انگشت های دست هر کدوم قد و نیم قد، چاق و لاغر کنار همدیگه به خوبی و خوشی زندگی میکردن. هر روز صبح انگشتا یکی یکی از خواب بیدار میشدن و هزار کار جورواجور انجام میدادن...
امشب هم یکی دیگه از قصه های شبانه و قشنگ رو با صدای زیبای خانم نشیبا با همدیگه گوش می دیم.