شوکه شدن هواداران از نقش جدید مرجانه گلچین در بامداد خمار!
نی نی بان: مرجانه گلچین در سریال «بامداد خمار» با بازی درخشان خود در نقشی فرعی اما جذاب، ثابت کرده که حتی در دهه ششم زندگی نیز میتواند با شیرینزبانی و دلربایی، نگاهها را به خود خیره کند.
فهرست مطالب
یک نویسنده و روزنامهنگار در توصیف بازی متفاوت و جذاب مرجانه گلچین در نقش «دایه» سریال بامداد خمار نقدی نوشته است که توجه بسیاری را به خود جلب کرده است. در ادامه به جزئیات این ماجرا میپردازیم.
نمایشی خیرهکننده از مرجانه گلچین در دهه ششم زندگی

با وجود گذر از دهه ششم زندگی، مرجانه گلچین همچنان قادر است با نقشآفرینیهای غافلگیرکنندهاش مخاطبان را خیره کند. او حتی در نقشی به ظاهر کوچک و بیاهمیت، با جذابیت و توانایی بازیگریاش، نگاهها را به خود جلب میکند و کاری میکند تا مخاطب هر لحظه او را در قاب تصویر دنبال کند.

«دایه»؛ شخصیتی متفاوت با حضوری پررنگ
شخصیت «دایه» که با بازی مرجانه گلچین در سریال «بامداد خمار» به تصویر کشیده شده است، زنی پرانرژی و با تجربه از دوره قاجار است. او فراتر از سن واقعی گلچین، نقش زنی مسنتر را ایفا میکند. با گوشهای تیز و توانایی در شنیدن گفتوگوهای مخفیانه شخصیتهای دیگر مانند محبوبه (با بازی ترلان پروانه)، به خوبی در لایههای مختلف داستان حضور دارد. این شخصیت ضمن همراهی با نازنین (لاله اسکندری) و بصیرالملک (علی مصفا)، در مسائل مرتبط با زنان خانه بسیار کاربلد ظاهر شده است.
تبدیل شدن به یک شخصیت قرن گذشته
مرجانه گلچین، با بهرهگیری از پوشش سنتی و چادری گلدار مرتبط با دوره قاجار، کاملاً چهرهای نوین به خود گرفته و به شخصیتی تبدیل شده است که انگار واقعاً از آن زمان میآید. او با حرکات و ژستهای خاص، بیننده را متقاعد میکند که «دایه» واقعاً از قرن گذشته به این سریال آمده است.
بازیگری که هرگز فراموش نخواهید کرد
دختر محجوب و کمحرف سریال آئینه که بعدها در سریالهای خانوادگی تبدیل به زن حاضر جواب و شیرینبیانی شد، حالا با سریال جدید نرگس آبیار، بار دیگر ثابت کرده است که مهارت او در بازیگری هنوز در اوج است و همچنان میتواند در نقشهای متفاوت بدرخشد. دود، همچنان از کنده بلند میشود!
حرکات و دیالوگهای ماندگار
مرجانه گلچین در لحظات متفاوت، با حرکات و دیالوگهایی که حسابشده اجرا شدهاند، توجه بینندگان را به خود جلب میکند. از لحن خاص و کلمات شیرین پیرزنی گرفته تا غرولندهای طنازانهاش مثل: «این چه هول و لایی بود به جون ما انداختید؟! این جور خواستگاری، عین طفل شیش ماهه دنیا آوردنه…»، بار طنز را به شکلی ماهرانه به داستان تزریق میکند. حتی در زمانی که در پسزمینهی صحنه قرار دارد، صدای او حس زنده بودن صحنهها را تقویت میکند.
مقایسه با بزرگان بازیگری
این شخصیت با شخصیتهای مرد مشابهی مانند بازی حمید جبلی در «آپارتمان» یا پرویز فنیزاده در «دایی جان ناپلئون» مقایسه شده است. هرچند این بازیگران از شاخصان سینما هستند، اما نمیتوان کمکاری مرجانه گلچین را در این نقش دید؛ او توانسته است در یک درام با تم عامهپسند به همان اندازه جذاب ظاهر شود.

استعدادی که نباید نادیده گرفته شود
از همان سالها که در «شب بیست و نهم» با ایفاگری خاص خود مخاطبان را حیرتزده میکرد، مشخص بود که مرجانه گلچین بازیگری توانمند است. اما آیا تاکنون واقعاً به اندازه تواناییهایش قدر دیده است؟ به نظر میرسد این سوال همچنان بیپاسخ باقی مانده باشد.به گزارش سلام سینما
هادی اعتمادی مجد، نویسنده و روزنامهنگار، متنی را در ستایش نقش «دایۀ» خوش سر و زبان و زبر و زرنگ سریال بامداد خمار با بازی مرجانه گلچین نوشته که در ادامه میتوانید آن را بخوانید.
مرجانه گلچین در دهه ششم زندگی، همچنان میتواند غافلگیرکننده ظاهر شود. در نقشی به ظاهر فرعی و کم اهمیت، چنان با دلربایی و شیرین زبانی، قاپ دوربین را بدزدد که بیننده دلش بخواهد مدام توی قاب دنبالش بگردد.
«دایۀ» خوش سر و زبان و زبر و زرنگ سریال بامداد خمار، کمِ کمِ یکی دو دهه بیشتر از گلچین، عمر از خدا گرفته. گوشهای تیزی دارد و یواشکیهای محبوبه (ترلان پروانه) و خواهرانش را از دور میخواند. مابین درد دلهای نازنین (لاله اسکندری) و بصیرالملک (علی مصفا) جا میشود و امور زنانه را خوب سیاست میکند.

زیر حجاب سنتی و با شرم و حیای زنان دوره قاجار و به عنوان خدم و حشم یک خانه اعیانی، دیگر مرجانه گلچین قابل شناسایی نیست. بی برو برگرد آدمی شده از قرن گذشته؛ جوری که انگار سالهاست با آن مقنعه سفید و چادر گلدار قدیمی زیسته و قوز کهنسالی قامتش را شکسته.
دختر سر به زیر و کم حرف دهه شصت سریال آئینه که به مرور شد عاقله زنِ حاضر جواب سریالهای خانوادگی و نمکِ کمدیهای شبانه، در مجموعه جدید نرگس آبیار دوباره یادمان آورد دود هنوز از کُنده بلند میشود.

لب ورچیدنش وقت عتاب از سوی صاحبخانه و مهمانان. جوری که چادرش را بغل میزند. ورقلمبیده کردن چشمها وقت بد دانستن چیزی.
کاری کرده وقتی توی کادر نیست و جایی در پس زمینه، آرام وول میخورد، کارگردان از فرکانس صدایش برای تقویت حس صحنه استفاده میکند. وقتی غرولند با لحن پیرزنی: «این چه هول و لایی بود به جون ما انداختید؟! این قِسم خواستگاری عجول پجول، عین دنیا اومدن طفل شیش ماههس… خدا نکنه یه چیزی هم خراب بشه! تا قیوم قیامت سرزنشت میکنن. تا بوق صور اسرافیل ولت نمیکنن…!». کسی نداند فکر میکند لابد خانم خانه است!

چند بار هم آن لا به لا موتیف «بگو خب!» میآید تا خیالش جمع شود حواس طرف به حرفهایش هست! انتخاب زیرکانهای از سوی کارگردان با هدایت دقیق.
قبول دارم که نمونههای مذکر مشابه را حمید جبلی در سریال آپارتمان یا قبلترش پرویز فنی زاده در دایی جان ناپلئون عالی بازی کردهاند، اما شک ندارم بازی گلچین کم از آنان ندارد. حتی در قلب یک درام بازاری و سریالی که امواج عامه پسندی، رهایش نکرده.
اصلاً همان قدیمها وقتی شکل وحشت و غش کردنش در «شب بیست و نهم» زَهره ترکمان میکرد، باید حدس میزدیم این زن یک استعداد بازیگری است. این سالها قدرش را دانستهاند؟! بعید میدانم.
