تربیت صحیح کودک، جمله هایی که نباید بگویید
در فقدان روش های صحیح تربیتی، والدین موجی از روش های ناآگاهانه تربیتی را برای فرزندانشان اختیار می کنند.
در فقدان روش های صحیح تربیتی، والدین موجی از روش های ناآگاهانه تربیتی را برای فرزندانشان اختیار می کنند- آنها در مقابل رفتار های کودکانشان با عبارت هایی مخصوص والدین واکنش می دهند که جملاتی قدیمی هستند که در طول گذر زمان آنها را برگزیده و مورد استفاده قرار می دهند. البته اساسا این جملات و واکنش ها هیچ کدام در باطن اشتباه نبوده، و کاملا هم قابل درک هستند. اما متاسفانه بسیاری از کلیشه های موجود در رابطه با تربیت و برقراری رابطه با فرزندان، بر اساس فرضیات و گمانه های کجرو و البته قدیمی هستند.
واقعیت این است که برخی از این جملات در گوش کودکان فرو نمی رود.
در این مقاله به هشت جمله ای اشاره می شود که نباید به کودک بگوییم چرا که روح و روان او را تخریب می کند و در ادامه هر یک، حرف یا کاری که بهتر است به جای این جملات بیان شود، آورده شده است.
"برو از خونه بیرون"
گاهی کودکان با فشار ها و اجبار های مبهم دست و پنجه نرم می کنند. شاید آنها قادر نباشند در مقابل اجبار والدین و گفتن برو بیرون از خونه، صدای جیغ بلند، سخنان مغرورانه والدین، مقاومت کنند.
برخی والدین در پاسخ به رفتار های نادرست کودک، در اِعمال مجازات و تنبیه آنها کمی درنگ کرده و به کودک این فرصت را داده تا کارشان را اصلاح کنند. متاسفانه مفهوم برو بیرون از خونه، باعث سوء تفاهم و درست نفهمیدن مغز کودک و تخلیه هیجانی او می شود.
در واقع کودک با درک محدودیتهایی مثل پابرهنه در خانه راه رفتن، به دنیا نمی آید. مغز به هیچ وجه چنین وسعت و عملکرد محدودی ندارد. از این رو، اگر به آنها بگویید "بفرما و در خانه لخت بگرد" بی شک این همه آن چیزی نیست که آنها می خواهند انجام دهند.
در واقع، ممکن است حتی عکس آن را انجام دهند. کودکی که این اجازه را داشته تا کار خود را انجام دهد، از قدرت رفتاری خود لذت خواهد برد.
یک ایده خوب برای فهماندن رفتار های مخرب به کودک، تمرین و انجام رفتار های مثبت و البته متضاد همان رفتارهای مخرب است.
در این مورد تشویق کودک به دویدن و راه رفتن در خانه با لباس زیر و شلوار راحتی ایده مناسبی است. و یا با گفتن اینکه "لباس خواب تنت کن، پسر های بزرگ این کارو می کنند" آنها را به چالش بکشید.
پس ایده کاربردی، تاکید و تمرکز روی رفتار های نیکو بوده نه رفتار های آزار دهنده.
"تو بچه بدی هستی"
در بدترین حالات شاید والدین حس کنند که بی یقین فرزندشان، انسان بد ذاتی است و همین بد ذاتی باعث شده در انجام رفتارهای بد، شرورانه بخندند.
والدین هر گاه در پی تجربه این لحظات خشمگین می شوند، شاید بی اختیار از کودک بپرسند که تو چرا آنقد بد و شرور هستی و یا حتی به آنها بگویند که کودکان بدی هستند. اما ناراحتی و پریشانی والدین بر اثر رفتار های بد کودک بیشتر بر اساس گمان هایی از سوی والدین است که در اکثر اوقات این گمان ها اشتباه هستند.
برای بد رفتاری های کودکان دلایل بسیاری می توان بر شمرد که هیچ کدام بر خاسته از ذات خراب و یا نفرت انگیز کودک نیست. اما وقتی به کودکی می گوییم که او انسان شرور و بدی است در واقع این صفت را در او نهادینه و درونی سازی می کنیم. و این منجر به بروز رفتار هایی به مراتب بدتر شده و در نهایت منجر به افسردگی و تشویش مداوم کودک خواهد شد.
راه کار بهتر این است که نه خود کودک بلکه رفتارش را با لفظ بد خطاب کنید، و در ادامه تاکید کنید که خودش انسانی خوب بوده که قادر است کار های نیک نیز انجام دهد. این کار به علاوه باعث شده تا والدین نیز بهتر بتوانند پیامد های رفتار کودک را تجزیه تحلیل کنند. برای مثال: تو اسباب بازیتو پرتاب کردی، پرت کردن چقدر بده که دیگه نمیتونی با اون بازی کنی". اینکه به کودکی بگویید که تمام وجودش بد است به مراتب بدتر و بی رحمانه تر خواهد بود.
در واقع، بهتر است بیشتر تلاش کرده تا رفتار های خوب آنها را بر شمارید. این رفتار های مثبت بارها و بارها در طول روز از سوی آنها سر زده و با تاکید روی آنها روی اهمیت کارهای مثبت تاکید خواهید داشت.
"این کارو می کنی یا … (بس کن وگرنه تنبیهت می کنم)"
واژه "وگرنه" پلی لرزان میان رفتار و عواقب آن است. معمولا این واژه با خشم بیان شده و نشان دهنده تهدید است. اما تهدید، راهکاری بی تاثیر برای والدین بوده و اغلب فردی که تهدید می کند به ندرت رفتاری منطقی دارد.
به جای چنین تهدیدهایی بهتر است روی عواقب طبیعی کار کودک تایید کرده و وی را از آنها آگاه سازید. اما برای این کار باید از قوانینی نیز پیروی کنید: عواقب و پیامدهای مطرح شده باید منطقا وابسته به رفتار کودک بوده، بلافاصله مطرح شده و در آرامش به کودک گفته شود، تا روی تفکر کودک تاثیر گذار باشد.
به علاوه این مساله که حین مطرح کردن و آگاه ساختن کودک از عواقب کارهایش به وی این اطمینان داده شود که هنوز هم او را دوست دارید بسیار اهمیت دارد.
"من را خجالت زده نکن"
از بهترین روش ها برای سوق دادن کودک به سمت اختلالات اضطرابی، آزار دادن آنها با بیان لفظ شرمنده شدن از رفتارشان بوده و اینکه آنها را وادار کنیم تا به افرادی که با آنها راحت نیستند سلام کنند. و هر زمان که تشویق های این چنینی والدین شامل در آغوش کشیدن، دست دادن، و یا بوسیدن شود، در واقع والدین به کودک می گویند که: بدن و حد و حدود های تو بی معنا هستند، و این امکان وجود دارد که ورای اختیارات و قدرت فردی خودت، توسط هر فردی پایمال شود.
آنچه که به بهبود خجالت و کم رویی کودکان کمک می کند، تمرین، حمایت، و آماده سازی است. اگر کودکان خجالتی بدانند که میخواهند چه کاری انجام داده و پیش از احوالپرسی با انها تمرین شود قطعا کودک عملکرد بهتری خواهد داشت، حتی اگر بجای دست دادن و در آغوش کشیدن بخواهد "بزند قدش". همچنین این کار به مدیریت انتظارات مهمان هم کمک می کند.
"برو تو اتاقت"
طرفداران این برخورد دریافته اند که این روش انضباطی پاسخی قطعی و مشخص به برخی رفتاری های ضداجتماعی است. دادن فرصتی به کودک برای تنهایی و تفکر به او این فرصت را داده تا رفتار خود را در آرامش به یاد آورده و در مورد آنچه رخ داده حرف زده و دریابد که می توانست چه برخورهایی را جایگزین آن کند.
و از همه مهمتر، دادن زمانی برای تفکر و تنهایی به منظور تقویت رفتار های اجتماعی اِعمال می شود. از این رو تبعید کودک به اتاقش بی شک باید آخرین چیزی باشد که والدین به اجرای آن فکر می کنند. به هر حال والدین نمی دانند که در اتاق و در این شرایط چه می گذرد. مطالعه می کنند؟ با اسباب بازی ها بازی می کنند؟ هر کاری که کودک در اتاق انجام می دهد، بی شک هدف ما یعنی تفکر و توجه به رفتار اشتباه نیست. بهتر است در این شرایط آنها را به جای ساکت کردن و تنها گذاشتن در اتاق، نزدیک خود نگاه داریم.
"چرا نمی تونی مثل خواهرت باشی"
رقابت و همچشمی میان خواهر و برادرها به طور غیر قابل باوری زیان بار است. در حقیقت، خشونت های خانوادگی بیشتر از اینکه میان والدین و فرزندان باشد، میان خواهر و برادرها است. آخرین چیزی که یک رابطه پر تنش به آن احتیاج دارد، فشار ها و تنش های رقابتی مازاد از سوی والدین است.
به جای مقایسه های بی فایده و زیان بار، بهتر است والدین بیشتر تلاش کرده تا خواهر و برادران را به همکاری و تعاون تشویق کنند. اینکه کودکانتان را تشویق کرده تا بازی های غیر رقابتی و تعاون محور انجام داده، و یا از آنها بخواهید کاری را با هم انجام دهند بسیار بهتر از این است که روی ضعف های رقابتی آنها تمرکز و توجه کنید.
"اگه واقعا منو دوست داری"
میان تهدید و تقصیر، اختلاف ناچیز و اندکی وجود دارد. تقصیر و گناه احساسی لازم و سالم بوده که انسان را به سمت جبران اشتباه سوق می دهد. و همچنین احساس گناه کردن نیازمند احساس همردردی است- احساسی لازم برای درک اینکه برخی اقدامات فردی منجر به ناراحتی دیگری می شود.
والدین می توانند با استفاده از حس گناه و ایجاد آن در کودکان اعمال قدرت کرده و نشان دهند که رفتارها و اقدامات کودک روی احساسات دیگران تاثیر می گذارد. اما این راه کار اگر با توسل به حس عشق و محبت میان کودک و والد باشد، و والدین از این حس برای تهدید و بازجویی از فرزندان استفاده کنند، زیاده روی خواهد بود. این عشق باعث ایجاد احساس امنیت در کودک در برابر دنیای خارج شده، و به آنها این اطمینان را داده که همیشه جای امنی هست که به آنجا باز گردند.
با این کار در واقع پایه های عشق و مهرورزی کودک و حس امنیت او متزلزل می شود. این رفتار ها منجر به ایجاد تشویش و نگرانی و حتی رفتار های ناشایست بیشتر خواهد شد. بهتر است به جای این کار به کودک موکدا نشان داده که مهم نیست چه رفتار و عملی داشته باشی، من همچنان دوستت خواهم داشت، و در کنار این به کودک خاطر نشان کنید که رفتار آنها باعث ایجاد احساساتی همچون خشم، شادی، غرور و یا ناراحتی در دیگران می شود.
"تهدید کردن"
بررسی ها نشان داده اند که تربیت کودک با توسل به تهدید و خشونت از بهترین روش ها برای تربیت بزرگسالانی با رفتار های ضد اجتماعی و خشونت بار است، به ویژه اگر این تهدید ها به نسبت بزرگی خطا بیشتر شوند. پس لازم است دست از تهدید کودکان بردارید.
منبع:
یاد بگیر دات کام
برای ارسال نظر کلیک کنید
▼