شک در بچه دار شدن، مسئلهای طبیعی است؟
برای یک زن ، مادر شدن رویای شیرینی است و هنگام حاملگی وقتی حس میکند که بزودی دارای فرزندی خواهد شد، إحساس لذت و شعف فوق العاده ای میکند.
برای یک زن ، مادر شدن رویای شیرینی است و هنگام حاملگی وقتی حس میکند که بزودی دارای فرزندی خواهد شد، إحساس لذت و شعف فوق العاده ای میکند و بالاخره تولد نوزاد را با عطوفت مادرانهای استقبال می نماید. طبیعة این نوع رویاها و احساسات در بعضی بیشتر و در برخی کمتر است بعلاوه این عوالم روحی محظوظ کننده و مشعوف کننده بالاجبار توام با احساسات مخالف نیز میباشد، على الخصوص در شکم اول . اولین حاملگی تا حدی طلسم دوران شباب و آزادگی را میشکند و بتدریج لطف و صفا و زیبایی اندام دوران دختری را تغییر میدهند، گرچه این تغییر موقت است ولی در هر حال حقیقی است .
زن حس میکند که بزودی تمام آزادی های اجتماعی و تفریحات و بی خیالی های خارج از منزلش بتدریج محدود میشود و حس میکند که دیگر نخواهد توانست مانند گذشته در هر موقع بھر جائی که آرزو دارد برود و یا در ساعات دیر وقت شب بمنزل بر گردد. مادر متوجه میشود که قسمتی از درآمد خانواده بایستی صرف بچه بشود و همچنین از همه مهمتر عشق و توجه شوهرش که تا کنون منحصرا متعلق باو بوده است، بدو نفر معطوف خواهد گشت.
تغییراتی که فی المثل حاملگی شکم دوم و سوم در زندگی زن تولید خواهد کرد طبعا بشدت شکم اول نیست ولی تجربیات پزشکی ثابت کرده است که گاهگاهی در زن حتی در شکم های بعدی نیز روح طغیان و ناراحتی ایجاد میشود که ممکن است بدلایل زیادی باشد : مثلا وقتی که حاملگی های بعدی زودتر از آنچه که ما در انتظار دارد بوجود آید یادر کار پدر گرفتاریهای بزرگی پیدا شود یا کسالت شدیدی عارض افراد خانواده گردد یا بین پدر و مادر ناسازگاری به وجود آید یا دلائل نامعلوم دیگری در بین باشد.
گاهی ممکن است این نگرانی و التهاب درونی از جانب پدر شروع شود و تصور نماید که محبت و علاقه زنش بعلت داشتن فرزندان زیاد از او منعطف خواهد شد . در هر حال پریشانی و اضطراب یکی از والدین سبب تولید احساسات مشابه در دیگری میشود لذا باید حقیقت فلسفه «بده و بستان» را قبول کرد بدین معنی که مادر یا پدر وقتی می تواند فداکاری را از همسر خود انتظار داشته باشد که خودفدا کاری زیادی در حق اور وا دار .
بسیاری از زنان باردار با وجودیکه از حاملگی خود بسیار مغرور و مفتخر هستند، نمی توانند نسبت بنوزادیکه هنوز او را ندیده اید ، محبتی احساس نمایند ولی بمحض اینکه حرکت جنین را در شکم حس نمودند متوجه خواهند شد که او نیز در هر حال یک موجود زنده و حقیقی است لذا بتدریج نسبت به این موجود ندیده ، علاقه و محبت خاصی پیدا خواهند کرد.
خیلی از این مادران اعتراف میکنند که اولین عکس العمل آنها نسبت بحاملگی، یک احساس وحشت و ترس بوده که بتدریج جای خود را ، حتى قبل از زایمان، باحساس عطوفت و رأفت بخشیده است معذالک على رغم تمام این احساسات رقیق و لطیف برای مادران بی تجربه در هنگام زایمان یک حالت یأس و دلسردی پیش میآید زیرا اینها متوقفند که موجود جدید را که از خون و گوشت خود میدانند آنا بشناسند و باحتیاجات او بارغبت و و مبل مادرانهای پاسخ دهند، لیکن در بعضی از موارد چنین اتفاقی ، نه فقط در روز های اول بلکه حتی در هفته های نخستین نیز، نمی افتد ولی بعد از اینکه مادر و نوزاد از زایشگاه بمنزل برگشتند این شناسانی و معارفه بتدریج تکمیل و بهتر میشود.
به اغلب ما چنین آموخته اند که هنگام بارداری بهیچوجه نمی بایستی بطور حتم امیدوار باشیم که نوزاد پسر یا دختر خواهد بود، مبادا که امید ما مبدل بیاس شود ولی من این مطلب را خیلی جدی تلقی نمی کنم زیرا اولا کسی نمی تواند بموجودی عشق بورزد بدون اینکه تصوری از جنسیت آن داشته باشد، ثانیا گرچه تمام مادران و پدران نسبت بدختر یا پسر بودن جنین رجحانی قائل هستند ولی در عین حال کاملا حاضرند تا در صورتیکه جنس نوزاد درست بعکس تخیلات آنها در آید باز هم باو عشق و محبت بورزند، بنابراین از رویا و تخیلات خود در باره جنس موجود آینده لذت کامل ببرید و هر گاه آرزوی شما حقیقت پیوست و احساس ناراحتی ویاس نمائید.
آیا والدین میل دارند تمام فرزندانشان را یکسان دوست داشته باشند و این قضیه بسیاری از والدین خوب و با وجدان را مضطرب و دلواپس میسازد زیرا آنها بطریفی حس می کنند که احساسات متساوی نسبت بتمام اطفال خود ندارند ، من خیال میکنم که چنین والدینی انتظار عمل غیر ممکنی را از خود دارند زیرا طبیعة والدین وشبهه شناس و باوجدان تمام اطفال خود را یکسان دوست داشته و یکسان برای آنها فداکاری میکنند لیکن چون این اطفال چه از حیث دلربائی و شیرین زبانی و چه از حیث شیطنت و ارتکاب خطا کاملا متفاوت هستند پس جای شگفتی نیست که رفتار والدین هم نسبت بأنها توام بارضایت یا عدم رضایت باشد.
متاسفانه گاهی وجودهمین عدم رضایت نسبت بملئل (خصوصا که دلیل روشن هم نداشته باشد) در والدین تولید حس قصور و نگرانی می کند که والدین برای جبران آن، بچه را تا حدی آزاد میگذارند . مثلا مادری میگوید: «این بچه همیشه لجم را در میآورد معذالک تمام سعی من آنست که نسبت با و خوشرفتار بوده و از خیلاهایش صرفنظر نمایم»
موارد عدم رضایت و ناراحتی پدر و مادر نسبت اطفال بسیار مختلف است و حتی گاهی از اوقات دلیل آن نیز آشکار نیست. یکی از آنها عبارت است از وقتی که حاملگی غیر منتظرهای پیش بیاید و دیگری هنگامی است که اختلافات خانوادگی زیادی در دوران حاملگی اتفاق بیفتد. گاهی اوقات خود نوزاد نیز ابتدا نقش مهمی بازی میکند مثلا وقتی والدین متوجه میشوند که این موجود جدید کاملا با آنچه قبلا و باطنا هنتظرش بوده اند متفاوت است (فی المثل پسری که والدین انتظار دختر بودنش را داشته اند با پاش نوزاد خیلی معمولی و عادی که آنها قبلا زیبائی فوق العاده ای را برایش تصور میکرده اند و یا تولد یک موجود بسیار ضعیف و نحیفی که کاملا با بچه های درشت قبلی متفاوت است.
طفلی که چندین ماه متوالی از دل درد رنج میبرد و اقدامات والدین برای تسکین آن بی اثر باشد و یا بالاخره یاس پدر از اینکه پسرش مثلا درشت و ورزشکار نیست و دلسردی مادر از اینکه فرزندش محصل خوبی نمیباشد) تمام اینها ممکن است در والدین موجبات ناراحتی و عدم رضایت باطنی از طفل را فراهم نماید ، این نارضایتی و یأس حتی ممکن است در پدران و مادران روشنفکر و با هوش تر که میدانند بمیل خود نمی توانند بچه ای باصفات خامی خلق نمایند، بوجود آید.
بتدریج که چنین طفلی بزرگتر میشود ممکن است پدر و مادر، دانسته یاندانته ، بعضی از اعمال و کردارش را با اخلاق و رفتار بعضی از افراد فامیل مانند برادر، خواهر، پدر و مادر خودمقایسه و تشبیه نمایند. مثلا مادری ممکن است پسرش را خیلی شبیه برادر کوچکتر خود بداند که عادت داشت اورا (یعنی خواهرش را در هنگام طفولیت همیشه اذیت نماید و چه بسا که همین تشبیه بطور باطنی و ندانسته علت رنجش و عدم رضایت مادر را از پسر خود تشکیل دهد.
یافی المثل پدری از جبون وترسو بودن پسرش فوق العاده ناراحت و ناراضی است بدون اینکه بخاطر خود بیاورد که خود نیز در دوران طفولیت ، بچه خیلی ترسونی بوده است . شاید در این مورد فکر کنید چون پدر هنگام طفولیت ترسو وجبون بوده است حالا بایستی نسبت بپسرش که دارای همان سفت میباشد حس همدردی و همراهی زیاد داشته باشد لیکن معمولا این استدلال چندان صادق نیست.
داشتن صبر و بیتابی قسمتی از تربیت اطفال را تشکیل میدهد
عکس العمل شدید در مقابل رفتار اطفال ، یکی از صفات اولیه بشری است که برای والدین ارزش زیادی دارد . ما سعی زیادی داریم که فرزندان خودرا خوب تربیت کنیم همانطور که پدران و مادران ما نیز چنین سعی و کوششی را در مورد تربیت ما کرده اند. این کوشش بطور اتوماتیک وبدون اینکه در باره اش فکر کنیم انجام میشود زیرا خود ما نیز ادب و تربیت را در دوران طفولیت آموخته ایم.
اگر چنانچه قضیه غیر از این باشد مسئله تر بیت اولاد بمراتب مشکل تر و سخت تر خواهد بود. بنابراین کاملا طبیعی است که عکس العمل ما نسبت باعمال مختلف فرزندان خود کاملا متفاوت باشد . نسبت به بعضی از اخلاق و رفتار بچه ها فوق العاده ناراحت بوده از کوره در میرویم و نسبت ببعضی دیگر افتخار و مباهات میکنیم و همین احساسات متغایر و مختلف در واقع. مبین اعتقاد راسخ پدر و مادر در تعلیم و تربیت صحیح فرزندان است . در هر حال چنانچه ناراحتی و عصبانیت والدین نسبت بطفلی ادامه پیدا کند.
یأس و دلسردی
ممکن است مدتی که از نوزاد خودمراقبت و پرستاری کر دیده از اینکار مایوس. و دلسرد شوید . این مسئله در بسیاری از خانواده ها خصوصا در مورد بچه اول دیده میشود و حتی ممکن است علت این دلسردی و یأس ناپیدا باشد و نتوانبد آنرا بطور بارزی تشخیص دهید . گاهی بیخودی گریه میکنید و یا نسبت ببعضی چبزها بیجهت ناراحتید ، با گریه متوالی طفل را بیک کالت نامعلومی نسبت میدهید، یاشوهر شما تازگیها نامهربان و بی اعتناء گشته و یا بالاخره از تغییر قیافه و از دست دادن زیبائی خویش رنج میبرید، اینها نمتی از علل دلسردی شما را تشکیل میدهد . این احساس یاس ممکن است در روزهای اول و یا چند هفته بعد از تولد نوزاد پیدا شود خصوصا موقعیکه مادر و نوزاد هردو از بیمارستان بمنزل بر میگردند .
مادری که تا کنون در بیمارستان همه چیز و همه کس در اختیارش بوده و با وخدمت میکرده اند، ناگهان در منزل خودراتاش و تنها می یابد . تنها کارهای خانه نیست که او را ناراحت میسازد زیرا ممکن است خدمتکاری در دسترس باشد ولی احساس مسئولیت زیاد نسبت بتمام امور منزل و خصوصا احساس مسئولیت جدید که تغذیه و پرستاری از نوزاد باشد، بر شانه های او سنگینی می نماید همچنین تغییرات جسمی وغددی که الزاما بعد از زایمان پیدا میشود نیز مزید بر علل فوق میگردد.
بعضی از مادران بمن گفته اند که : « اگر میدانستم که این دلسردی و افسردگی نزد همه زنان عمومیت دارد آنقدرها خودم را نمی باختم زیرا در آن موقع من فکر میکردم که فطبرای من تمام قیافه زندگی تغییر کرده بود. به این قضیه کاملا صحیح است زیرا در موقع برخورد با مشکلات اگر شما بدانید که بسیاری از مردم نیز از این مراحل و مشکلات گذشته اند بهتر می توانید آنرا تحمل نمائید و مطمئن باشید که این مرحله ای گذران و موقتی است.
خوشبختانه پاس اکثریت مادران در این دوره آنقدرها نیست که بتوان آنرا غمگینی و رخوت فکری نامید . در یکی دو ماهه اول بعد از زایمان ، هنگامیکه حس میکنید این حالت دارد در شما بروز میکند ، سعی کنید فکر خود را بجای دیگری مشغول سازید مثلا باطفل بازی کنید، خصوصا اگر طفل زیاد گریه میکند، یا به سینما و با آرایشگاه بروید یا برای خود یک کلاه و لباس جدیدی بدوزیدیا ممکن است بملاقات یکی از دوستان صمیمی خویش بروید و اگر کسی را برای مراقبت از طفل در منزل نمی یابید ، بچه را نیز با خود ببرید یا اینکه دوستان و رفقای قدیم را بمنزل دعوت نمائید .
تمام اینها وسائلی هستند که روحیه شمارا تقویت خواهد کرد و اگر خیلی افسرده و غمگین هستید و حوصله این کارها را ندارید ، خود را انجام این امور وادارسازید آنوقت خواهید دید که حال شما خیلی بهتر خواهد شد و طبما این بهبودی روحیه شما، در نوزاد وشوهرتان نیز موثر واقع خواهد شد . اگر بهر حال با این اقدامات روحیة غمگین و افسرده شما بهتر نشد و یا حتی بدتر شد ، بشما توصیه میکنم که با راهنمائی پزشکی خانوادگی بایک طبیب متخصص امراض روانی مشورت کنید که در تغییر روحیه شما کمک بزرگی خواهد بود.
هنگامیکه مادری احساس افسردگی میکند و تصور می نماید شوهرش نسبت باو بی اعتنا شده است ، بایستی مسئله را از دو جهت بررسی کرد: از یکطرف این نکته مسلم است که وقتی انسان یأس و افسردگی روحی پیدا کرد همه مردم را نسبت بخود نامهربان و بی اعتناء تصور میکند و از طرف دیگر عکس العمل طبیعیشوهر که می بیند تمام توجه مادر و خانواده بنوزاد معطوف گشته است و در واقع شخصیت پدر بکناری رانده شده و تحت الشعاع نوزاد قرار گرفته است ، جز بی اعتنائی بزن و خانواده چیز دیگری نمی تواند باشد باین ترتیب در حقیقت یک دور و تسلسلی ایجاد میشود. پس مادر بایستی این نکته را بخاطر بسپرد که اولا قسمتی از توجهش بپدر معطوف شود ثانیة پدر را در پرستاری و تغذیه طفل سهیم سازد.
احساسات مختلف دیگر اغلب مادران در هفته های اول بعد از زایمان، دلواپسی و نگرانی زیادی دارند : نگرانی از گریه های متوالی و شدید نوزاد که ممکن است مادر را نسبت به کسالتی در طفل مظنون سازد ، نگرانی از عطسه زدن ویا وجود چند دانه قرمز روی پوست طفل ، نگرانی از اینکه طفل هنوز زنده است یا خیر؟ (گاهی مادر یا پدر یواشکی وروی پنجه پا باطاق طفل سرکشی میکنند که آیا او هنوز نفس میکشد یا خیر ؟) که تمام اینها ناشی از وجود حس مسئولیت و غریزه حفاظت است که مادر نسبت بفرزندان دارد و من گمان میکنم این غریزه ایست که طبیعت در نهاد همه مادران بودیعه گذاشته است تا بچه های خود را محافظت و صیانت نمایند. .
برای ارسال نظر کلیک کنید
▼