روش تربیت کودک باهوش، چگونه است؟
مطلوبیت هوشی نزد افراد در جوامع امروزی با موفقیتهای آینده پیوند دارد و این اعتقاد عمومی وجود دارد که باهوشترها موفقترند.
هر پدر و مادری به هوش فرزند خود افتخار میکنند. کافیست فرزندشان گوشهای از توانایی ذهنی خود را به نمایش بگذارد که از نظر والدینش، بالاتر از سن وی و قوه ادراک همسالانش باشد تا والدین به قول معروف ذوق کنند و این هوش غیرعادی به نقل محافل مختلف تبدیل شود.
مطلوبیت هوشی نزد افراد در جوامع امروزی با موفقیتهای آینده پیوند دارد و این اعتقاد عمومی وجود دارد که باهوشترها موفقترند. آنان میتوانند مدارج علمی و تحصیلی را براحتی و با سرعت بیشتر طی کنند، تحصیلات دانشگاهی داشته باشند، تخصصهای مختلف پیدا کنند، زندگی اقتصادی بهتری داشته باشند و به واسطه هوش برتر و جایگاهی برتر داشته باشند. اگر نوابغ را استثناء کنیم هوش عموم افراد بیش از آن که ارثی و ژنتیکی باشد اکتسابی است. محققان ۳ تا ۱۱ سالگی را سن شکلگیری هوش برتر در افراد میدانند و معتقدند در صورتی که شرایط مختلفی برای افزایش ضریب هوشی یک کودک در محدوده این سن مهیا باشد وی فرد باهوشی خواهد بود. این شرایط برای والدین فرصتی پدید میآورد تا آنچه برای فرزندشان دوست دارند و آرزو میکنند خود محقق سازند. توصیه متخصصان برای پرورش ذهنی کودک و افزایش بهره هوشی وی چنین است:
ورزش و تحرک
بزرگترها از این که فراغتی بیابند و دقایقی یا حتی ساعاتی یک جا بنشینند و وقت بگذرانند، لذت میبرند. کودکان از این کار متنفرند و سوخت و ساز فعال بدن آنها اجازه چنین کاری نمیدهد. بالطبع کودکانی که به قدر کافی تحرک نداشته باشند یا از فعالیت بدنی بویژه برای بازی منع شوند بدن، روحیه و ذهن سالمی نخواهند داشت. بهتر است همزمان با سن تحصیل کودکان به فعالیتهای ورزشی سبک، هدفمند و دائمی تشویق شوند. انرژی مصرف نشده در بدن کودکان به جای آنکه مانند بزرگترها به افزایش قدرت ذهنی یا تمرکز فکری منجر شود، نقشی مخرب خواهد داشت. هنگامی هم که شرایط برای فعالیت ذهنی مهیا نباشد، از هوش و ذکاوت خبری نیست. عقل سالم در بدن سالم است.
گروه دوستان
برخلاف تصور عمومی که خلاقیت، هوش و نبوغ را محصول انزواطلبی یا قرین آن میپندارد، باهوشها روابط اجتماعی سالمتر و عمیقتری با سایرین بویژه گروه همسالان خود دارند. رابطه با دیگران و بازیهای جمعی قدرت تصمیمگیری، درک مفاهیم و حل مشکلات را در کودک بالا میبرد.
آگاهیها و اطلاعات
اطلاعات، پایه دانش است و بالطبع افراد باهوش و خلاق، آگاهیهای عمومی و اختصاصی بیشتری نسبت به سایرین دارند. این اطلاعات میتواند از طریق رسانهها، بازیها، مطبوعات، کتابها، صحبتهای والدین و... به کودک منتقل شود. در اینباره پیش از هر اقدامی لازم است علاقه کودکی به حوزه خاصی از آگاهیها شناسایی شود. ممکن است کودکان به داستانهای واقعی یا تخیلی، علوم ریاضی، نجوم، ادبیات، اطلاعات عمومی و... علاقه نشان دهند و خواهان دریافت آگاهیهای مقدماتی در حوزه این رشتهها باشند.
هنر
موسیقی، نقاشی، خطاطی، هنرهای نمایشی، تجسمی و... رشتههایی هستند که نقش پرداختن به آنها در افزایش توان ذهنی کودکان اثبات شده است.در این باره باید موسیقی را هنری ویژه دانست. ریاضیات پایه و مایه اصلی موسیقی است و این هنر در حقیقت بیش از آنکه با عواطف و احساسات سر و کار داشته باشد نزد هنرجو با تمرین و ورزیدگی ذهنی همراه است. بیدلیل نیست که موسیقی را ورزش ذهن نامیدهاند.
قدرت تصمیمگیری
تحمیل اراده والدین به فرزند در همه زمینهها و کارها نهتنها تصمیمگیری بلکه قدرت تصمیمگیری را از کودک میگیرد. هنگامی که کودکان احساس کنند برای انتخاب و تصمیمگیری مختارند ذهنشان فعال میشود و تلاش میکنند انتخابی درست داشته باشند. هرچند این انتخاب ممکن است اغلب برای به دست آوردن منفعتی آنی باشد که والدین آن را نمیپسندند. اینکه لباس کودک زرد باشد یا قرمز موضوعی نیست که والدین در آن دخالت کنند و باید به خود کودک سپرده شود. تصمیمگیری و سنجیدن انتخابهای متفاوت، موتور ذهن کودک را روشن میکند و تمایل وی به دانایی و زیرکی را افزایش میدهد.
فراغت
درس و تحصیل از سوی برخی والدین باعث شکوفایی فکر و روان فرزندان میشود. تعادل در درس خواندن موضوعی است که باید از سوی والدین به کودک آموخته شود. اصرار بر گرفتن نمرههای درسی عالی و کامل میتواند فشار روانی شدیدی بر کودکی وارد کند که عملا وی را به ماشین درس خواندن و نمره آوردن تبدیل میکند. فراغت باید روزانه و ملموس باشد و با فعالیتهایی پر شود که کودک به انجام آنها علاقهمند باشد. بازیهای فکری بهتنهایی نیاز کودک به بازی را برطرف نمیکند و لازم است تنها بخشی از فراغت کودک را به خود اختصاص دهد.
گفتوگو
کلام آغاز اندیشه است. در میان هر بحث و گفتوگویی فکرهای جدید، ایدههای تازه و روشهای نوین کشف میشود. صحبت کردن با کودک درباره کارهایی که انجام داده، رفتاری که در مقابل دوستان و مربیان از خود نشان داده، حرفهایی که به زبان آورده و آنچه به آن میاندیشد و باور دارد او را به قضاوت وامیدارد. علاوه بر آن به وی کمک میکند تا ذهنش را فعال سازد، نظر واقعیاش را بگوید، موضع بگیرد و تعاریف تازه ارائه دهد. صحبت والدین با فرزند درباره مسائل ساده و روزمره به وی آرامش عاطفی میبخشد و از شکلگیری عقدهها و هیجانات مخرب جلوگیری میکند.
مطلوبیت هوشی نزد افراد در جوامع امروزی با موفقیتهای آینده پیوند دارد و این اعتقاد عمومی وجود دارد که باهوشترها موفقترند. آنان میتوانند مدارج علمی و تحصیلی را براحتی و با سرعت بیشتر طی کنند، تحصیلات دانشگاهی داشته باشند، تخصصهای مختلف پیدا کنند، زندگی اقتصادی بهتری داشته باشند و به واسطه هوش برتر و جایگاهی برتر داشته باشند. اگر نوابغ را استثناء کنیم هوش عموم افراد بیش از آن که ارثی و ژنتیکی باشد اکتسابی است. محققان ۳ تا ۱۱ سالگی را سن شکلگیری هوش برتر در افراد میدانند و معتقدند در صورتی که شرایط مختلفی برای افزایش ضریب هوشی یک کودک در محدوده این سن مهیا باشد وی فرد باهوشی خواهد بود. این شرایط برای والدین فرصتی پدید میآورد تا آنچه برای فرزندشان دوست دارند و آرزو میکنند خود محقق سازند. توصیه متخصصان برای پرورش ذهنی کودک و افزایش بهره هوشی وی چنین است:
ورزش و تحرک
بزرگترها از این که فراغتی بیابند و دقایقی یا حتی ساعاتی یک جا بنشینند و وقت بگذرانند، لذت میبرند. کودکان از این کار متنفرند و سوخت و ساز فعال بدن آنها اجازه چنین کاری نمیدهد. بالطبع کودکانی که به قدر کافی تحرک نداشته باشند یا از فعالیت بدنی بویژه برای بازی منع شوند بدن، روحیه و ذهن سالمی نخواهند داشت. بهتر است همزمان با سن تحصیل کودکان به فعالیتهای ورزشی سبک، هدفمند و دائمی تشویق شوند. انرژی مصرف نشده در بدن کودکان به جای آنکه مانند بزرگترها به افزایش قدرت ذهنی یا تمرکز فکری منجر شود، نقشی مخرب خواهد داشت. هنگامی هم که شرایط برای فعالیت ذهنی مهیا نباشد، از هوش و ذکاوت خبری نیست. عقل سالم در بدن سالم است.
گروه دوستان
برخلاف تصور عمومی که خلاقیت، هوش و نبوغ را محصول انزواطلبی یا قرین آن میپندارد، باهوشها روابط اجتماعی سالمتر و عمیقتری با سایرین بویژه گروه همسالان خود دارند. رابطه با دیگران و بازیهای جمعی قدرت تصمیمگیری، درک مفاهیم و حل مشکلات را در کودک بالا میبرد.
آگاهیها و اطلاعات
اطلاعات، پایه دانش است و بالطبع افراد باهوش و خلاق، آگاهیهای عمومی و اختصاصی بیشتری نسبت به سایرین دارند. این اطلاعات میتواند از طریق رسانهها، بازیها، مطبوعات، کتابها، صحبتهای والدین و... به کودک منتقل شود. در اینباره پیش از هر اقدامی لازم است علاقه کودکی به حوزه خاصی از آگاهیها شناسایی شود. ممکن است کودکان به داستانهای واقعی یا تخیلی، علوم ریاضی، نجوم، ادبیات، اطلاعات عمومی و... علاقه نشان دهند و خواهان دریافت آگاهیهای مقدماتی در حوزه این رشتهها باشند.
هنر
موسیقی، نقاشی، خطاطی، هنرهای نمایشی، تجسمی و... رشتههایی هستند که نقش پرداختن به آنها در افزایش توان ذهنی کودکان اثبات شده است.در این باره باید موسیقی را هنری ویژه دانست. ریاضیات پایه و مایه اصلی موسیقی است و این هنر در حقیقت بیش از آنکه با عواطف و احساسات سر و کار داشته باشد نزد هنرجو با تمرین و ورزیدگی ذهنی همراه است. بیدلیل نیست که موسیقی را ورزش ذهن نامیدهاند.
قدرت تصمیمگیری
تحمیل اراده والدین به فرزند در همه زمینهها و کارها نهتنها تصمیمگیری بلکه قدرت تصمیمگیری را از کودک میگیرد. هنگامی که کودکان احساس کنند برای انتخاب و تصمیمگیری مختارند ذهنشان فعال میشود و تلاش میکنند انتخابی درست داشته باشند. هرچند این انتخاب ممکن است اغلب برای به دست آوردن منفعتی آنی باشد که والدین آن را نمیپسندند. اینکه لباس کودک زرد باشد یا قرمز موضوعی نیست که والدین در آن دخالت کنند و باید به خود کودک سپرده شود. تصمیمگیری و سنجیدن انتخابهای متفاوت، موتور ذهن کودک را روشن میکند و تمایل وی به دانایی و زیرکی را افزایش میدهد.
فراغت
درس و تحصیل از سوی برخی والدین باعث شکوفایی فکر و روان فرزندان میشود. تعادل در درس خواندن موضوعی است که باید از سوی والدین به کودک آموخته شود. اصرار بر گرفتن نمرههای درسی عالی و کامل میتواند فشار روانی شدیدی بر کودکی وارد کند که عملا وی را به ماشین درس خواندن و نمره آوردن تبدیل میکند. فراغت باید روزانه و ملموس باشد و با فعالیتهایی پر شود که کودک به انجام آنها علاقهمند باشد. بازیهای فکری بهتنهایی نیاز کودک به بازی را برطرف نمیکند و لازم است تنها بخشی از فراغت کودک را به خود اختصاص دهد.
گفتوگو
کلام آغاز اندیشه است. در میان هر بحث و گفتوگویی فکرهای جدید، ایدههای تازه و روشهای نوین کشف میشود. صحبت کردن با کودک درباره کارهایی که انجام داده، رفتاری که در مقابل دوستان و مربیان از خود نشان داده، حرفهایی که به زبان آورده و آنچه به آن میاندیشد و باور دارد او را به قضاوت وامیدارد. علاوه بر آن به وی کمک میکند تا ذهنش را فعال سازد، نظر واقعیاش را بگوید، موضع بگیرد و تعاریف تازه ارائه دهد. صحبت والدین با فرزند درباره مسائل ساده و روزمره به وی آرامش عاطفی میبخشد و از شکلگیری عقدهها و هیجانات مخرب جلوگیری میکند.
منبع:
نی نی سایت
برای ارسال نظر کلیک کنید
▼