۱۴۷۰۰۳
۴۱۷۰
۴۱۷۰

قصه های شب بخیر کوچولو، اسباب بازی/ پادکست

یه روز مادربزرگ نوه عزیزش پویارو صدا زد و گفت پویا جون میخوام برات یه اسباب بازی بخرم...

یه روز مادربزرگ نوه عزیزش پویارو صدا زد و گفت پویا جون میخوام برات یه اسباب بازی بخرم یه اسباب بازی برای یه عالمه بازی. پویا پرسید...

امشب هم یکی دیگه از قصه های شبانه و قشنگ رو با صدای زیبای خانم نشیبا با همدیگه گوش می دیم.

برای گوش دادن به این فایل صوتی(پادکست) روی دکمه زیر کلیک کنید.
قصه های شب بخیر کوچولو، اسباب بازی/ پادکست

محتوای حمایت شده

تبلیغات متنی

  • اخبار داغ
  • جدیدترین
  • پربیننده ترین
  • گوناگون
  • مطالب مرتبط

برای ارسال نظر کلیک کنید

لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.

از ارسال دیدگاه های نامرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.

لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.

در غیر این صورت، «نی نی بان» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.