۱۶۵۱۲۹
۱۴۲۷
۱۴۲۷

در آغوش گرفتن نوزاد، چه فوایدی دارد؟

نوزاد تازه متولد شده از نظر فیزیکی نامتعادل است. بی‌هدف و لرزان دست و پای خود را حرکت می‌دهد.

متخصصان رشد و تکامل نوزادان که به دورترین نقاط دنیا مسافرت کرده و کودکانی از نژادهای مختلف و با فرهنگ‌های متفاوت را مورد مطالعه قرار داده بودند، به نتایج بسیار جالبی دست یافتند. اگرچه نوزادان با هر فرهنگ و ملیتی بغض می‌کنند و بی‌قراری می‌نمایند، اما در بعضی فرهنگ‌ها نوزادان کم‌تر گریه می‌کنند، بهتر می‌خوابند و به طور کلی آرام‌ترند. پس از اطلاع از این نتایج جالب توجه برای این‌که مشخص شود در فرهنگ‌های دیگر برای ساماندهی به خلق‌وخوی نوزادان چه روش‌هایی را مورد استفاده قرار می‌دهند، مطالعاتی آغاز شد.
در فرهنگ‌هایی که اطفال آرام‌تری را پرورش می‌دهند، اساسی‌ترین عامل آرام بودن نوزادان، رسم « در آغوش بستن » آن‌هاست.
پدر و مادر، اقوام نزدیک و یا دوستان، کودک را با پارچه‌ای شبیه بند به خود می‌بندند و تمام روز او را با خود حمل می‌کنند.
یکی از کسانی که به‌تازگی از جزیره مالی بازگشته و شخصاً در یکی از جشن‌های «روی زمین گذاردن» نوزاد شرکت داشته است، می‌گوید: «در جزیره مالی نوزاد تمام روز در آغوش حمل می‌شود و تنها برای خوابیدن او را روی زمین، آن هم فقط در کنار مادر، قرار می‌دهند. در شش ماهگی طی مراسمی کودک را از آغوش باز می‌کنند و روی زمین می‌گذارند تا آزادانه دست و پای خود را حرکت دهد. در این‌گونه فرهنگ‌ها روان‌شناس و کتاب کودک نقشی ندارند، قرن‌ها تجربه و سنت‌ها به آنان آموخته است که هر چه نوزاد را مدت زمان طولانی‌تری با خود حمل کنند، در آینده رفتار بهتری خواهد داشت.»
در یک سمینار « پرورش کودک » با دو مادر زامبیایی صحبت شد. آن‌ها نوزادان خود را درون کیسه‌های بسیار زیبایی که با دست دوخته شده و قسمتی از لباس آنان محسوب می‌شد، حمل می‌کردند. از آن‌ها پرسیدند «چرا شما نوزادان را با خود حمل می‌کنید؟» پاسخ آنان بسیار ساده و در عین حال هوشمندانه بود. گفتند: «برای کودک خوب است و برای مادر آسان.»

در آغوش بستن نوزاد، خلق و خو و رفتار او را منظم می‌سازد
نوزاد تازه متولد شده از نظر فیزیکی نامتعادل است. بی‌هدف و لرزان دست و پای خود را حرکت می‌دهد. اکثر علائم صوتی او بدون منظور و درک آن‌ها مشکل است. اعمال حیاتی مخصوصاً تنفس و تپش قلب او نامنظم است. در ماه‌های اول تولد، نوزادان برای ایجاد هماهنگی جسمی و روحی با دنیای خارج از رحم، انرژی زیادی را هدر می‌دهند. شب‌خیزی‌های نوزاد و برنامه تغذیه او خسته‌کننده و غیرقابل پیش‌بینی است. حرکت ماهیچه‌های نوزاد و رفتار او معمولاً مضطربانه و متغیر است. بنا به گفته والدین: «یک دقیقه آرام و ساکت و دقیقه دیگر بی‌قرار و ناآرام است.»
یکی از مهم‌ترین هدف‌های پرورش کودک در ماه‌های اولیه زندگی نظم‌دادن به رفتارهای اوست. به خود بستن کودک به والدین کمک می‌کند تا این نظم را به بهترین نحو ایجاد کنند.
طبق تحقیقات به عمل آمده، مادر در نظم‌دادن به رفتار کودک نقش عمده‌ای دارد. در تمام مدتی که نوزاد در آغوش پدر یا مادر بسته می‌شود، نوعی نظم فیزیکی به‌وجود می‌آید. به این معنی که در رفتارهای نامنظم و نامتعادل نوزاد، تعادل ایجاد می‌شود. راه رفتن موزون مادر که کودک ظرف نُه ماه به آن عادت کرده است، نوزاد را به یاد زندگیش در رحم مادر می‌اندازد. این حرکت موزون که از همان دوران در ذهن کودک نقش بسته، حالا در زندگی خارج از رحم تداعی می‌شود و نوزاد تحت تأثیر آن خاطرات، آرام باقی می‌ماند. صدای تپش آرام و دل‌نشین قلب مادر صدای آشنایی است که با صداهای داخل رحم در ذهن او نشسته است. حالا هر وقت کودک احساس ناراحتی می‌کند، گوش خود را به قفسه سینه مادر می‌چسباند و آرامش از دست‌رفته را باز می‌یابد. تنفس موزون مادر نیز یکی دیگر از تنظیم‌کننده‌های حیاتی است. از آن‌جا که نوزاد، شکم به شکم و سینه به سینه مادر قرار گرفته، این حرکت موزون را احساس می‌کند. به بیان ساده‌تر هر نوع حرکت و صدای موزون و منظم بدن مادر در نوزاد نیز ایجاد نظم و هماهنگی می‌نماید.
مادر از راه دیگری نیز بدن نوزاد را منظم می‌کند. به این صورت‌که با تحریک هورمون‌های تنظیم‌کننده، موجب رشد غده‌های فوق کلیوی و سیستم عصبی در بدن نوزاد می‌شود.
متخصصان نشان داده‌اند که تماس بسیار نزدیک نوزاد و مادر به صورت حمل در آغوش، شب‌خیزی‌های نوزاد را سریع‌تر تنظیم می‌کند. همچنین آنان معتقدند که حضور مادر بر هورمون‌های مربوط به غدد فوق کلیوی نوزاد تأثیر تنظیم‌کننده دارد و موجب نظم خواب شبانه و بیداری روز می‌گردد.
«صدای مادر» به طور مرتب و در تمام مدتی که نوزاد در آغوش مادر بسته شده، به گوش او می‌رسد و حرکات بدنی او را نظم می‌دهد. فیلم‌های ویدیویی از حرکات بدنی یک نوزاد که در آغوش مادر بسته شده بود، نشان می‌دهد زمانی که مادر با زبان کودکانه‌ای مشغول صحبت کردن بود، نوزاد بدن خود را هماهنگ و هم‌زمان با نوسانات صدای مادر حرکت می‌داد. نوزاد با شنیدن صدای دیگران، این حرکات هم‌زمان و یک‌نواخت را انجام نمی‌دهد. اساساً حرکات و صدای موزون مادر به نوزاد می‌آموزد که در حرکات بی‌هدف و ناهماهنگ خود نظم و هماهنگی به وجود آورد.
در آغوش بستن نوزاد طبق روشی که پدر و مادر بر اساس خلق‌وخوی کودک انتخاب کرده‌اند، کودک را با بندهای مخصوص این کار، به بدن مادر می‌بندند به‌طوری که پیوند بسیار نزدیکی بین مادر و فرزند ایجاد می‌شود. سیستم دهلیزهای گوش او را نیز تنظیم می‌کند. این سیستم ظریف در پشت گوش‌ها قرار گرفته و شبیه سه شاقول نجاری است و وظیفه حفظ تعادل بدن را به عهده دارد. یکی برای جهات چهارگانه در طرفین، دیگری برای بالا و پایین و سومی برای حفظ تعادل حرکات بدن به طرف جلو و عقب. هنگام حمل، نوزاد برای حفظ تعادل به هر سه جهت بدن خود را حرکت می‌دهد. وقتی شما حرکت می‌کنید مایع داخل دهلیزها مژک‌ها را حرکت می‌دهند و مژک‌ها مانند تارهایی به ارتعاش درمی‌آیند و برای حفظ تعادل بدن به ماهیچه‌های مختلف پیام‌های عصبی ارسال می‌کنند. مثلاً اگر کاملاً به یک جهت خم شوید، سیستم دهلیزها علائمی ارسال می‌کنند و شما کمی به طرف دیگر متمایل می‌شوید تا بتوانید بدن خود را در حالت تعادل نگه دارید. بدن قبل از تولد نوزاد سیستم دهلیز بسیار حساسی دارد که دائم تحریک می‌شود. چون نوزاد پیوسته در حال حرکت است، «در آغوش بستن نوزاد» او را به یاد حرکات متعادل و مداوم و آرام‌بخش داخل رحم می‌اندازد و باعث می‌شود که سریع‌تر تعادل خود را به دست آورد.
بهتر است قبل از تولد نوزاد راجع به مراقبت از کودک ناآرام بیش‌تر مطالعه کنید. هجده ماه فرصت خوبی برای این‌گونه بررسی‌ها است. نُه ماه دوران حاملگی و نه ماه یا بیش‌تر در دنیای خارج. نه ماه اول مادر وظیفه دارد موجبات تغذیه نوزاد را به بهترین نحو آماده کند و به رشد جسمانی او کمک نماید. محیط داخل رحم حواس پنج‌گانه و سایر سیستم‌های بدن نوزاد را تنظیم می‌کند. تولد به‌طور موقت نظم و ترتیب او را بر هم می‌زند. به همین دلیل هرچه زودتر به کودک کمک شود، سریع‌تر می‌تواند خود را با دنیای گیج‌کننده خارج هماهنگ سازد. اگر به نوزاد در دوران بحرانی و مشکل تطابق با دنیای جدید به اندازه کافی کمک نشود و او را از نعمت در آغوش بودن نیز محروم نماییم، چه اتفاقی خواهد افتاد؟ و اگر مجبور باشد تمام مدت را در بستر خود باقی بماند و فقط در مواقع ضروری برای تغذیه و یا تعویض لباس از بستر خارج شود، چه خواهد شد؟
نوزاد تازه متولد شده ، از نظر ژنتیکی مجبور است خود را برای زندگی آماده کند و با محیط منطبق سازد. اگر او را به حال خود رها کنیم تا با تدبیر خود و بدون حضور همیشگی و در واقع مداوم مادر زندگی کند، عادات رفتاری نامتعادل و غلطی از قبیل کولیک (نوعی بیماری روده که به صورت دوره‌ای با حرکات بدنی کشیدن و جمع کردن پاها به طرف شکم باد کرده، مشت کردن دست‌ها، درهم کشیدن صورت از شدت درد نمایان می‌شود) گریه‌های شدید، لرزش و حرکات مداوم بدن، مکیدن شست، تنفس نامنظم و بی‌خوابی در رفتارش افزایش می‌یابند.
نوزادی که رها شده تا قبل از موعد مقرر رفتارهای خود را منظم نماید، برای به‌دست آوردن آرامش انرژی زیادی هدر می‌دهد. در حالی که این انرژی گران‌بها باید برای رشد و تکامل او صرف شود. بی‌قراری و رفتار نامتعادل در بعضی از کودکان آثاری از واپس‌ماندگی در آن‌هاست و علت آن کوتاهی مادر در ایجاد نظم و تعادل در کودک است. با وجود توصیه برخی از والدین، کودکان پُرنیاز را به هیچ‌وجه نباید تنها گذاشت تا بدون کمک مادر تسکین یابند. این‌گونه جدایی والدین و فرزند مورد تأیید عقل سلیم، تجربه یا تحقیقات پزشکی نیست. تحقیقات رفتاری نشان داده است، زمانی که کودکان از مادر جدا می‌شوند، رفتارهای نامتعادل‌تر و مضطربانه‌تری نشان می‌دهند. با این که در مورد تربیت کودک نظریه‌های مختلفی وجود دارد، محققان وابستگی کودکان در یک مورد اتفاق نظر دارند: «برای این‌که سیستم‌های عاطفی، عقلی و حیاتی کودک وظایف خود را با نظم و ترتیب انجام دهند، حضور مداوم مادر در شرایطی همانند در آغوش بستن کودک بسیار ضروری است.»
بررسی‌های اخیر نشان می‌دهد که بغل‌کردن کودک موجب کاهش کولیک، ناآرامی و گریه‌های کودک می‌شود.
در یک بررسی چند تن از والدین، عموماً این جمله را تکرار می‌کردند: «از زمانی که او را بغل می‌کنم راضی‌تر به نظر می‌رسد.»
پدر و مادرانی که فرزند ناآرام خود را طبق توصیه به آغوش می‌بندند، معتقدند که فرزندشان کم‌تر ناآرامی می‌کند. به این ترتیب هم پدر و مادر و هم نوزاد خوش‌حال‌تر شده‌اند.
پدر و مادرانی که این روش را می‌پذیرند، غالباً فرزند خود را با دو وسیله از بیمارستان خارج می‌کنند: یکی صندلی اتومبیل و دیگری بندی که کودک را با آن به آغوش می‌بندند.
همان‌طور که قبلاً توضیح داده شد، رسم در آغوش بستن کودک به علت تأثیراتی که بر روی دهلیزهای تعادلی بدن نوزاد باقی می‌گذارد، موجب کاهش گریه او می‌شود. طبق تحقیقات و تجربیات دقیق، تحریک دهلیزها (یعنی تکان‌دادن و حمل نوزاد) بهترین راه برای پیش‌گیری از گریه نوزادان است. تحریک دهلیزها که موقع بغل گرفتن اتفاق می‌افتد، کودک را آرام می‌کند چون او را به یاد خاطرات خود می‌اندازد و به تجارب شیرین قبل از تولد که در ذهن در حال رشد او نقش بسته است، مرتبط می‌سازد. تجارب آشنای او بر تجارب ناآشنایی که در آن قرار گرفته غلبه می‌کند و نگرانی و نیاز او به گریستن کاهش می‌یابد. کودک هنوز به مادر وابسته است؛ نه در تنهایی رها شده و نه بی‌دفاع مانده است. بنابراین دلیلی برای هراس وجود ندارد و ادامه حیات کودک به مخاطره نیفتاده است.
یکی از خصوصیات کودکان پُرنیاز که بیش‌تر در آغوش بوده‌اند و قبلاً نیز به آن اشاره شد، این است که آن‌ها بسیار باهوش هستند. کودکی که زیاد بغل می‌شود، صمیمانه مجذوب دنیای کسی است که او را در آغوش گرفته است. آن‌چه را که پدر و مادر می‌بینند، می‌بیند. هر آن‌چه آنان می‌شنوند، می‌شنود و به نوعی هر آن‌چه آنان حس می‌کنند، حس می‌کند. اغلب مادران می‌گویند: «وقتی عصبانی می‌شوم، او هم عصبانی می‌شود.»
بغل کردن به کودک خوی انسانی می‌دهد. کودکانی که بیش‌تر روز را در آغوش پدر و مادر به سر می‌برند در مورد جزئیات صورت، ریتم راه رفتن و بوی بدن پدر و مادر آگاهی بیش‌تری پیدا می‌کنند. کودک هوشیارانه با تغییرات صورت و دیگر اعضای بدن، زیر و بم صدا، ریتم تنفس و عواطف در آغوش گیرنده خود خو می‌گیرد. مادر نیز به علت نزدیکی فیزیکی با فرزندش بیش‌تر به او وابسته می‌شود.
روابط متقابل مادر و فرزند به‌تدریج افزایش می‌یابد و در نهایت کودک «چگونه انسان بودن» را می‌آموزد. کودکان بغلی صمیمانه به دنیای والدین خود وابسته می‌شوند. زیرا در زندگی روزمره پدر و مادر سهیم‌اند. مثلاً زمانی که مادر ظرف می‌شویَد، کودک صدای به هم خوردن ظروف را می‌شنود. بوی غذاها را استشمام می‌کند، می‌بیند و دنیای بزرگ‌ترها را عمیقاً تجربه می‌کند. او در اتفاقاتی که در اطراف او می‌افتد حضور دارد و اگر در بازوان شخص پرکاری قرار گیرد، چیزهای بیش‌تری یاد می‌گیرد.
در برخی کشورها قرن‌هاست که با پیروی از آداب و سنن کودک را حتی بیش از میزانی که برای آموزش او لازم است به آغوش خود می‌بندند. بدون شک در این‌گونه فرهنگ‌ها ثابت شده که آموزش‌های سنتی در پرورش کودکان آنان بسیار مؤثر است. روش دیگر برای پرورش و نگه‌داری از کودک به این ترتیب است که در طول روز کودک را از مادر جدا ساخته و گاه‌گاهی آن هم در مواقع ضروری او را از زمین برمی‌دارند. این روش برای طفل هیچ‌گونه ارزش آموزشی ندارد. صداهایی را از دور می‌شنود در حالی که با صاحبان صدا هیچ‌گونه ارتباطی نمی‌تواند برقرار کند. بنابراین صداها برای او نامفهوم هستند و به ذهن سپرده نمی‌شوند. او پیام‌های صوتی را دریافت می‌کند ولی این صداها ارزش به ذهن سپردن ندارند. تجارب روزمره و معمول زندگی هیچ‌گونه ارزشی برای نوزادی که در تنهایی به سر می‌برد، در بر ندارد. چون کودک از مادر جداست، در حقیقت در فعالیت‌ها و ارتباطات مادر، حتی به عنوان شخص دوم یا سوم شرکت ندارد. بهترین حالت این است که کودک به عنوان یک تماشاچی و نه یک بازیکن در زندگی خانوادگی حضور یابد. به عبارت دیگر مادری که کودک خود را به آغوش می‌بندد، به او خو می‌گیرد و در همه ارتباطات خود او را سهیم می‌کند، کودک نیز احساس می‌کند باارزش است و خصلت‌های مناعت و خودشناسی در او پدیدار می‌شود. صداهای اطراف مانند سر و صدای فعالیت‌های روزانه ممکن است برای کودک آموزنده باشند و یا فقط موجب آزار او گردند؛ اگر کودک تنها باشد اصوات ناشناخته او را می‌ترسانند و اگر در آغوش مادر باشد، همان صداها برای او آموزنده می‌شوند. مادر به کودک کمک می‌کند و راجع به صداها توضیح می‌دهد و به این ترتیب به تجارب او افزوده می‌گردد.

محتوای حمایت شده

تبلیغات متنی

  • اخبار داغ
  • جدیدترین
  • پربیننده ترین
  • گوناگون
  • مطالب مرتبط

برای ارسال نظر کلیک کنید

لطفا از نوشتن با حروف لاتین (فینگلیش) خودداری نمایید.

از ارسال دیدگاه های نامرتبط با متن خبر، تکرار نظر دیگران، توهین به سایر کاربران و ارسال متن های طولانی خودداری نمایید.

لطفا نظرات بدون بی احترامی، افترا و توهین به مسئولان، اقلیت ها، قومیت ها و ... باشد و به طور کلی مغایرتی با اصول اخلاقی و قوانین کشور نداشته باشد.

در غیر این صورت، «نی نی بان» مطلب مورد نظر را رد یا بنا به تشخیص خود با ممیزی منتشر خواهد کرد.