تربیت کودک مستقل، عوامل موثر بر آن
بهره مندی از شیوههای صحیح تربیتی از مسائل پراهمیتی است که والدین قبل از تولد نوزاد باید به آن توجه داشته باشند.
بهره مندی از شیوههای صحیح تربیتی از مسائل پراهمیتی است که والدین قبل از تولد نوزاد باید به آن توجه داشته باشند و برنامه ریزی برای تربیت فرزند را در اولویت سایر وظایف، حتی پاسخ به نیازهای طبیعی کودک مانند تغذیه و پوشاک قرار دهند.
یکی از مشکلات تربیتی در جامعه امروز ما، وابستگی بیش از حد فرزندان به والدین است که تجربه آن در سنین بزرگسالی و حتی پس از تشکیل یک زندگی مستقل گریبانگیر افراد میشود. به طوری که فرزندان پس از جدایی از والدین، قادر به کنار آمدن با زندگی جدید خود نبوده و از اعتماد به نفس کافی برای اداره یک زندگی مستقل بهره مند نیستند. محققان بزرگترین عامل بروز این مشکل را استفاده نکردن از شیوههای صحیح تربیتی و حمایت و دخالت بیش از اندازه والدین در سنین رشد شناختی و هیجانی کودک، میدانند.
والدین برای آن که فرزندان خود را برای رویارویی با دنیای واقعی و دورانی که فرزندان باید مستقل و بدون حضور مداوم والدین زندگی کنند، آماده سازند، باید کودکان را در همان مراحل اولیه زندگی اجتماعی، تربیت و برای رویارویی با این مشکلات آماده سازند. باید توجه داشت یکی از وظایف مهم والدین، شناخت درست از چگونگی رشد کودک است. آنها باید با توجه به تواناییها و استعدادهای ذاتی فرزندشان او را در کسب مهارتها و تواناییهای فردی راهنمایی و حمایت کنند. متخصصان معتقدند، محبت و حمایتهای بیش از اندازه، باعث وابستگی کودک شده که نه تنها باعث کاهش اعتماد به نفس و ناتوانی در کسب مهارتها و شناخت مشکلات میشود، بلکه ریشه بسیاری از مشکلات روحی و تنشها در آینده خواهد بود. از این رو به عقیده کارشناسان حوزه علوم روانشناسی، شناخت کافی از مراحل رشد کودک و توجه به خصوصیات روحی و وضعیت فرهنگی و سطح هوش هیجانی و رفتاری کودک در دستیابی به بهترین شیوه تربیتی مؤثر خواهد بود.
زندگی مستقل دوران کودکی و نوجوانی بهترین زمان برای آماده شدن و دستیابی به مهارتهای لازم برای شروع یک زندگی مستقل در بزرگسالی است. وابستگی بیش از اندازه در زندگی، فرزندان را در مراحل مختلف زندگی مانند جدایی از والدین و رفتن به مدرسه، تصمیم گیری، برقراری ارتباط با گروههای همسال و تشکیل زندگی جدید و مستقل با استرس و اضطراب مواجه میسازد و این استرس و تنشها مانع شکوفایی توانایی و استعدادهای فردی در زندگی اجتماعی میشود.
دکتر فیروزه درخشان، فوق تخصص روانپزشک کودک و نوجوان میگوید: «در روند رشد مراحلی وجود دارد که بهترین زمان برای آمادگی او به خودکفایی و استقلال کودکان است. در این مراحل باید با توجه به تواناییها و سن او تلاش کرد تا کودک در همان مراحل اولیه زندگی، اجتماعی شود.» این روانپزشک با بیان این که از سن دو تا سه سالگی، کسب مهارت استقلال و خودمختاری در کودکان شکل میگیرد، درباره چگونگی برخورد والدین با این مرحله رشد کودکان میگوید: «کودکان در این دوره سنی لجباز میشوند و در مقابل سخنان و دستورات والدین مقاومت میکنند، دراین سن کودکان واژههایی مثل نه، نمیتوانم، نه و... به کار میبرند و معمولاً هر دستوری که به آنها داده میشود، برعکس آن را اجرا میکنند.» این متخصص ادامه میدهد، والدین باید با صبر و حوصله با کودکانشان رفتار کرده و کودک این مسئله را درک کند که او و کارهایی که انجام میدهد برای والدین مهم و ارزشمند است.
مثلاً اگر کودک با لجبازی سینی سنگین لیوانها را برمی دارد، باید با کمک و گرفتن گوشه سینی به او اجازه دهیم تا طبق خواستهاش عمل کند و تنها در مواقعی که احتمال وقوع خطر وجود دارد اجازه انجام کار داده نشود، در غیر این صورت باید کودک به صورت خودمختار به کارهایش رسیدگی کند و برای این کار بهتر است محیط زندگی او را از خطرات دور کنیم.
دکتر میترا حکیم شوشتری، روانپزشک کودک با بیان اینکه کودکان در این سنین به دنبال کسب تجربه هستند، میگوید: «کودکان در سنین دو تا پنج سالگی در حال تجربه بسیاری از اتفاقات پیرامون خود هستند و والدین در این دوران نقش مهمی در شکل گیری خودباوری، تکامل رشد فردی و استقلال کودکان دارند، در این سنین در صورتی که والدین از شیوه تربیت صحیح با کودک آگاه نباشند، لجبازی و پافشاریهای او افزایش پیدا کرده و لجبازی به بیماری تبدیل میشود.» به گفته روانشناسان در این سنین با آموزش صحیح، کودکان در محدوده اختیاراتی که والدین برای آنان تعیین میکنند گام خواهند برداشت و کودک پس از به تعادل رسیدن از نظر رشد شناخت قادر به درک گفتههای والدین و مربیان شده و مسئولیت پذیر خواهد شد. کودکی که از ابتدا مسئولیت امور شخصیاش را به عهده نگرفته باشد و وابستگی و حمایت از سوی والدین مانع از رشد عقلی و اجتماعی او شوند، در بزرگسالی نیز قادر به پذیرش مسئولیت نخواهند شد.
دکتر ناصر قاسم زاده روانشناس معتقد است: «زمانی که کودک از نظر نظام جسمی از سنین دو تا سه سالگی رشد پیدا میکند. توجه به شکل گیری استقلال پذیری ضروری است و باید توجه داشت، از ۲ سالگی به بعد روز به روز بر شکوفایی حس استقلال پذیری کودک افزوده میشود و والدین باید به ابعاد عاطفی استقلال کودکان توجه کنند و از همین سنین شیوههای تربیتی برای قطع وابستگی کودک به نزدیکانش اعمال شود و او به طور جداگانه مسئولیت انجام امور شخصی را تحت نظرات والدین به عهده بگیرد. این روانشناس ادامه میدهد، از سن سه سالگی مسئولیت پذیری در کودک تقویت میشود و او احساس استقلال طلبی دارد و کودک در تلاش است تا کارهایش را انجام دهد. در این سنین است که والدین باید با تعیین اختیاراتی که در چارچوب قوانین خانواده قرار دارد، این حس را به کودک القا کنند که او حق انتخاب و اختیار دارد و با این حال از تکروی و ایجاد خودخواهی کودک جلوگیری شود.
دکتر حکیم شوشتری، روانپزشک معتقد است: «بسیاری از کودکان به دلیل وابستگی بیش از اندازه به بزرگترها و مربیان در کسب مهارتهای زندگی ضعیف بوده و قادر نیستند از تواناییهای خود استفاده کنند. این در حالی است که والدین باید ضمن شناخت تکامل مراحل رشد کودک، با شریک کردن کودکان در انجام وظایف مختلف، به آنان آموزش دهند تا مهارتهای ضروری برای زندگی مستقل و بدون کمک والدین را بیاموزند.» این متخصص تصریح میکند: والدین باید متناسب با سن و توانایی کودک وظایف و مسئولیتهایی را در اختیار او قرار داده و این گونه نباشد که از یک طرف به اجبار و تحمیل و بی توجه به تواناییها و استعداد کودک به او مسئولیت محول کنیم و از سوی دیگر به اندازهای در کارهای کودک دخالت کنیم تا قادر به انجام سادهترین وظایف نباشند.»
اضطراب اجتماعی و تاثیر آن در استقلال کودکان
اضطراب جدایی از مشکلات شایع کودکان است که از وابستگی شدید آنها به والدین و نداشتن اعتماد به نفس ناشی میشود. این اختلال از موانع خودکفایی کودک در بزرگسالی به شمار میرود. دکتر درخشان روانپزشک کودک با اشاره به این اختلال میگوید: «از دوران کودکی، اختیاراتی که والدین به کودک میدهند باعث شکل گیری اعتماد به نفس در کودک شده و تکامل آن تا دوران بزرگسالی ادامه خواهد داشت. وابستگی و به کارگیری شیوههای غلط تربیتی باعث ایجاد اضطراب شده و کودک احساس میکند که به تنهایی قادر به انجام کارهایش نیست و اضطراب اجتماعی جایگزین اعتماد به نفس اجتماعی خواهد شد.»
تاثیر محبت و وابستگی در استقلال کودکان
به عقیده روانشناسان، زمینه سازی برای استقلال کودکان نباید با محبت ورزی اشتباه گرفته شود. کارشناسان معتقدند تا قبل از دو سالگی، مهرورزی و صحبت کردن با کودک از عوامل کاهش اضطراب جدایی محسوب میشود، چرا که کودک با دریافت محبت احساس امنیت میکند و متوجه میشود دنیای اطرافش ایمن و قابل اعتماد است، اما بعد از دو سالگی در مراحل شکل گیری خودمختاری و استقلال کودکان باید وابستگی به تدریج قطع شده و کودک به آرامی مستقل و مسئولیت پذیر شود. دکتر قاسم زاده در این باره میگوید: «اتاق کودک از ۳ تا ۴ سالگی باید به تدریج جدا شود و از ۵ سالگی کودک باید با نظارت والدین، عهده دار انجام وظایف شخصیاش شود و پس از رفتن به مدرسه، کارهای آموزشی خود را انجام دهد و والدین تنها نقش نظارتی داشته باشند.»
دکتر حکیم شوشتری با بیان اینکه نگرانیهای والدین در بیشتر اوقات از شکل گیری استقلال کودکان جلوگیری میکند، میگوید: «کودک از سه سالگی به بعد با انجام رفتارهایی به والدین میفهماند که قصد دارد روی پای خودش بایستد، اما نگرانی والدین و دخالت آنها مانع از شکل گیری استقلال کودکان میشود و در این زمان وابستگی افزایش پیدا میکند، اما والدین باید اجازه بدهند تا کودکان بدون خطر راههای مستقل زیستن را تجربه کنند. پدر و مادرها در تربیت کودک خود باید به این نکته توجه کنند تا نگرانی و اضطرابشان را به فرزندان انتقال ندهند و همواره به این نکته توجه داشته باشند که آنها برای رشد کردن به استقلال نیاز دارند و به جای اینکه با نگرانی همواره در انجام کارهایش دخالت کنند، بهتر است محیط خانه را برای او ایمن کرده تا او آزادانه در محیط زندگی خود رشد و تجربه کسب کند.
دکتر درخشان معتقد است: «والدین بهتر است در تصمیم گیریهای خود به نظر کودک اهمیت داده و به او اجازه دهند تا تصمیم بگیرد یا انتخاب کند. برای نمونه والدین به کودک بگویند از بین رفتن به پارک یا سینما یکی را انتخاب کن، به این طریق هم به نظر او احترام گذاشتهایم و هم بر اساس دیدگاههای خودمان عمل کردهایم، هنگامی که کودکان در تصمیم گیری خانواده شریک میشوند، همکاری بیشتر و در نتیجه وابستگی کمتر شده و آنان مستقل و خودکفا میشوند.» به عقیده روانشناسان برقراری یک ارتباط خوب و مؤثر در کودکی به والدین کمک میکند تا در سنین نوجوانی که فرزندان لجباز میشوند، با آنان روابط دوستانه و هدایتگرانه خود را حفظ کنند. دکتر درخشان معتقد است: «نوجوانی دورهای است که فرزندان در مرحلهای دیگر میخواهند به خودکفایی و استقلال برسند و خانوادهها با لجبازی آنان مواجه میشوند و این مسئله منجر به درگیریهای خانوادگی میشود.
این در حالی است که اگر از سنین کودکی ارتباط مثبتی بین والدین و کودک شکل بگیرد، مشکلات ارتباطی میان والدین کمرنگ خواهد شد و نوجوان راهنمایی والدین را خواهد پذیرفت، اما اگر رابطه یکطرفه و منفی بوده باشد و کودک احساس کند که والدین همواره با او در انجام خواستههایش مخالفت کردهاند، از آنان گریزان میشود، چون در کودکی والدین همواره مسائل را به او اجبار و تحمیل کردهاند و در این سنین او احساس میکند که ارتباط با والدین به معنی صرف نظر کردن از مسائلی است که او دوست دارد حتی به صورت پنهانی به انجام آنها بپردازد.»
دکتر قاسم زاده معتقد است: «والدین باید در تربیت فرزندان و استقلال کودکان به گونهای عمل کنند که کودک نه آنقدر وابسته شود که قادر به زندگی اجتماعی و مستقل نباشد و نه آنچنان رفتار کنند که کودک خانواده گریز شود. والدین همواره باید به عنوان الگوهای رفتاری سالم در زندگی فرزندشان حضور داشته باشند و مواظب باشند که آنان به سمت الگوهای بدرفتاری گرایش پیدا نکنند.» به گفته این روانشناس، والدین باید خود مهارتهای زندگی را آموخته باشند و با کسب اطلاع از شرایط رشد جسمی و روحی کودک، به نیازهای او پاسخ دهند و همواره به این نکته توجه کنند که نگرانی بیش از اندازه مانع از رشد کودک میشود و وابستگی به والدین زمینه اختلالات عاطفی و رفتاری را در آینده برای کودک فراهم میکند.
منبع:
آموزک
برای ارسال نظر کلیک کنید
▼