از دست دادن فرزند، چگونه با غمش کنار بیاییم؟
مرگ فرزند نه فقط زندگی شما را به عنوان یک والد تغییر میدهد بلکه باعث یک تغییر جدی در رابطه میشود.
احساسات فردی شما چیزی شبیه بهت و حیرت و سردرگمی و گیجی است و افکاری از سر دردمندی به سراغتان میآید. اما در یک رابطه شما هم با تغییرات روحی خودتان درگیر هستید و هم باید با تغییرات طرف مقابل کنار بیایید. هر دوی شما در رابطهای هستید که اندوه بزرگ از دست دادن را تجربه کردهاید.شما آدمهای دیگری میشوید و احساس میکنید هرگز آن آدم قبلی نخواهید شد. این از دست دادن از شما آدم دیگری ساخته است در عین حال اصلا نمیدانید چطور باید با این شرایط سازگار شوید. تغییرات روحی و فردی رابطه را به شدت تغییر میدهد.مرگ فرزند از والدین آدم دیگری میسازد اگرچه این تجربه بسیاری از والدین است اما ممکن است شما موردی شبیه خودتان در میان اطرافیان پیدا نکنید. به همین دلیل اغلب اعضای فامیل، دوستان، همکاران و اطرافیانتان نمیتوانند آنطور که میخواهید با شما همدردی کنند و همراهتان باشند.علاوه بر همه اینها اندوه از دست دادن موقعیت شما را در رابطه دشوار میکند. خود را نیازمند احساس میکنید، افکار منفی سراغتان میآید و یا ممکن است نتوانید صمیمیت و دوستی قبل را با هم داشته باشید هرچند که درد مشترکی دارید. اما هیچ چیز به اندازه حفظ این
رابطه و همراهی با کسی که مثل شما اندوه از دست دادن فرزند را دارد برای تسکین دردهایتان موثر نیست.
بیشترین حمایت، همدردی و فهم موقعیت در این وضعیت را میتوانید از کسی انتظار داشته باشید که شرایط کاملا برابری با شما دارد. این مسیری بود که شما با هم همراه بودید و مرگ فرزند هم دقیقا اتفاقی است که برای هردوی شما افتاده است.مرگ فرزند اغلب این نگرانی را ایجاد میکند که رابطه دیگر نمیتواند مثل قبل باشد. شادی از دست رفته است و این اندوه بزرگ در همه جزئیات زندگی و این رابطه اثر منفی گذاشته است. اما تنها چاره شما این است که با هم برای این غم مشترک و تاثیرات منفی آن روی رابطهتان راهکارهایی پیدا کنید.در واقع چیزی که در این شرایط بیشتر از هرچیز دیگری به آن نیاز دارید یک رابطه قدرتمند و پایدار است.رابطهای که در آن بپذیرید این از دست دادن مربوط به هر دو والد است و شما به یک اندازه دچار اندوه از دست دادن هستید. شما یک تاریخ مشترک دارید و احساساتتان اگرچه دقیقا شبیه هم نباشند اما به یک اندازه قابل درک هستند و هیچ کس به اندازه شریک زندگیتان نمیتواند درک درستی از شرایط شما داشته باشد هرچند که شما فکر میکنید او با شما متفاوت است.البته این هم حقیقت دیگری است. شما دو آدم متفاوت هستید و نوع رابطهای که با فرزندتان داشتهاید عمیقا با هم متفاوت است.
شکل سوگواریتان هم ممکن است با هم متفاوت باشد. یک نفر ممکن است دنبال دلیل حادثه باشد و یا به مقصر فکر کند، دیگری در خودش فرو میرود. بعضیها احساسات قویتری دارند و دچار احساسات خاص و شدیدی میشوند.دیگری ممکن است دیرتر احساساتش را نشان بدهد. بعضیها در این موقعیتها وابستگیهای شدید عاطفی به شریک زندگیشان پیدا میکنند و برخی هم به شدت از دیگری فاصله میگیرند.یکی از شما دو نفر ممکن است تمایل داشته باشد درباره مرگ بخواند، بنویسد، حرف بزند و فکر کند درحالی که دیگری همیشه در تلاش برای انکار آن یا سکوت در برابر آن است.تفاوتهای شما در این موقعیتها بیشتر نمایان میشود بعضیها قویتر عمل میکنند و برخی نه. البته معنای قوی در این شرایط این است که فرد کمتر در دام احساسات منفی خودش گیر بیفتد و بتواند اثرات نامطلوب این شرایط را کم کند و یا تلاش کند اوضاع را بهبود بدهد.به شکلی کلیشهای مردها سعی میکنندر فکر میکنند باید در این موقعیتها قویتر باشند اما چنین چیزی اگر برخاسته از توان روحی مرد نباشد و صرفا یک باور القا شده و عرفی باشد رابطه را بیشتر شکننده میکند و خود فرد هم بیشتر آسیب میبیند.
به طور کلی ممکن است شما و همسرتان احساسات و واکنشهای شبیه به هم زیادی داشته باشید و یا واکنشهایتان به مساله از دست دادن کاملا متفاوت باشد.اما تفاوت در نحوه ابراز احساسات نباید این تصور را ایجاد کند که از دست دادن برای دیگری مهم نیست یا فرد مقابل ضعیف، ناتوان و غیر قابل کنترل است.آدمهای قوی بی احساس نیستند، آدمهای احساساتی، ضعیف و ناتوان نیستند. کسی که خودداری میکند بیعاطفه نیست و کسی که همه احساساتش را نشان میدهد افراطنمیکند.این مهم است که درک درستی از احساسات خودتان و والد دیگر داشته باشید. این واقعا ضروری است که با وجود اندوه شدیدی که احساس میکنید کمی هم حامی و همراه دیگری باشید. اگر او دچار افسردگی عمیق است شما میتوانید با روحیه حمایتگری این شرایط را کنترل کنید.و یا اگر شما دوست دارید دراین مورد حرف بزنید و دیگری نمیتواند یا نمیخواهد لازم است که بیشتر صبر کنید. هرچند که سکوت دیگری شما را ناراحت و پریشان کند.تمام مساله در این رابطه تحمل شرایط و پذیرش تفاوتهای میان شما و دیگری است. این کار اندوه از دست دادن را آسانتر نمیکند اما برای رابطه شما با وجود چنین تجربه دردناکی ضروری است.بپذیرید که هیچ الگوی ثابتی برای پیروی در این شرایط وجود ندارد. اگر این مساله را متوجه شوید آن وقت انتظار ندارید همسرتان دقیقا شبیه شما عمل کند.
مساله شما در حال حاضر یک چیز است اما شیوه شما دو نفر میتواند کاملا متفاوت از دیگری باشد اما این تفاوت نباید مانعی در برقراری ارتباط سالم پس از مرگ فرزند باشد. این اغلب باعث میشود در ارتباط زناشویی فاصلههای عمیق ایجاد شود.به ویژه اگر مشکلات حل نشدهای در گذشته رابطه وجود داشته باشد، این فاصله شدیدتر و اندوه مرگ شدیدتر و جدیتر خواهد بود.اختلافات حل نشده زناشویی عاملی در ایجاد مسائل و مشکلات بیشتر پس از مرگ فرزند است و میتوانند بحرانهای تازهای ایجاد کنند.امکان اینکه جروبحثهای خانوادگی شدید، بیشتر است و واکنشهای متقابل نیز به همین ترتیب بیشتر میشود. در واقع خشم زیاد قبلی، پس از مرگ فرزند بیشتر و شدیدتر خود را نشان میدهد.هیچ چیز در دنیا به اندازه اندوه از دست دادن فرزند سخت و دشوار نیست.این موقعیت متفاوت و ویژه با وجود دشواریهایش نباید باعث فاصله بیشتری بین شما و شریک زندگیتان بشود. چون هیچ کس دیگری به اندازه او سوگوار نیست و درک درستی از این حقیقت تلخ ندارد. اگر او متفاوت عمل میکند معنیاش این نیست که او مرگ را بهتر فهمیده، یا کمتر ناراحت است و یا او چیز بیشتری را از دست داده است.برای والدین مرگ فرزند به یک اندازه دشوار است هرچند که راه مواجهه آنها با این سوگ متفاوت باشد. اگر کسی را میخواهید که حال شما را در این شرایط بفهمد کسی که بهتر میتواند همراهیتان کند همسرتان است. از هم فاصله نگیرید. شرایط را خوب درک کنید و از هم حمایت کنید.
بیشترین حمایت، همدردی و فهم موقعیت در این وضعیت را میتوانید از کسی انتظار داشته باشید که شرایط کاملا برابری با شما دارد. این مسیری بود که شما با هم همراه بودید و مرگ فرزند هم دقیقا اتفاقی است که برای هردوی شما افتاده است.مرگ فرزند اغلب این نگرانی را ایجاد میکند که رابطه دیگر نمیتواند مثل قبل باشد. شادی از دست رفته است و این اندوه بزرگ در همه جزئیات زندگی و این رابطه اثر منفی گذاشته است. اما تنها چاره شما این است که با هم برای این غم مشترک و تاثیرات منفی آن روی رابطهتان راهکارهایی پیدا کنید.در واقع چیزی که در این شرایط بیشتر از هرچیز دیگری به آن نیاز دارید یک رابطه قدرتمند و پایدار است.رابطهای که در آن بپذیرید این از دست دادن مربوط به هر دو والد است و شما به یک اندازه دچار اندوه از دست دادن هستید. شما یک تاریخ مشترک دارید و احساساتتان اگرچه دقیقا شبیه هم نباشند اما به یک اندازه قابل درک هستند و هیچ کس به اندازه شریک زندگیتان نمیتواند درک درستی از شرایط شما داشته باشد هرچند که شما فکر میکنید او با شما متفاوت است.البته این هم حقیقت دیگری است. شما دو آدم متفاوت هستید و نوع رابطهای که با فرزندتان داشتهاید عمیقا با هم متفاوت است.
شکل سوگواریتان هم ممکن است با هم متفاوت باشد. یک نفر ممکن است دنبال دلیل حادثه باشد و یا به مقصر فکر کند، دیگری در خودش فرو میرود. بعضیها احساسات قویتری دارند و دچار احساسات خاص و شدیدی میشوند.دیگری ممکن است دیرتر احساساتش را نشان بدهد. بعضیها در این موقعیتها وابستگیهای شدید عاطفی به شریک زندگیشان پیدا میکنند و برخی هم به شدت از دیگری فاصله میگیرند.یکی از شما دو نفر ممکن است تمایل داشته باشد درباره مرگ بخواند، بنویسد، حرف بزند و فکر کند درحالی که دیگری همیشه در تلاش برای انکار آن یا سکوت در برابر آن است.تفاوتهای شما در این موقعیتها بیشتر نمایان میشود بعضیها قویتر عمل میکنند و برخی نه. البته معنای قوی در این شرایط این است که فرد کمتر در دام احساسات منفی خودش گیر بیفتد و بتواند اثرات نامطلوب این شرایط را کم کند و یا تلاش کند اوضاع را بهبود بدهد.به شکلی کلیشهای مردها سعی میکنندر فکر میکنند باید در این موقعیتها قویتر باشند اما چنین چیزی اگر برخاسته از توان روحی مرد نباشد و صرفا یک باور القا شده و عرفی باشد رابطه را بیشتر شکننده میکند و خود فرد هم بیشتر آسیب میبیند.
به طور کلی ممکن است شما و همسرتان احساسات و واکنشهای شبیه به هم زیادی داشته باشید و یا واکنشهایتان به مساله از دست دادن کاملا متفاوت باشد.اما تفاوت در نحوه ابراز احساسات نباید این تصور را ایجاد کند که از دست دادن برای دیگری مهم نیست یا فرد مقابل ضعیف، ناتوان و غیر قابل کنترل است.آدمهای قوی بی احساس نیستند، آدمهای احساساتی، ضعیف و ناتوان نیستند. کسی که خودداری میکند بیعاطفه نیست و کسی که همه احساساتش را نشان میدهد افراطنمیکند.این مهم است که درک درستی از احساسات خودتان و والد دیگر داشته باشید. این واقعا ضروری است که با وجود اندوه شدیدی که احساس میکنید کمی هم حامی و همراه دیگری باشید. اگر او دچار افسردگی عمیق است شما میتوانید با روحیه حمایتگری این شرایط را کنترل کنید.و یا اگر شما دوست دارید دراین مورد حرف بزنید و دیگری نمیتواند یا نمیخواهد لازم است که بیشتر صبر کنید. هرچند که سکوت دیگری شما را ناراحت و پریشان کند.تمام مساله در این رابطه تحمل شرایط و پذیرش تفاوتهای میان شما و دیگری است. این کار اندوه از دست دادن را آسانتر نمیکند اما برای رابطه شما با وجود چنین تجربه دردناکی ضروری است.بپذیرید که هیچ الگوی ثابتی برای پیروی در این شرایط وجود ندارد. اگر این مساله را متوجه شوید آن وقت انتظار ندارید همسرتان دقیقا شبیه شما عمل کند.
مساله شما در حال حاضر یک چیز است اما شیوه شما دو نفر میتواند کاملا متفاوت از دیگری باشد اما این تفاوت نباید مانعی در برقراری ارتباط سالم پس از مرگ فرزند باشد. این اغلب باعث میشود در ارتباط زناشویی فاصلههای عمیق ایجاد شود.به ویژه اگر مشکلات حل نشدهای در گذشته رابطه وجود داشته باشد، این فاصله شدیدتر و اندوه مرگ شدیدتر و جدیتر خواهد بود.اختلافات حل نشده زناشویی عاملی در ایجاد مسائل و مشکلات بیشتر پس از مرگ فرزند است و میتوانند بحرانهای تازهای ایجاد کنند.امکان اینکه جروبحثهای خانوادگی شدید، بیشتر است و واکنشهای متقابل نیز به همین ترتیب بیشتر میشود. در واقع خشم زیاد قبلی، پس از مرگ فرزند بیشتر و شدیدتر خود را نشان میدهد.هیچ چیز در دنیا به اندازه اندوه از دست دادن فرزند سخت و دشوار نیست.این موقعیت متفاوت و ویژه با وجود دشواریهایش نباید باعث فاصله بیشتری بین شما و شریک زندگیتان بشود. چون هیچ کس دیگری به اندازه او سوگوار نیست و درک درستی از این حقیقت تلخ ندارد. اگر او متفاوت عمل میکند معنیاش این نیست که او مرگ را بهتر فهمیده، یا کمتر ناراحت است و یا او چیز بیشتری را از دست داده است.برای والدین مرگ فرزند به یک اندازه دشوار است هرچند که راه مواجهه آنها با این سوگ متفاوت باشد. اگر کسی را میخواهید که حال شما را در این شرایط بفهمد کسی که بهتر میتواند همراهیتان کند همسرتان است. از هم فاصله نگیرید. شرایط را خوب درک کنید و از هم حمایت کنید.
منبع:
سلامت نیوز
برای ارسال نظر کلیک کنید
▼