
وقتی به ازدواج فکر میکنید، احتمالا به لحظات عاشقانه فکر میکنید، اما واقعیت ممکن است کاملا متفاوت باشد. در این مطلب به این موضوع میپردازیم که علت تنفر مرد از همسرش چیست.
هر رابطهای فراز و نشیبهای خاص خود را دارد و به احتمال بسیار زیاد در مقطعی از زندگی خود احساس ناراحتی خواهید کرد.
اما در پایان روز، در نهایت همه چیز را نادیده میگیریم و به زندگی خود ادامه میدهیم تا اوضاع را بهتر کنیم. اما وقتی همه این حسهای آزاردهنده زیر فرش کشیده میشوند، شکلی سمیتر از منفیگرایی متولد میشود که عبارت است از: رنجش در ازدواج شما.
اگر متوجه شدید که شریک زندگی شما تغییراتی در رفتار دارد، احتمالا شروع به عصبانیت نسبت به شما کرده است.
با این حال، مواردی که منجر به رنجش شریک زندگی شما میشود، میتواند ناشی از انواع موقعیتهای مختلف مانند مشکلات مالی، عدم ارتباط و صمیمیت باشد.
علت تنفر مرد از همسرش
در ادامه به مهمترین دلایلی که ممکن است علت تنفر شوهرتان باشد، اشاره میکنیم:
بیشتر بخوانید: راه حل دعوای زن و شوهر، کشش ندهید
1- همیشه احساس محدودیت میکند
گاهی اوقات به طور ناخودآگاه، یک نظر ساده مانند «تو در شستن لباسها مهارت نداری» میتواند تاثیری خیلی بیشتر از آنچه فکر میکنید داشته باشد. ممکن است شوهرتان حس کند به گوشهای رانده شده و احساس کند که تحت کنترل است.
به نظر میرسد که اینطور نیست، اما مردان بسیار حساس هستند بهخصوص چیزهایی که شما میگویید میتوانند باعث شوند او احساس ارزشمندی کمتری داشته باشد.
این احساس کنترل شدن میتواند به آرامی مردانگی مرد را از بین ببرد و او را ناراحت کند.
بنابراین، اگر شوهرتان در انجام کاری بهترین نیست، به او اجازه دهید اشتباه کند و خودش یاد بگیرد. به همه چیز اشاره نکنید، همیشه او را هدایت نکنید، کنترل نکنید یا به او هشدار ندهید.
او را به خاطر کارهای کوچکی که ممکن است اشتباه انجام دهد، سرزنش نکنید.
به نظر میرسد که اینطور نیست، اما مردان بسیار حساس هستند بهخصوص چیزهایی که شما میگویید میتوانند باعث شوند او احساس ارزشمندی کمتری داشته باشد.
همه این موارد میتواند به مرور زمان شریک زندگی شما را فرسوده کند و کمکم باعث احساس تنفر او از شما شود.
بیشتر بخوانید: چرا شوهرم به حرف من گوش نمیده؟
2- پدر و مادر شدن
پدر و مادر شدن میتواند یکی از شگفتانگیزترین تجربیات زندگی یک فرد باشد. اما به محض اینکه مادر شدن شروع شد، به راحتی میتوانید همیشه وقتتان را صرف فرزندانتان بکنید.
در واقع در بسیاری از ازدواجها، زنان بعد از بچهدار شدن همسرشان را فراموش میکنند یا کمتر به او فکر میکنند. آنها در نهایت اول مادر بودن را در اولویت قرار میدهند و در درجه دوم همسر بودن را.
اینکه همسرتان اولویت دوم یا چندم شما باشد، میتواند برای ازدواجتان خطرناک باشد.
بله، مادر بودن میتواند بسیار زمانبر و گیجکننده باشد، اما شما همچنان باید سعی کنید هر از چند گاهی با شوهرتان شبهای قرار ملاقات بگذارید.
بیشتر بخوانید: سیاست زنانه در شوهرداری، چند شگرد!
3- عدم صمیمیت
شاید شما و شوهرتان هیچ نوع درگیری نداشته باشید. شما با هم بحث نمیکنید و به نظر میرسد همه چیز خوب پیش میرود.
سعی کنید آخرین باری را که در رختخواب با همسرتان خوش گذراندهاید، به خاطر بیاورید. کی بوده؟
ممکن است به نظر برسد که این مسئله چندان مهم نیست، اما بسیاری از مشاوران پیشنهاد میکنند که زندگی جنسی معمولی و غیرماجراجویانه میتواند باعث ایجاد ناامیدی در مردان شود و آنها را ناراضی کند.
داشتن رابطه جنسی، راهی است که مردان از نظر عاطفی باز میشوند و عشق و علاقه خود را نسبت به شما نشان میدهند.
برخی از زنان تمایل دارند به عنوان تنبیهی برای شریک زندگی خود، از رابطه جنسی اجتناب کنند. این کار واقعا میتواند منجر به احساس بیمهری شود و این حس را در مرد به وجود بیاورد که خواستنی نیست.
بیشتر بخوانید: حقایقی دربارهی ارگاسم؛ ارگاسمی چیست؟
4- شکایت بیش از حد
شکایت بیش از حد، یکی از بزرگترین دلایلی است که باعث میشود مردان محبت خود را نسبت به همسرشان از دست بدهند. در پایان روز وقتی بعد از یک روز کاری طولانی و خستهکننده به خانه میآیید، آخرین چیزی که میخواهید بشنوید این است که همسرتان فریاد بزند و شکایت کند.
در پایان روز وقتی بعد از یک روز کاری طولانی و خستهکننده به خانه میآیید، آخرین چیزی که میخواهید بشنوید این است که همسرتان فریاد بزند و شکایت کند.
در مرحله اولیه یک رابطه، شما تمایل دارید که معایب شریک زندگی خود را نادیده بگیرید یا از آن چشمپوشی کنید، اما پس از مدتی دعواها و مشاجرات ظاهر میشوند.
ممکن است به عنوان یک نامزد، همیشه غرغرو بودن و شکایت کردن عاشقانه و سرگرم کننده باشد، اما هیچکس نمیخواهد هر بار که به خانه میرسد، یک منتقد آزاردهنده پشت سرش باشد.
بنابراین باید تمرین کنید که وقتی همسرتان به خانه میرسد به جای شکایت، از او استقبال کنید.
بیشتر بخوانید: راز ازدواج موفق چیست؟
5- تغییر در شخصیت
هر چقدر هم که غمانگیز به نظر میرسد، اما افراد در طول زمان تغییر میکنند که به هیچ وجه چیز بدی نیست، اما گاهی اوقات تغییرات بیش از حد میتواند برای ازدواج، کشنده باشد.
مهم است که به شریک زندگی خود بفهمانید که هر چقدر هم تغییر کنید، همیشه او را یکسان دوست خواهید داشت.
وقتی مرد احساس میکند شریک زندگی اش در حال تغییر است، فکر میکند که در حال از دست دادن شخصی است که زمانی دوستش داشته. تجارب جدید، دیدگاههای جدیدی را به ارمغان میآورند و ممکن است همیشه با آنچه شریک زندگی شما میخواهد، همسو نباشند.
مهم است که به شریک زندگی خود بفهمانید که هر چقدر هم تغییر کنید، همیشه او را یکسان دوست خواهید داشت.
بیشتر بخوانید: حریم خصوصی بعد از ازدواج، کدام رازها را بگوییم؟
5 پیشنهاد برای جلب محبت شوهر
این موارد را برای نجات ازدواجتان در نظر بگیرید:
به کلینیک نی نی بان سر بزنید تا با متخصصان مورد نظر خود آشنا شوید.
یکسره گوشیمو چک میکرد تلفنهای مادرم رو از گوشیم پاک میکرد که من متوجه نشم مادرم بهم زنگ زده اس ام اس هاش رو پاک میکرد منو کنترل میکرد به طرز شدیدددد هرکجام میخواستم برم نمیذاشت ارتباطمو با تنها دوستم داشت قطع میکرد جاذبه زناشویی انچنانی هم نداشت خانوما این رو بدونین مردها تحملشون زیاده منتها عین اتش فشان خاموش هستن همینکه بخاطر ندونم کاری های خانومشون روشن بشن دیگه خاموش بشو نیستن تشکر
دروغگوست
همیشه خودش رو صاحب حق می دونه و هیچوقت تا به حال معذرت خواهی نکرده
تشکر کردن هیچوقت توکارش نیست
احترام به خانواده من اصلا!!!
کینه ای تا آخرین حد ممکن!!!!
رازداربودن به هیچ عنوان!!! در واقع با دوستاش هرچی که می دونه تعریف می کنه!!!
به ظاهرش فقط وقتی می رسه که بخواد میهمانی یا جایی بره ولی تو خونه حجابش همیشگیه!!!!
هیچوقت شروع کننده رابطه نیست و اگر من بخوام رابطه با هاش داشته باشم با بی میلی تمام می گه زودتر کارت رو بکن و برو!!!!
من بیست ساله دارم این همسر رو تحمل می کنم در حالی که از اولش همین رفتارها رو داشت و ازش متنفرم فقط به خاطر دو فرزندم تحملش می کنم
به مادروبرادرم که بعدازخداجزاونهاندارم بابی احترامی بیرون کردن،وخوانوادش چهارساله ارتباط همه رابامن قطع کردن وکلی شماره دیگه...و همچنان تنفرم از خودش وخوانوادش بیشتر میشه واحساس میکنم وقت و عمرم بیهوده با او هدرمیره ازطرفی به خاطر دخترم و ترس از حرف مردم و عواقب آن جرات طلاق گرفتن ندارم و همیشه اخلاقی بدتر از دیروز میشه
و نمیدونه که آدما باهم فرق دارن حتی انگشتای یه دستم باهم فرق دارن
نمیدونه که نوع رابطه اون با خانواده من روی رابطه من با خودش تاثیر میزاره، هرچقدرم خانوادش خوب باشن بخاطر خانومم ازشون بدم میاد چطور اون هر وقت بخواد میتونه خونه باباش بره ولی من هر وقت برم باید بهش توضیح بدم حتی اینکه چرا اون ساعت و چرا تنها رفتم
از وقتی ازدواج کردم احساس میکنم حبس شدم و از وضع موجود متنفرم
شماخانوما چرا توقع دارین موقع دعوای شما با خانواده شوهرتون همیشه طرف شما باشه
بخاطر شما تو روی خانوادش بایسته فقط بخاطر اینکه شما دوتا حرف بیشتر زده باشین
هزار بار تلاش کردم ندید بگیرم ولی نمیشه
خانومای عزیز یادتون باشه
هرچقدرم خانواده شوهرتون بد باشن بلا نسبت حتی اگه حیوونم باشم بازهم خانواده شوهرتون هستن براش زحمت کشیدن تر و خشکش کردن و شما حق توهین ندارین
من یک بازنده ام
چون در آخر همسر هست ک براتون میمونه نه بچه و پدر و مادر
خدارو هزار بار شکر من همسر خوبی دارم با اخلاق و مهربونم که توی زندگی هرگز برام کم نداشته چه از نظر مالی،روحی،کمک توی خونه و و و..
از این مدل همسرها براتون آرزو دارم