است. ممکن است فشار آموزشی بیش از توانایی کودک باشد. در موارد نادر آموزش در سطحی است که برای کودک قابل اعتنا نیست یا محیط غیرقابل اعتماد و رابطه ها بسیار ضعیف است.
مدرسه گریزها علیه ناکامی که در خانه و مدرسه احساس می کنند، می شورند. چون نیازهای او نادیده گرفته شده است. در واقع کودک نه دلخوشی از خانه دارد و نه علاقه ای به مدرسه، پس به راحتی هر دو را ترک می کند و خیابان را انتخاب می کند. بیشتر مدرسه گریزها هوش متوسط به پایین دارند، ولی خواهان تغییر مداوم هستند. آنها متعلق به خانواده هایی هستند که از نظر اقتصادی اجتماعی پایین و فقر مادی عاطفی بر آن حاکم است. علایق استوار و پایداری ندارند و در کودکی از روابط گرم و صمیمی محروم بوده اند.
والدین از برقراری انضباط عاجزند. شکل های مختلف رفتارهای ضد اجتماعی مثل دروغگویی و دزدی در آنها دیده می شود. ملایم ترین صورت آن دروغگویی به والدین و معلم، وقتی است که به غیبت آنها پی می برند، بنابراین مساله اجتماعی فرار از مدرسه با مساله عاطفی و آسیب شناسی ترس از مدرسه، متفاوتند. غیبت از مدرسه عامل مشترک آنهاست، ولی آنها عینا درجات مختلف یک مشکل نیستند بلکه علل متفاوتی دارند و مانند علائم دو بیماری با یکدیگر تفاوت دارند. تحقیقات نشان می دهد که ترس از مدرسه و فرار از مدرسه با هم تفاوت دارد.
فرار از مدرسه به صورت اختلال رفتاری درآمده و غالبا روندهای بزهکاری و ضداجتماعی را در بر می گیرد و ترس از مدرسه بیانگر روان نژندی بنیادی است که بیشتر افراد خانواده کودک را در بر می گیرد. بررسی مشاهدات بالینی ثبت شده بیانگر این نکته است که علت ترس از مدرسه، اضطراب نشات گرفته در خردسالی است که به صورت یک ترس روان نژندی به مدرسه منتقل می شود. ممکن است که اضطراب فرد با اجتناب کردن از موقعیت ترس آور مهار شود و خود درصدد فرار از مردم و موقعیت هایی برآید که موجب ترس شدید اوست.
درمان:
اکثریت درمانگران علی رغم دیدگاه های متفاوت، بر این عقیده اتفاق نظر دارند که بازگشت سریع کودک به مدرسه بسیار اهمیت دارد. دیدگاه روان تحلیلی برای تقویت (من) کودک بر ایجاد بصیرت تاکید دارد و ممکن است بر ضرورت درمان مادر نیز تاکید شود. چون در این دیدگاه فرض بر این است که مادران کودکان مدرسه هراس اکثرا روان نژند هستند.
در دیدگاه رفتاری تاکید می شود:
۱) اضطراب جدا شدن از مادر یا اضطراب از محیط واقعی مدرسه کاهش یابد.
۲) احتمال وقوع رفتار اجتنابی از بین برود. شیوه هایی چون حساسیت زدایی منظم یا مواجهه هدایت شده که برای کاهش اضطراب در مورد سایر هراس ها به کار می آید در درمان ترس از مدرسه کاربرد دارد.
احتمال وقوع روگردانی از مدرسه را می توان با حذف پیامدهای مثبت ماندن در خانه (مثلا دادن غذا یا اسباب بازی مورد علا قه) و نیز با فراهم کردن پاداش هایی برای بیشتر رفتن به مدرسه کنترل کرد. استفاده از حساسیت زدایی منظم در کودکان ۱۱ تا ۱۶ سال بیشتر از سایر گروه های سنی مورد قبول است.
یکی از پرسروصداترین موفقیت ها در درمان ترس از مدرسه را در سال ۱۹۶۵ «کندی» ارائه داد که به «شیوه درمان سریع برای بازگرداندن کودک به مدرسه» مشهور گشت. اساس این شیوه به رابطه نزدیک بین مدرسه، خانه و تسهیلا ت کلینیکی در شناخت اولیه مشکل قرار دارد. کندی در پنجاه موردی که درمان کرد، موفقیت صددرصد گزارش می کند. پیگیری مشاهده کودکان، که بین دو تا هشت سال ادامه داشت بازگشتی را نشان نداد.
البته به دلیل فقدان بررسی های کنترل شده باید در نتیجه گیری دقیق احتیاط کرد در درمان فرار از مدرسه علا وه بردرمان های شناختی رفتاری، مداخلا ت آموزشی و حمایتی ضرورت دارد از آنجایی که مشکلا ت و اختلا لا ت دوره بزرگسالی ریشه در مسائل دوران کودکی دارد و ترس های دوره کودکی بستر و پایداری است که ترس ها و اختلا لا ت بزرگسالی از آن پایه شروع به رشد می کنند، لا زم است که به ترس های دوره کودکی به ویژه ترس از مدرسه که در تحقیقات جدید شیوع بیشتری از آن گزارش می شود، جدی تر نگریسته شود و به موازات فراهم کردن تسهیلا ت درمانی، روی طرح ها و برنامه هایی، جهت مداخلا ت آموزشی و حمایتی تمرکز شود.
منبع:
روزنامه مردم سالاری
برای ارسال نظر کلیک کنید
▼