اختلال یادگیری در دانش آموزان، آن ها را منزوی می کند؟
برخی دانش آموزان که مشکل یادگیری دارند، در زمره گروه معلولان نیستند و بهره هوشیشان همچون سایرین است.
وقتی به خانه میآید، به اتاقش رفته و کیفش را به گوشهای پرت میکند. سرش را روی پایش گذاشته و هایهای گریه میکند، چرا که استرس سهمگینی را در مدرسه پشت سر گذاشته است؛ تجربهای تلخ که هر روز تکرار میشود.
نارسایی در یک یا چند فرایند روانشناختی در زمینه گوش کردن، فهمیدن، صحبت کردن، فکر کردن، نوشتن، هجی کردن یا خواندن و حساب کردن از جمله مشکلاتی است که کودکان دارای اختلال یادگیری با آن درگیر هستند.
اختلال است دیگر، دست خودشان نیست. فقط به دستان حمایتگری نیاز دارند که تاخیر در یادگیریشان را تسریع ببخشند. این وصف حال کودکانی است که با اختلال در یادگیری هر روز فاصله بیشتری را میان خود و همکلاسیهایشان احساس میکنند. کودکانی که هوش عادی و قدرت تکلم دارند، مثل سایر بچهها بازی میکنند و حتی به خوبی از پس وظیفه محوله توسط والدینشان برمیآیند، اما وقتی پا به مدرسه میگذارند، بهدلیل ناتوانی در یادگیری بارها و بارها طعم حقارت را میچشند، چرا که حس خود کم بینی در آنها بیداد میکند.
حال تصور کنید که در این میان برخی والدین هم از روی ناآگاهی فشارهایی را به فرزندان خود وارد و شرایط موجود را بدتر کنند. دقیقا همینجاست که دلزدگی از درس و مدرسه شکل میگیرد و انزوای این کودکان در لحظه بیشتر و بیشتر میشود. کودکانی که به هنجارند، اما با ضعفهایی که در حوزه یادگیری دارند، فرار را بر قرار ترجیح میدهند. بنابراین باید به فکر چاره بود و با رفع مشکلاتشان آنها را به فضای مدرسه بازگرداند. تنها راه رهایی از آن هم رجوع به مراکز اختلال یادگیری است. فقط کافی است زیرساختها مهیا شوند تا خانوادهها آگاه شده و فرزندان خود را برای برونرفت از این معضل به دست درمانگران بسپارند. در غیراین صورت هر چه هست، دلزدگی، افسردگی و استرس است که به جان کودکان ناتوان در یادگیری میافتد.
وقتی استرس داشت حروف را فراموش میکرد
«امیررضا حروف را به خوبی نمیشناخت. مشکل در شناسایی انواع حرف «هـ» داشت. «ک» و «گ» را تشخیص نمیداد. نمیدانست کجا سرکش بگذارد، کجا نگذارد. فکر میکرد سرکش «گ» فتحه روی «ک» است. تا اینکه به «ح» حلزون و «هـ» هوا رسید، نمیدانست که باید کدام «هـ» را استفاده کند. وقتی به مدرسهاش میرفتم و در مورد درسش از معلمش سوال میپرسیدم، خیلی ناراضی بود تا اینکه در پی جلسات شورای آموزشی مدرسه در مورد وضعیت آموزش فرزندم را به مرکز اختلال یادگیری شهر معرفی و پس از طی مراحل تشخیص با درمانگر مرکز کوشا آشنا شدم.
ایشان با ارائه راهکارهای متفاوت و تخصصی در جلسات متعدد به من و آموزگار امیررضا باعث شد که دیگر «هـ» را کجا و چه زمانی به کار ببرد.» اینها را مادر امیررضا به «آرمان» میگوید. امیررضا هشتساله است و در شهرستان تاکستان در مدرسه عادی کلاس دوم را می گذارند. بهگفته مادر امیررضا قبل از مراجعه به مرکز اختلال یادگیری راهکارهایی را به کار می بستم که بیفایده بودند، اما راهکارهای خانم رحمانی بسیار کارآمد بود. اکنون هم اگر امیررضا به مشکلی بخورد، راهکارهای خانم رحمانی را انجام میدهم و او سریع یادش می افتد که باید حروف را چگونه بنویسد. او با اشاره به اینکه وقتی امیررضا استرس می گرفت، کل حروف از یادش میرفت، اضافه میکند: بنده بارها از معلمش در مدرسه خواسته بودم که از امیررضا سر جایش درس بپرسد، او را پای تخته نبرد و اگر امکان دارد اجازه دهد که مدتی در کلاس پیش او بنشینم،
اما او شرایط را درک نمیکرد و نمی پذیرفت. از این رو پسرم علاقهای به درس خواندن و نوشتن نداشت، این در حالی است که خانم رحمانی این مساله را رعایت کرد و به بنده گفت که یکی دو جلسه در کلاس حضور داشته باش تا امیررضا بداند که تو در کلاس هستی و از پرسش های من نترسد. او توضیح می دهد: در واقع ایشان این امکان و راهکار را گذاشت تا امیررضا اطمینان پیدا کند.
این گونه بود که استرس امیررضا پایین آمد و ذوقش برای درس خواندن بیشتر شد. الان هم روزانه یک ساعت درسهایش را در خانه مرور می کند، در حالی که معلم مربوطه بهدلیل دارابودن تعداد زیاد دانش آموز و فرصت کم قادر به کار انفرادی با او نبود. با وجود این باید گفت که این گونه دانشآموزان از نظر بهره هوشی مشکلی ندارند و در مدارس عادی هستند. فقط باید معلمان در مورد نحوه برخورد با آنها آموزش دیده باشند تا بتوانند این دانشآموزان را به سطح عادی کلاس برسانند.
عدم همکاری مدارس با مرکز اختلال یادگیری
فاطمه رحمانی، مدیر بازنشسته مدارس استثنایی شهرستان تاکستان حدود ۲۵ سالی بود که با دانشآموزان کمتوان، نابینا، ناشنوا و اختلال یادگیری در مقاطع مختلف تحصیلی سر و کار داشت، او از تجربه خود یکی از مشکلات مراکز اختلال یادگیری کمبود نیروهای توانبخشی است. برای مثال در مدارس آموزش و پرورش استثنایی نیروهای کاردرمان و گفتار درمانگر یا نیروهایی که بخواهند برای دانشآموزان فیزیوتراپی انجام دهند وجود دارد، اما دانشآموزان که دارای اختلال یادگیری هستند و به مراکز اختلات یادگیری معرفی میشوند، از نیروهای توان بخشی محروم هستند، یعنی خدمات توانبخشی به آنها داده نمیشود و گاهی خانوادهها برای اینکه فرزندان خود را به قسمت گفتار درمانی و کاردرمانی ببرند، دچار مشکل میشوند.
فاطمه رحمانی میافزاید: بنابراین پروسه درمان ممکن است بهدلیل نداشتن وسیله تردد یا نداشتن هزینههای درمان توسط خانوادهها دچار وقفه و اشکال شود. او بیان میکند: مدیران و معلمان مدارس عادی در اکثر موارد با مراکز اختلال همکاری ندارند، یعنی فکر میکنند اگر دانشآموز را به مراکز اختلال یادگیری ارجاع دهند، خدایی نکرده شبهه ایجاد میشود که آنها در کارشان مشکلی است.
رحمانی ادامه میدهد: از سوی دیگر، نیروهایی که در مراکز اختلال یادگیری هستند، از نیروهای آموزش و پرورش استثنایی هستند و تخصص ویژهای در گرایشهای هفت گانه گروههای استثنایی دارند، یعنی بهطور ویژه رشته اختلال یادگیری را نخواندهاند. از این روی مرکز آموزش نیروی انسانی پیامبر اعظم (ص) در طی سال با برگرازی دورههای تخصصی کشوری و تربیت مدرس برای معلمان استثنایی این مشکل را هموار کرده است. درمانگر مراکز اختلال یادگیری کوشا هم برخی خانوادهها خود را ملزم نمیدانند که فرزندانشان را به مراکز اختلال یادگیری بیاورند.
این در حالی است که در شیفت صبح معلمان نظارت و برنامه دارند و اگر شیفت چرخشی شود، در ایام پاییز و زمستان که روزها کوتاه است، خانوادهها ممکن است کودکان خود را به این مراکز نیاورند. ندا طاهرخانی اضافه میکند: سازمان آموزش و پرروش استثنایی زیرمجموعه وزارتخانه آموزش و پرورش است، اما بسیاری از معلمان و مدیران مدارس از وجود مراکز این چنینی در شهرها بیخبر هستند یا روال کار را نمیدانند و اطلاعرسانی در این مورد نشده است.
آنچنان که وقتی معلم رابط در مدارس عادی که دانشآموزانی استثنایی درس میخوانند، حضور مییافت، او را پذیرش نمیکردند و میگفتند این معلم در کلاس برای ما هم ایجاد اختلال میکند و همکاری لازم انجام نمیشد. اکنون به تدریج جا افتاده که کار معلم رابط چیست و دانشآموز تلفیقی چگونه هستند. افسانه رحمانی، درمانگر مراکز اختلال یادگیری کوشا نیز روال کار بر این است که معمولا در شروع سال تحصیلی دانشآموز پایههای اول تا سوم توسط نیروهای مراکز اختلال یادگیری در مدارس عادی مورد غربالگری قرار میگیرند و دانشآموزان با مشکل اختلال یادگیری شناسایی و به مراکز اختلات یادگیری ارجاع داده میشوند. در آنجا مجددا این دانشآموزان تست هوش انجام میدهند و ارزیابیهای تخصصی و آزمونهای عملکردی در پروندهشان درج میشود.
او ادامه میدهد: معلمان پروسههای درمان را در سامانه کشوری اختلال یادگیری ثبت میکنند. رحمانی با بیان اینکه ۸۰ الی ۹۰درصد این دانشآموزان تا پایان سال تحصیلی مورد درمان قرار گرفته و پروندهشان بسته میشود، خاطرنشان میکند: ۲۰درصد موارد هم با نظر معلمان مراکز یادگیری تشخیص داده میشوند که آیا در پایه بمانند یا در تابستان با آنها کار شود؟ حتی مطرح میشود که این دانشآموزان در مدارس چه مراقبتها و ملاحظاتی را در مورد مشکلات املایی و نوشتاری داشته باشند. بنابراین آنچه در این بین حائز اهمیت است، نحوه عملکرد و حمایت ساختار آموزشی از دانشآموزان با مشکل اختلال یادگیری است.
ضرورت حمایت از ناتوانان در یادگیری
حرف اینجاست که برخی دانش آموزان که مشکل یادگیری دارند، در زمره گروه معلولان نیستند و بهره هوشیشان همچون سایرین است. فقط کافی است که ارتباط ناگسستنی میان مدارس عادی و مراکز اختلال یادگیری برقرار باشد و به قوت خود باقی بماند تا این گروه دانش آموزی هم خود را به همکلاسیهایشان برسانند.
چه بسا که بسیاری از دانشآموزان با مشکل اختلال یادگیری در سیستم آموزشی رها شده و هر بار موجی از استرس را با خود به همراه دارند. دانشآموزانی که در پیله خود فرو رفته و احساس می کنند که در مقایسه با دوستان خود تفاوت فاحشی دارند.
حال اینکه اگر برای آنها وقت گذاشته شود، می توانند گلیم خود را از آب بیرون کشیده و به سطح عادی کلاس برگرداننده شود. بنابراین باید ضعفهای موجود در این حوزه را برطرف کرد و به رفع کمبودها پرداخت، چرا که حرف از دانش آموزانی است که آینده کشور به دستشان است.
منبع:
سلامت نیوز
برای ارسال نظر کلیک کنید
▼